این عالم وارسته پس از تحصیلات مقدماتی در اردکان و یزد جهت تحصیل و تکمیل علوم دینی به کربلا و سپس به سامرا و نجف مهاجرت کردند. آیتالله حائری پس از رحلت میرزای شیرازی راهی نجف شد و در آنجا رحل اقامت افکند اما دریافت که حوزه علمیه کربلا اکنون به وجود او نیاز بیشتری دارد. به همین سبب شهر امام مظلومان حسین (ع) را برگزید و راهی کربلا شد. کربلا که روزگاری حوزه علمیه معروف و باشکوهی داشت در آن روزها دیگر شکوه و رونق خود را از دست داده بود هیچ جنب و جوشی در مدرسههای علمیه به چشم نمیخورد و از تراکم طلاب مثل سال های دوران تحصیل او خبری نبود.
بارگاه مقدس حسینی نیز آرام و خالی از درس و بحث علمی، روزگار خود را تنها با زمزمه شیفتگان اهل بیت و زائران مشتاق ضریح حسین (ع) میگذراند. وی به موجب همین اوضاع تأسف بار حوزه علمیه، این شهر را انتخاب کرد و اینجا بود که به برکت حائر حسینی لقب «حائری» را برای خود برگزید.
با حضور اندک مدّت خود در حوزه علمیّه، کربلا، غبار عزلت و فراموشی سالهای گذشته را از چهره این شهر زدود و پس از سالها آرامش و سکوت بار دیگر همهمه طلاب در مدارس پیچید و بارگاه امام حسین (ع) نیز با طنین افکندن بحثهای علمی دانش پژوهان در آن، جلوهای دیگر گرفت. آیتالله حائری در این مدّت دو درس عمده خارج اصول و فقه تدریس میکرد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب علوم دینی قرار داد و علاوه بر اینها، در مقام کسی که آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده، پاسخگویی به مسائل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت.
آیت الله حائری در 1331 ق. از طرف حاج سیداسماعیل عراقی و دیگر علمای شهر اراك به حوزه علمیه اراك دعوت شد. با ورود آیتالله حائری به اراك، علما از شهرهای مختلف به اراك روی آوردند و سه مدرسه، آقا ضیاء، سپهدار و حاج ابراهیم، اراك پررونق گردید. آیتالله حائری در مدرسه آقا ضیاء، خارج فقه و اصول را شروع نمودند و در همانجا نماز جماعت اقامه داشتند. مدتی بعد به زیارت امام رضا (ع) مشرف شدند. در ایاب و ذهاب، چند روزی در قم توقف نمودند. ضمن زیارت حضرت معصومه (س)، مدرسه فیضیه و دارالشفا را از نزدیك دیدند كه آن مدرسه پرشور و رونق علمای سلف، تبدیل به مخروبه و محل اسكان گدایان و دیوانگان و انبار مغازهداران شده بود. بعد از آن مكرر به اطرافیان میفرمودند: چه میشد اگر حوزه علمیه قم سر و سامانی میگرفت.
در این اقامت كوتاه، علمای قم از وجود ایشان بهرهمند شدند و متوجه لزوم مجتهد قوی بنیان در كنارشان گردیدند. بعد از بازگشت از سفر مشهد، نامه آیتالله سیدمحمدتقی شیرازی كه حاكی از ضرورت وجود آیتالله حائری در عتبات بود را دریافت نمود. در جواب نوشتند: شما به ایران بیایید تا با تشكیل حوزه در سیر سریع ایران به سوی تباهی وقفهای ایجاد كنیم ولی میرزا شیرازی با عذر كهولت سن نپذیرفتند. حوزه علمیه اراك رونق خوبی گرفته بود. علمای بزرگی چون آیتالله شیخ محمد سلطانالعلما، آیتالله آقا نورالدین عراقی، آیتالله میرزا علیخان، آیتالله حاج آقا مصطفی فرید محسنی در این حوزه كرسی تدریس داشتند.
دو ماه از اقامت آیتالله حائری در قم میگذشت که جلسهای در منزل آیتالله «پایین شهری» با حضور بازاریان و فقهایی نظیر حضرات آیات بافقی، کبیر و فیض تشکیل و مقرر شد حوزه علمیه قم مجدداً احیا شود.
این امر مهم بر دوش آیتالله شیخ عبدالکریم نهاده شد و چون استخاره خوب آمد: «وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ و همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید»، مصمم شدند حوزه علمیه قم را سامان داده و شاگردان خود را از اراک به این شهر فرا خوانند. با تلاشهای ایشان، حوزه علمیه قم به جایگاهی رفیع دست یافت، چنانکه این حوزه در عرصه سیاست نیز همواره مقابل سیاستهای ستیزهجویانه رضاخان قرار داشت.
