مهناز خجسته نیا :  قدس ویژه خراسان -صبح یکی از روزهای مرداد ماه کاغذ، قلم، ضبط و دوربین را آماده می‌کنیم تا به رسم میزبانی از میلیونها مسافر تابستانی شهرمان به سراغشان برویم.  

 وضعیت اسکان زائر در مشهد همچنان نامطلوب است

 

هرساله در همین ایام، این سوژه ارایه می‌شود و من نیز سعی می‌کنم آنچه را می‌بینم بنویسم تا شاید ذره ای از رسالت خود را در خدمت به میهمانان بارگاه ولی نعمتمان علی بن موسی الرضا(ع) انجام داده باشم.

حوالی حرم مطهر رضوی و یکی از میدانهای معروف را مقصد تعیین می‌کنم و مطمئن هستم آنجا در همه ساعات شبانه روز نقطه‌ای ناب برای گفت و گو با آدمهایی است که دوست داری با آنها حرف بزنی.

خودروهای زیادی دور این میدان بزرگ حلقه زده اند و خیل جمعیت زائران در حال تردد هستند، کمتر زائری را خواهی یافت که با این خیابان از شهر مشهد به دلیل بازار قدیمی آن ناآشنا باشد و کمتر میدانی در کشور خواهی یافت که در آن آدمهایی با لهجه‌های گوناگون پیدا کنی.

 جا نداریم، چون بلد نیستیم

در یک گوشه از میدان از خودرو پیاده می‌شوم، خانواده ای روی نیمکت دور میدان نشسته اند، به سراغشان که می‌روم. دوربین را که می‌بینند خودشان را جمع و جور می‌کنند. خیلی میلشان نیست با من صحبت کنند، به همین علت نگاهی به هم می‌اندازند و در پاسخ به اینکه از کدام شهر میهمان ما هستند، می‌گویند: از زابل آمده‌اند و دو روزی است میهمان آقا شده اند.

 پسر خانواده در پاسخ به اینکه اوضاع مشهد را چگونه ارزیابی می‌کنید پیشتازی می‌کند و می‌گوید: ما هم مانند خیلی از مسافران مشکلمان این است جا نداریم، چون بلد نیستیم.

از چهره اش متوجه می‌شوم با خودش فکر کرده من از طرف ستادی و یا دستگاهی آمده‌ام که می‌توانم کمکشان کنم، اما شرمندگی من او را متقاعد می‌کند که فقط گزارشگرم و بس! بنابراین اصلاً حس خوبی ندارم. 

دختر جوان خانواده هم گفته‌های برادرش را این گونه تکمیل می‌کند که ما این دو روز در کمپ زائر اقامت داشته ایم، اما اوضاع آنجا زیاد خوب نیست.

او می‌گوید: متأسفانه هر کسی را به داخل کمپ راه می‌دهند و این موضوع شاید امنیت آنجا را پایین آورده است.

خیلی دلش نمی‌خواهد صحبت کند، اما اصرار من به گفت و گو سبب می‌شود با همان لهجه خاص خودش بگوید «من بلد نیستم خیلی حرف بزنم، ولی حال اسکان زائر در مشهد هنوز هم خوب نیست» و من فکر می‌کنم با همین چند کلام خیلی حرف زده است. همه آن چیزی که مسؤولان باید بدانند.

  شیرینی کلامی که زود تلخ می‌شود

خانواده دیگری مشغول خرید هستند، به نظرم برای گفت و گو مورد خوبی باشند، به سراغشان می‌روم و خودم را معرفی می‌کنم، اما از من می‌خواهند از آنها عکس نگیریم. من هم قبول می‌کنم، چون برای من مهم این است که همدل میهمانان باشم.

لهجه شیرین یزدی من را میخکوب گفت و گو با خودشان می‌کند. 

اما این شیرینی خیلی زود از نارضایتی آنها در کامم تلخ می‌شود.

زن خانواده که نسبت به بقیه زبان گویا تری دارد، می‌گوید: دلالها این دفعه هم سر ما را کلاه گذاشته اند.

او که به گفته خودش خیلی دلش از جولان دلالها در مشهد خون است، می‌افزاید: به محض ورود به مشهد طعمه یکی از این دلالها شدیم و به ما فرصت هیچ انتخابی را نداد.

