قدس آنلاین- آمنه مستقیمی: جدایی کودک از جامعه، منزوی شدن او و نابودی مهارت های اجتماعی و اخلاق در او زنگ خطری است که باید شنیده شود؛ نباید با دادن لپ تاپ و موبایل به کودکان آنها را از سر باز کنیم و خیالمان راحت شود.

زنگ خطری که نشنیده گرفته ایم!/موبایل و لپ تاپ تفکر و اخلاق را در کودک می کشد

به گزارش قدس آنلاین، دنیای پُرمخاطره امروز و ضرورت کسب شناخت و معرفت برای مواجهه با محیطی که نیازمند درک صحیح و به تبع آن تصمیم و رفتار صحیح است می طلبد که ما کودکان را از همان سنین خردسالی با تفکر دوست کنیم و روح اندیشه ورزی را در وجودش نهادینه سازیم. از این رو و به مناسبت فرا رسیدن روز جهانی کودک با سعید ناجی، مدیر گروه فلسفه برای کودکان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره چگونگی تربیت فلسفی کودکان به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:

 

هر گاه سخن از فلسفه برای کودک به میان می آید این تصور ایجاد می شود که کودک باید مکاتب فلسفی همچون مشاء و اشراق را فرا بگیرد، آیا فلسفه برای کودک واقعا این معنا را می دهد یا این مفهوم معنایی دیگر دارد؟

فلسفه برای کودک عبارت است از برنامه ای برای آموزش تفکر به آنها که تا جای ممکن تفکر کرده و مشکلاتشان را حل کنند و قوه استدلال و تمییز و داوری در آنها تقویت شود تا در آینده بتوانند با دید محققانه با زندگی مواجه شوند و مهارت های اجتماعی را بیابند و این لازمه عصر جدید است.

 

آیا نظام کنونی آموزش و پرورش و محیط های خانوادگی ما این زمینه را برای کودکان به عنوان نسل آینده فراهم می کنند تا پس از طی دوره تحصیل در مدرسه و ورود به دانشگاه ما با جمعی اندیشه ورز مواجه باشیم؟

اساسا نظام رایج آموزش و پرورش به نحوی طراحی شده که تفکر را به دانش آموز آموزش نمی دهد چراکه آموزش محور و مدرک محور است، در حالی که ما برای تفکر به گوشه ای دنج نیاز داریم تا  از محدوده درخواست آموزش و پرورش مبنی بر قوانین کلی کلاس داری خارچ شویم و دانش آموزان با علاقه در کلاس ها حاضر شوند ومشکلاتشان را بیان کنند و کلاس ها موضوع محور اداره شوند، اما اگر از قبل همه چیز تعیین شده و مشخص و اجباری باشد دیگر نمی توان انتظار اندیشه ورزی از دانش آموز و کودک را داشت.

بنابراین، نظام آموزشی کنونی ما با رویکرد مدرک محوری و بدون کنترل کیفیت و پرورش مهارت دانش آموز، اندیشه ورزی و تفکر را به کودکان ما یاد نمی دهد حتی در حوزه مهارت ها نیز حافظه محور عمل می کند و انتظار دارد کودک همه چیز را از بَر کند!

اما اینکه ما نمره را معیار هوش کودکان قرار دهیم اصلا شایسته نیست چراکه مولفه های دیگر همچون خلاقیت و ابتکار و پرسشگری نیز در فرآیند تعیین هوش کودک موثرند که البته ما به آنها توجه نداریم بلکه قدرت دانش آموز و کودک در پاسخ به سوال پیش رو را معیار هوش وی قرار می دهیم.

از این رو، آنچه آموزش و پرورش کنونی مد نظر دارد متعلق به یک قرن قبل بوده و منسوخ است و مشکلات آن بر همگان عیان شده اما ما سعی می کنیم با تبصره ها و افزوده هایی آن را روزآمد کنیم همچون کتاب ها و کلاس های کمک آموزشی که کار را بدتر می کنند، چراکه وجود اینها خود نشان از ناکارآمدی آموزش و پرورش دارد و کار را تا جایی پیش می برد که حتی پذیرش در کنکور ورودی دانشگاه ها با آنها و خرج کردن پول برایشان ممکن می شود! در حالی که آنها نیز خود حاظفه محور هستند.

این چنین رویکردی به کودک می گوید نیازی نیست فکر کنی و در مسئله عمیق شوی بلکه همین که نتیجه را بر اساس فرمول بدست آوری کافی است که این نتیجه محوری، هیچ تفکری را در کودک ایجاد نمی کند.

 

با توجه به این نگاه مدرک محوری و نتیجه محوری که متاسفانه هم آموزش و پرورش و هم خانواده های ما به آن قائل هستند، چطور می توان کودکان را متفکر و اندیشه ورز بار آورد؟

به طور کلی نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش بر یک سری از اصول روانشناختی بنا نهاده شده که به تفکر اهمیتی نمی دهد و اعتقاد دارد کودکان نمی توانند تفکر کنند در حالی که این سخن اشتباه است و مثال های نقض بسیاری برای آن وجود دارد و نظریه های جدید بر این باور هستند که کودک قدرت تفکر دارد.

با این تحول جدید در آموزش و  پرورش می توان الفبای تفکر را از خردسالی به کودک آموخت یعنی همان طور که یک به علاوه یک را به او آموزش می دهیم، به او یاد دهیم تفکر یعنی شنیدن درست، درک جملات، فهمیدن مفاهیم و معانی و...

