خوانده اید یا نه؟ آیا بارها برایتان پیش نیامده است وقتی شعری را میخوانید، با خودتان بگویید، کجای این جملات، شعر است و آیا اگر همین کلمات بریده بریده را پشت سرهم بنویسیم، چه فرقی با نثر معمولی میکنند؟ آیا همین که بگوییم شعر سپید، شعری است که در آن الزام به رعایت وزن و قافیه وجود ندارد، کافی است که هر نثری را شعر بدانیم؟ هفته ای که گذشت، سمینار تخصصی آسیب شناسی شعر سپید در تهران و با حضور گروهی از شاعران و منتقدان فعال در حوزه شعر سپید برگزار شد و درباره همین دغدغه هایی که ما از آنها حرف زدیم، صحبتهایی خواندنی شد.
دکتر مینا آقازاده، شاعر و دبیر سمینار، اولین کسی بود که شروع به صحبت کرد و در حرفهایش به ارایه تعریفی از شعر سپید پرداخت. او با اشاره به دیدگاهی از دکتر شفیعی کدکنی، شعر سپید را برآمده از سنت نثر عرفانی بایزید و خرقانی دانست و گفت: چون در این گونه شعری موسیقی عروضی نداریم، شاعر باید به عناصر محکمتری تکیه کند تا دچار نثرنویسی نشود. ایجاز، چگونگی سطربندی، تقطیع، یافتن مناسب محل گسستها و پیوستها و شیوههای همنویسی و جدانویسی میتواند به این شعر در حفظ ماهیت شعری اش کمک کند. هرمز علیپور، شاعر و منتقد پیشکسوت که خود از چهرههای مطرح شعر سپید در روزگار ماست، به بیان تاریخچه ای از شکل گیری و تثبیت شعر سپید در ایران پرداخت و ایجاد این قالب در شعر فارسی را به دست احمد شاملو و تحت تأثیر توصیههای دوستش فریدون رهنما دانست.
شاملو، شاگرد جاه طلب نیما
علیپور، شاملو را «شاگرد جاه طلب نیما» توصیف کرد و گفت: شاملو نمیخواست زیر سایه نیما کمرنگ یا بی رنگ شود، چون شاگرد یا فرزند خلف نیما شدن هم کار ساده ای نبود. تنها فرزند خلف نیما، اخوان ثالث بود که هم در ادامه دادن و هم در شرح و شناساندن کار نیما تا جایی که میتوانست، کار کرد. وی شعرهای نخستین شاملو در قالب شعر سپید را نه تحت تأثیر ادبیات عرفانی، که تحت تأثیر تاریخ بیهقی دانست و ظهور شاعری چون احمدرضا احمدی را در ادامه تلاشهای شاعران برای تثبیت قالب شعر سپید ارزیابی کرد.
شاعر جنوبی شعر سپید که این روزها کرج نشین شده است، چنین ادامه داد: ما با توجه به حرکتهایی که از دهه 40 تا بعد از انقلاب در شعر دیده ایم، مشاهده میکنیم در شعر سپید موج ناب، شعر تصویری یا پلاستیک، موج نو، موج سوم، شعر حرکت، شعر گفتار و... را داریم، اما این همه از فیلتر جذب وسیع شعر ایران نگذشته است، چرا که بزرگترین غایب در شعر معاصر، نبود سیر و سلوک و جان شیداست که در شاعران هست، اما در شعرنویسان نیست.
دکتر بهروز یاسمی، شاعر دیگری بود که در ادامه حرفهای علیپور، در هم تنیدگی زبان و جان شاعرانه را سبب اتفاق افتادن شعر دانست و گفت: شاعران تحت تأثیر فشاری که رویدادهای اجتماعی بر او وارد میآورد، به سمت ساده نویسی و عینی گرایی پیش میرود و از توانایی هایی که زبان به شاعر میدهد، محروم میشود.
به اعتقاد وی، ساده نویسی، توانمندیهای شاعران در حوزه زبان و موسیقی را از شاعر گرفته است، در صورتی که شعر باید به سادگی در پوسته و پیچیدگی در هسته برسد.
یاسمی افزود: شعر کلاسیک ما برای اینکه اتهام کهنگی را از خود بزداید، بیش از شعر سپید از آموزههای نیما بهره برده است، اما شعر سپید به دلیل اینکه از اتهام کهنه شدن میترسیده، توانسته است این آموزه ها را درونی کند.
شاعران فقط کتابهای هم را میخوانند
دکتر لیلا کردبچه، شاعر و منتقد دیگری بود که صحبت خود را با این نظر آغاز کرد، اصیل ترین شاعران شعر سپید کسانی هستند که با شعر کلاسیک سرودن را آغاز کرده اند، نه شاعرانی که به دلیل ناتوانی در شعر دارای وزن و قافیه به این سمت گرایش پیدا کرده اند.
وی توفیق جریان ساده نویسی را یکی از عوامل آسیب زای شعر سپید دانست و افزود: گروهی از شاعران بی مایه و پرمخاطب یادداشتهای خود را با عنوان شعر سپید منتشر میکنند و مخاطب عامه را به دنبال خود میکشند و همین شاعران، فضای عمومی شعر سپید را تحت تأثیر قرار داده اند. وی گفت: زمانی شاعر میگفت، باید مخاطب خود را یک پله ارتقا دهم، اما امروز شاعران چند پله پایین میآیند تا طیف مخاطبانشان بیشتر شود و همین توجه به جریانهای پرمخاطب سبب شده شاعر به جای فکر کردن به شیوه هایی برای غنای بیشتر شعر، به شیوه هایی برای افزایش تعداد خواننده فکر کند. کردبچه، پایین آمدن سطح مطالعه شاعران امروز و بسنده کردن آنها به مطالعه کتابها و پیگیری حاشیههای یکدیگر را از عوامل رکود و شبیه شدن شعر شاعران این دوره دانست.
اما گروهی از منتقدان نیز معتقد بودند، شعر امروز دچار آسیب نیست، از جمله دکتر عبدالرضا رادفر که گفت: ذات شعر نو به نو بودن است و نمیتوان برای شعر یک نسخه واحد نوشت.
جهان امروز، جهان ارتباط و لحظه است و اگر شاعری به خود اجازه میدهد شعری خلق کند که نسبتش با پیشینه ادبی ما کم است، هراسی نیست، چرا که پسند معرفتی جامعه، شعری را که با آن پیشینه دور نسبتی دارد، برمی گزیند و نباید از به چالش کشیده شدن انگاره ها و باورهای حتی به اعتیاد نشسته در ادبیات هراسید. حمیدرضا شکارسری، شاعر و منتقد با بیان اینکه شبیه هم شدن شعر شاعران در همه دورههای تاریخی اتفاق افتاده است، از جریان ساده نویسی و کوتاه نویسی در شعر دفاع کرد و آن را تقدیر شعر امروز توصیف کرد.
وی با بیان اینکه بخش عمدهای از کار نیما، نزدیک کردن شعر به زبان روزمره بوده است، گفت: خطی در شعر امروز همچنان به دنبال ادبیات متن است که این خط شعر سپید را اشرافی، زینتی، سطحی، اما عمیق نما، روشنفکر نما و ناتوان از بازتاب جهان به صورت واقعی میکند، اما باید خطر ساده بینی به جای ساده نویسی، احساساتی شدن به جای حسی شدن و تبدیل شدن شاعر به برده ناشر و مخاطب را جدی گرفت و آن را آسیب شناسی کرد.
نظر شما