بندرت روابط دو کشور مانند ایران و بریتانیا دارای مقاطع حساس و پرتنش و تضادها و بروز رفتارهای خصومت آمیز بوده است.
زمانی انگلیس در ایران به گونه ای حاکمیت داشته که هیچ کس جرأت مخالفت با آن و رفتاری خارج از تکالیف و سیاست های آنها را ندارد و حتی خاندان سلطنتی ایران چه در زمان قاجار و چه در زمان پهلوی اول به صراحت اذعان می کنند که از ترس مخالفت و اعتراض حکومت انگلیس جرأت سفر به مناطق شمالی کشور را ندارند و متقابلاً در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت میبینیم، این کشور مورد نفرت و غضب ملت و دولت ایران قرار میگیرد تا آنجا که این نهضت به قطع رابطه و اخراج انگلیس از ایران و صنعت نفت کشور میانجامد، اما در یک فراز مجدد شکل دیگری از روابط دو کشور در دوره پهلوی دوم شکل می گیرد تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی که سیر روابط دو کشور پس از انقلاب خود روایتی دیگر دارد و تا کنون سه دوره از قطع روابط در سه دهه گذشته بین دو کشور اتفاق افتاده است.
بنابر این اشتباه است، اگر فکر کنیم تنش میان دو کشور در چهار سال گذشته که به بسته شدن سفارت انگلیس در تهران و متقابلاً تعطیلی سفارت ایران در لندن منجر شد و اینک بازگشایی مجدد سفارتخانهها اولین و یا آخرین حلقه از نوسانات و تنشها بین دو کشور است.
به عبارت دیگر به دلیل شرایط خاصی که در ایران وجود دارد و آن مسأله تمایل ملت ایران به استقلال ایران و تمایل بریتانیا به سلطه بر ایران به دلیل شرایط ویژه ژئواستراتژیک و ژئوپولوتیک و دارا بودن منابع عظیم انرژی و در 36 سال گذشته احساس نیاز بریتانیا به مهار انقلاب اسلامی ایران، تقابل استقلال طلبی و سلطهگری همچنان در روابط ایران و انگلیس در روابط دو کشور وجود داشته است.
اگر چه دولت این کشور بظاهر وانمود میکند که بی میل به ارتقای روابط و بازگشای سفارت خود در تهران است، اما واقعیت آن است که قطعاً آنها برای بازگشت به ایران بویژه در این مقطع و پس از حصول توافق جامع هستهای میان ایران و شش قدرت جهانی که فضای جدیدی در عرصه بینالمللی و سیاسی به وجود آورده است و البته مسیر توسعه روابط اقتصادی و تجاری با ایران را هم باز کرده است، لحظه شماری کرده و میکنند.
طبیعی است که دولت ایران در این مقطع و همیشه باید هوشیاری لازم را داشته باشد تا از برقراری رابطه میان دو کشور حداکثر منافع را به دست آورد.
باید توجه داشت که برقراری رابطه لزوماً به معنای پذیرش آرا و خواسته های طرف مقابل و یا تسلیم طرف مقابل شدن نیست، بلکه باید به گونهای عمل کرد که در این ایجاد رابطه در مقابل حضور طرف مقابل در کشور ما و منافعی که به دست می آورد، ما هم بتوانیم از منافعی برابر و یا بهتر و مناسب تر در کشور متقابل و در برقراری روابط دیپلماتیک برخوردار شویم. از این رو، اصل بر رابطه متقابل همراه با درایت و هوشیاری است.
قطع رابطه در نفس خود هنر نیست، هنر در آن است که رابطهای به اصطلاح رایج شده امروز برد-برد وجود داشته باشد. در ارتباط با انگلیس البته ما سوابق و خاطرات تلخی را داریم که امیدواریم با نگاه به این سابقه تاریخی و تدابیر لازم، دولت تصمیم به ارتقای روابط و بازگشایی سفارتخانهها گرفته باشد و امیدواریم این سوابق تلخ تکرار نشود، زیرا اگر برخورد دولت انگلیس بار دیگر از موضع بالا و بدون توجه به هویت ملی و دینی و تاریخی ما باشد، قطعاً این رابطه نمیتواند دوام داشته باشد.
بزرگترین هدف انقلاب و نظام اسلامی ما حفظ استقلال، نفی سلطه و حفظ هویت دینی و ایرانی است، بنابراین دولت انگلیس تا زمانی که اصول را عمیقاً مورد توجه قرار ندهد، روابط دو کشور نمیتواند پایدار و مستحکم باشد.
اگر دولت انگلیس با درک واقعیت های موجود در ایران نوعی توازن و تعادل را در روابط خود ایجاد کند، خواهد توانست به حضور و رابطهاش ادامه دهد، اما اگر بخواهد با نگاه امپراتوری گذشته و ابر قدرتی و نگاه مداخله جویانه در ایران حضور و فعالیت داشته باشد، بار دیگر به بیراهه رفتهاند و این رابطه پایدار نخواهد بود و دوباره با تنش و بحران روبهرو خواهد شد.
از این رو، مسؤولان ایرانی باید بسیار دقیق و محتاط باشند و در روابط و تعامل ها و قراردادها و بده و بستانهای اقتصادی و سیاسی با هوشیاری و احتیاط عمل کنند.
ما خاطرات تلخ و نگران کننده ای از دخالت دولت انگلیس در حوادث تلخ سال 88 و فتنه آن دوران داریم و قطعاً دولت این کشور باید بداند که امکان تکرار وقایع سال 88 در ایران وجود ندارد و اگر آنها با این نگاه به تهران بیایند بار دیگر روابط به پایینترین سطح ممکن نزول خواهد کرد.
البته در مقطع حاضر شرایط ایران، اوضاع خاورمیانه و موقعیت اروپا و آمریکا کاملاً تغییر کرده و به نظر میرسد که دولت انگلیس مایل است با توجه به منافع دو کشور و واقعیتهای موجود روابط خود را با تهران تنظیم کند.
نظر شما