و بتدریج مهارت های دیگر تفکر به کودک آموزش داده شود که البته این مهم عملا رخ داده و برنامه فلسفه برای کودکان نتایج مثبتی داشته است، اما والدین هم باید به این باور برسند که کودکان قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل دارند و برای تقویت این توانایی به کودکان کمک کنند.

 

متاسفانه امروزه بازی های رایانه ای به جای بازی های جمعی و مرسوم نسل های گذشته، دوست جدایی ناپذیر کودکان ما شده اند، آیا این بازی ها مانعی برای تفکر فلسفی کودک هستند یا خیر می توانند به او در مسیر اندیشه ورزی کمک کنند؟

این بستگی به بازی ها دارد اما عموما رایانه شاید به تفکر کمک کند اما مهارت های اجتماعی را در کودک نابود می کند، کودکان باید مهارت های اجتماعی را در جمع همسالان و دوستانشان و در فضای واقعی یاد بگیرند همچون شنا که هر چقدر هم تئوریِ آن فرا گرفته شود، به پای کسب مهارت در استخر نمی رسد.

بنابراین، موقعیت های واقعی یعنی کودک در جمع قرار گرفته و اتفاقات واقعی را در جمع دوستان خود تجربه کند، تفکرهم باید در چنین فضایی رخ دهد تا کودکان با یکدیگر وارد فضای گفتگو و تعامل شوند.

نتیجه آنکه رایانه ها حتی اگر درصدی به تفکر کمک کنند اما در نهایت به تفکرزدایی می انجامند تا تفکرزایی.

 

عدم تفکر و اندیشه ورزی در کودکان و اینکه جامعه و خانواده و نظام آموزشی زمینه خردورزی را برای کودک فراهم نمی کنند در کنار محدود شدن کودکان به فضای آپارتمانی و همبازی شدنشان با محیط مجازی چه زنگ خطری را به صدا در می آورد؟

جدایی کودک از جامعه، منزوی شدن او و نابودی مهارت های اجتماعی و اخلاق در او زنگ خطری است که باید شنیده شود؛ وقتی کودک در محیط رایانه و فضای مجازی یاد می گیرد که در چند دقیقه  صد نفر را بکشد بتدریج به این باور می رسد که در فضای واقعی هم می توان چنین کرد و انسان ها و اطرافیان را با دید محیط رایانه ای می نگرد و دچار شیء انگاری و عدم توجه به وجود انسانی می شود.

و اینچنین پایه های اخلاق سست و نابود می شود، در حالی که قرار گرفتن در فضای دوستان و درک محیط های واقعی این باور را به کودک می دهد که دوست من نیز احساساتی همچون غم و شادی را تجربه می کند، می خندد و می گرید اما وقتی این ها را نبیند کم کم این حس را فراموش می کند و به دوستانش با دیده شیء می نگرد!

از این رو، خانواده ها و مدارس باید کمک کنند که کودکان ارتباط بیشتری با یکدیگر و نیز والدین و خانواده ها داشته باشند که این کمک می کند وجود انسانی را به عنوان پایه ای برای اخلاق به صورت تجربی کشف کنند و اطرافیان را انسان های محترم بدانند.

اینکه والدین سرگرم کار، رایانه، موبایل و تلویزیون و ماهواره و ... هستند اخلاق را در کودکان ما نابود می کند و جامعه را به دلیل فردگرایی و ندیدن دیگران به مخاطره می اندازد.

 

رواج فرزندسالاری و عدم واگذاری مسئولیت به کودکان و حمایت همه جانبه از آنها از سوی والدین به گونه ای که در حکم وکیل مدافع عمل می کنند، چقدر باعث تخریب مهارت های اجتماعی، خودباوری و مسئولیت پذیری در کودکان به عنوان نسل آینده ساز می شود؟

والدین کودکان خود را به نوعی از سر خود باز می کنند و وقتی آنها را به مدارس یا کلاس های مختلف می سپارند یا وقتی کنترل تلویزیون، لپ تاپ و موبایل را به او می دهند به قول معروف نفس راحت می کشند و خیالشان راحت می شود و می گویند کودک سرش گرم باشد و کاری به کار من نداشته باشد!

در حالی که کودکان به ارتباط با والدین و بازی و گفتگو با آنها نیاز دارند اما در جامعه امروزی و با رواج تکنولوژی ها و غرق شدن در بروکراسی های اداری و ... والدین تمام وقت خود را برای کار و رفع مشکلاتشان صرف می کنند و کودکان تنها می مانند.

نباید بگوییم چون بهترین امکانات را در اختیار کودک قرار داده ایم پس دیگر نیازی برای او باقی نمی ماند در حالی که کودک به بسیاری از چیزهایی که برایشان تهیه می کنیم تا آنها را از سر خود باز کنیم نیازی ندارند.

نظیر آنچه در قصه شازده کوچولو می خوانیم که او با تصویر جعبه ای که بره ای در آن است راضی می شود در حالی که به رویای خود یعنی بره نرسیده است! این جعبه نمادی است از خواسته ها و نیازهای کودک که به آسانی مرتفع می شود.

بنابراین، با این بازی های رایانه ای و تنها گذاشتن کودکان، مهارت های اجتماعی را در آنها صفر کرده و اخلاق را در آنها می کشیم.

انتهای خبر/

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.