برخلاف تأثیرگذاری کتاب در همان دوران ناشر آن- نیلوفر- قریب یک دهه برای بازنشر اثر صبر کرد و در نهایت این کتاب اواخر سال گذشته تجدید چاپ و در نمایشگاه امسال عرضه شد؛ البته با اضافه شدن یک داستان دیگر به مجموعه.
شاید اگر همت مترجم کهنه کار و نامدار اثر یعنی استاد ابوالحسن نجفی نبود، خواننده ایرانی هیچ گاه با نام و نشان ژیل پروآشنا نمیشد، نویسندهای خاص و تأثیرگذار که در ژانر اختصاصی خود یعنی نگارش داستانهای سیاسی یک نام بزرگ و غیر قابل کتمان است.
او نویسندهای است که به خاطر نوشتههایش حتی روابط سیاسی کشورش با یکی از متحدان دیرینه اش- مراکش- تا آستانه قطع کامل روابط دیپلماتیک پیش رفت. او ادبیات نخوانده بود ، تحصیلکرده علوم سیاسی بود و مدتی وکالت و خبرنگاری پیشه کرد. مشاهدات او از خوی استعماری و جنایات ارتش فرانسه در الجزایر که تجربیات شخصی اش در دوران سربازی بود، او را وادار کرد برای نخستین بار دست به قلم ببرد و در کتابی به تشریح این جنایات بپردازد. موفقیت این کتاب چنان بود که باعث شد، هم نویسنده دست از وکالت بکشد و هم برای همیشه سیاسی نویسی را پیشه خود کند.
او یک داستان نویس حرفهای است، اما حرفهای بودن به معنای این نیست که او براساس خواسته و مد روز حرف بزند، چیزی که خیلی از نویسندگان ما از حرفهای بودن درک کردهاند؛ به این معنا که هرچه مخاطب پسندید بنویسیم تا پرفروش شود. نویسندگانی مانند پرو نخست احساس کردهاند، حرفهایی برای گفتن دارند و سپس برای بیان این حرفها قالب داستان را انتخاب کردهاند و نکته مهم این است که آنچه او به مخاطبان خود ارایه کرده است؛ داستان است و نه مقاله و بیانیه سیاسی. این نیز نکته مهمیاست. ما خود نویسندگانی داریم که براساس تجربیات شخصی و احساس اینکه حرفی برای گفتن دارند، دست به قلم بردهاند، اما در موارد زیادی، این افراد داستان نویس به معنای واقعی نشدهاند، چرا که آثارشان همواره از نظر فرم دچار ایراد بوده، کشش و جذابیت داستانی نداشته و در اقناع جامعه کتابخوان توفیقی نداشته است.
این، داستان است ؛ نه گزارش
داستانهای این کتاب همگی در دوران معاصر فرانسه و اروپا یعنی پس از پایان جنگ جهانی دوم و اغلب در اوج دوران جنگ سرد میگذرند. او درباره بسیاری از حوادث سیاسی دهههای اخیر اروپا در همین کتاب داستان نوشته است: استقرار جمهوری پنجم فرانسه بر ویرانههای اشغال این کشور به دست ارتش جنایتکارآلمان نازی، قیام بزرگ دانشجویان فرانسوی علیه حکومت این کشور در دهه 60 قرن بیستم، انقلاب ملت الجزایر، جدایی دو بخش آلمان به دلیل ساخت دیوار برلین، جنگ سرد، مبارزات ارتش جمهوریخواه ایرلند برای استقلال، جنایات رژیم شاه حسن در مراکش در سایه حمایت دولت فرانسه و.... اما وجود این درونمایههای متعدد سیاسی باعث نشده است که داستانهای این نویسنده، به گزارشهای سیاسی روزنامهها شبیه شود، بلکه تعلیق داستانی و حسهای پررنگ انسانی در همه کارها به چشم میخورد.
نکته اتفاقاً دقیقاً در همین جاست. چرا یک گزارش ژورنالیستی از یک رویداد سیاسی آنچنان احساسی را در مخاطبان خود بر نمیانگیزد، اما در یک داستان ما با شدیدترین و ماندگارترین شکل تأثیرگذاری حسی روبهروییم؟
یک گزارش ژورنالیستی رویداد را هدف قرار داده است، در اینچنین نوشتهای شهرت افراد و بزرگی اعداد و ارقام است که تعیین کننده ارزش و اهمیت خبر است، ضمن اینکه گزارش ژورنالیستی حتی اگر با جزئیات کامل و با همدردی و نگاه انسانی نوشته شده باشد، پس از پایان رویداد ارزش و اعتبار اولیه خود را از دست میدهد، اما در داستان ما با حس و حال افرادی روبهروییم که قهرمانان و ضد قهرمانان داستاناند و به همین دلیل خود را در وضعیت آنان قرار میدهیم و با آنها احساس همدردی و هم سرنوشتی عمیق میکنیم؛ نوجوانی که سالها پدرش را یک قهرمان ملی میدانسته و اکنون با سؤالهای بزرگی درباره احتمال خیانتکار بودن او روبهرو شده است یا مردی که پس از سالها شکنجه گر خود در زندانهای آلمان نازی را دیده است، در داستان میتوانند سختیهایی را که بر روح و روانشان میرود آشکار کنند. در داستان است که میتوان چهره واقعی نظام سیاسی بزک شده جمهوری فرانسه را رو کرد و به مردم نشان داد که این نظام سیاسی را آدمهایی فریبکار و دو رو پیش میبرند و در همه اسطورههایی که آنان به ملت قالب کردهاند، باید شک کرد. داستان با آدمها و سرنوشتهایشان سر و کار دارد و وقتی قرار است از انسانها بگوییم دیگر انسانها با روح و جانشان مهم هستند، آدم هایی که در خبرهای روزنامهها عددهایی بی خاصیتاند که تنها ارزش خبری درست میکنند. برای این است که داستانهای «وعده گاه شیر بلفور» سالها پس از پایان اصل رویداد- که یک اتفاق سیاسی معمولی بوده است- همچنان خواندنی، پرخون و جاندار هستند.
نظر شما