سرانجام در سال 1340 ه.ق (1301ه.ش) مدّتي پس از ورود آيت الله حائري به قم، حوزه علميه قم در شرايطي دشوار، به طور رسمي توسط ايشان تأسيس شد. در آن زمان مردم، صاحب عقيده راسخ و ايمان ثابت بودند و نسبت به دين و رجال ديني اهتمام مي ورزيدند و به حاملان دين و طلّاب علوم ديني احترم مي گذاشتند. بنابراين با همّت و تلاش حاج شيخ و كمك و مساعدت مالي و معنوي مردم، روز به روز بر شوكت و اهميت حوزه علميه قم افزوده شد، به طوري كه تعداد طلّاب و علما در اوايل هجرت ايشان به قم به هزار نفر رسيد و حاج شيخ اقدام كرد به تأمين معاش اهل علم و دانش و معرفت و با كفايت و كياست به مديريّت حوزه علميه پرداخت.
با تأسيس حوزه، قم از جايگاه سياسي، اجتماعي ممتازي برخوردار گرديد و با تدبيرهاي حكيمانه حاج شيخ، پايگاه مستحكمي براي حفظ و حراست از فرهنگ اسلام و تشيّع، گشت حوادث سياسي اين دوره و نزديكي قم به مركز، به طور قهري و طبيعي حوزه علميه قم را وارد امور سياسي كرد و اهميّتي مضاعف به اين شهر بخشيد كه پيش از اين سابقه نداشت.
ویژگیهایی منحصر به فرد
از خصوصیات بارز آیتالله حائری که سایر خصوصیات اخلاقی دیگر ایشان را تحت الشعاع خویش قرار میداد، زهد و ساده زیستی و زندگی بیآلایش قبل و پس از مرجعیّت بود.
چنانکه همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند. در این باره روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیتالله حائری چون از آن مطلع گردید با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که «فرزندم، این عبا برای تو زیاد است» او را متقاعد ساخت که آن را فروخته، با پولش سه عبای متوسط برای خود و دو طلبه دیگر تهیه نماید.
در مقام زهد ایشان، همین بس که امام خمینی (ره) وقتی به یاوه گوییهای پسر رضاخان پاسخ میدهد. با اشاره به زهد آیتالله حائری چنین میفرماید: »ما مفت خوریم! ... مایی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مان از دنیا میرود، همان شب آقازادههای ایشان شام ندارند، مفت خوریم! یا آنها که بانکهای خارج را پر کردهاند و باز دست از مملکت بر نمیدارند مفت خور نیستند؟»
علاوه بر این حاج شیخ عبدالکری، کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار میکرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات مینمود و همواره چهرهای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت. گاهی در دمادم سحر برای سرکشی و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز، راهی مدارس میشد و در رفع مشکلات مالی و رفاهی آنان تلاش میکرد. بارها میشد که به صاحبان مغازههای اطراف حرم مراجعه میکرد و بدهی طلابی را که از آنها جنس نسیه برده بودند، ادا مینمود.
صبر و بردباری یکی دیگر از خصوصیات روحی آیتالله حائری در مقابل مشکلات بود که از وی رادمردی پر استقامت ساخته بود. ایشان در مقابل حوادث و مسائل سیاسی در اوایل شکل گیری حوزه که مصادف با روی کار آمدن رضاخان پهلوی و به دنبال آن ماجرای کشف حجاب بود همواره صبر و بردباری را پیشه خود ساخت و حراست از حوزه علمیّه نوپا را که انهدام آن در رأس توطئه دشمنان دین بود، تلاش بسیاری نمود و همواره میفرمود: «من حفظ حوزه علمیه را اهم میدانم.» آیتالله حائری در ماجرای کشف حجاب بارها با رضاخان برخورد و ستیز نمود. معروف است که پس از ماجرای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد ایشان هیچ گاه حال و روز خوشی نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت.
منابع:
1-نیکوبرش، بررسی عملکرد سیاسی آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۱۵ه ش، تهران: ۱۳۸۱.
2-کریمی جهرمی، آیةاللّه مؤسّس مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری، قم: ۱۳۷۲.
3-فیاضی، زندگینامه و شخصیت اجتماعی ـ سیاسی آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری، تهران: ۱۳۷۸.
4-حائری یزدی، مرتضی، سرّدلبران: عرفان و توحید ناب در ضمن داستان ها، به کوشش رضا استادی، قم: ۱۳۷۷.
5-امینی، اهتمام آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری در تأسیس و حراست از حوزه علمیه قم به کوشش محمدکاظم شمس، عبدالهادی اشرفی، و جواد آهنگر، قم: ۱۳۸۳.
6-حائری یزدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران: ۱۳۸۱.
نظر شما