او به گونه‌ای حرف می‌زد که دل آدم را به درد می‌آورد. حرفهایی که پس از شنیدنش می‌مانی چه باید پاسخ بدهی و جور کدام دستگاه را در عذرخواهی از میهمانمان را بکشی!

حرفهای ما دو نفره شد و بقیه خانواده خودشان را کنار کشیده بودند، او می‌گفت شب هنگام که به مشهد رسیدیم دلال مورد نظر چنان اثاثمان را به گروگان کشید و ما را با خودش راهی مسافرخانه کرد که اصلاً متوجه نشدیم چه فاصله دوری تا حرم داریم.

او که دلش بی تاب اقامه نماز جماعت صبح در حرم است از این موضوع افسوس می‌خورد و می‌گوید: دلال این خانه مسافر حتی پول پنج شب اقامت ما را نیز جلو گرفت و ناپدید شد.

او می‌گوید: «برای یک اتاق بسیار کوچک  با حمام و دستشویی و یک پریز برق که یا باید کولر آبی داخل اتاق کار کند یا شارژر موبایل به برق باشد، شبی 55 هزار تومان از ما گرفته است.»

صحبتهایمان که گل می‌اندازد، می‌گوید: ای کاش سایتی مخصوص زائران راه اندازی می‌شد تا مسافران از شهر خودشان محل اقامتشان را انتخاب کنند و این گونه دلالان آنها را خفت‌گیری نکنند.

  زائر آقا را اذیت نکنید

زائر جوانی هم که دست فرزندان خردسالش را گرفته هنگامی که متوجه می‌شود من گزارشگر هستم خودش را به جمع ما اضافه می‌کند و بدون مقدمه از من می‌خواهد تا بنویسم «تو را به خدا زائر آقا را اذیت نکنید»

او بیان می‌کند که دیروز چقدر به خاطر انتقال خودرواش به پارکینگ در این شهر غریب اذیت شده است.

مرد آن قدر دل پری دارد که برایم فرقی نمی کند بپرسم از کجا میهمان ماست، فقط افسوس می‌خورم که چرا تا این حد باید ناراحت و عصبانی باشد. او در ادامه گفته هایــش می‌گوید: چــرا میهــمان امام رضا(ع) به جای زیارت این بارگاه باید یک روز تمام سرگردان پارکینگهای شهر، برای باز پس گرفتن خودرواش باشد که چرثقیل راهنمایی و رانندگی به پارکینگ منتقل کرده است؟

او که از وضعیت ترافیک و کمبود پارکینگ مشهد بشدت کلافه شده، می‌گوید: وقتی جای پارک نیست یک زائر نابلد حاضر است برگ جریمه را به جان بخرد، اما سرگردان نشود.

چنان از سرگردانی روز گذشته خسته و عصبانی است که اصلا دوست ندارد بیشتر از این  موضوع را در خاطراتش یادآوری کند و حتی در این خصوص حرف بزند.

 دلم می‌خواهد، اما...

هنگام حضور چند ساعته در این میدان، با میهمانان زیادی همکلام می‌شوم، اما حرف همه آنها به همین موارد خلاصه می‌شود، بنابراین لازم نمی بینم بیشتر از این تکرار کنم البته یکی از میهمانانمان تأکید می‌کند این را بنویسم که امام رضا(ع) حفظ حرمت مهمان بر صاحبخانه را خیلی توصیه کرده اند.

دلم می‌خواهد همه میهمانان آقا راضی باشند تا ما مجاوران شرمنده ولی نعمتمان نشویم.

دلم می‌خواهد به آنها بگویم عزم خیلی‌ها برای رضایت آنها جزم شده است. برایشان بگویم استانداری خراسان رضوی چارت معاونت زیارت و صدها نشست تشکیل داده است و شهرداری مشهد افزون بر همه خدمات در کمپ زائر، پیشنهاد راه اندازی سازمان زیارت را در دست بررسی دارد و... اما می‌دانم فایده ندارد. 

 

مخاطبان گرامی!

لطفاً نظرات خود را در خصوص این مطلب  به شماره 300072305 پیامک کنید.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.