در زمان پیش از انقلاب اسلامی ظرفیت پذیرش دانشگاه‌های کشور مانند دانشگاه اصلی و مادر یعنی دانشگاه تهران و دانشگاه ملی (شهید بهشتی) و دانشگاه‌های شیراز، تبریز، اصفهان، فردوسی مشهد، اهواز و غیره ...

دانشگاه آزاد، خانه تکانی می‌خواهد

محدود بود و شرایط کنکور بسیار سخت. هر سال هزاران نفر در کنکور ورودی پشت در دانشگاه‌ها می‌ماندند و عده زیادی از ردی‌های کنکور با توجه به ارزان بودن نسبی هزینه زندگی در آمریکا و اروپا با قیمت برابری دلار 7 تومانی و لیره (پوند) 45 تومانی و مارک چهار تومانی رهسپار آن سرزمین‌ها می‌شدند.

شمار زیادی از آنان درس می‌خواندند و بی‌سوادها و جاه طلب‌هایی که سودای رسیدن به مقامات بالا در اسرع وقت داشتند به فعالیتهای سیاسی (عمدتاً کمونیستی) روی می‌آوردند و کنفدراسیون کذایی تشکیل می‌دادند یا حتی در دام سر رشته‌داران سازمانهای اطلاعاتی غرب، وابسته به کارتلهای نفتی می‌افتادند. بعضی با وعده احراز مقامات مهم به کشور بازگشته بظاهر توبه کرده طی مدت کوتاهی با حمایت ساواک به مقامهای مهمی در وزارتخانه‌ها و حتی مدیرکلی و معاونت وزیر می‌رسیدند که نگارنده شخصاً شماری از آنها را دیده و متوجه شده بودم جز آشنایی سطحی به زبان خارجی معلومات دیگری نداشتند و پول وقاحت خود را می‌خوردند و ترس و بیم رژیم وقت که از بس از موقعیت خود می‌هراسید به آنان باج می‌داد. بعضی از آن فرهیختگان، نمره «E» یعنی پایین‌ترین نمره دانشگاهی را از دانشگاه‌ها کسب کرده بودند. شماری دانشجوی درس خوان در آمریکا و اروپا بودند که سلسله مراتب دانشگاهی را گذرانده عده‌ای به ایران بازمی‌گشتند و در چرخه‌ها و زنجیره‌های بروکراسی رژیم شاه اغلب سرگردان و مأیوس می‌شدند. اگر از خانواده‌های بالا بودند به شغل و مقامی می‌رسیدند، اگر نبودند مانند صدها تن که آنان را می‌شناسم سالها مأیوس و سرگشته و پشیمان از آمدن خود، در وزارتخانه‌ها و ادارات به این سو و آن سو می‌رفتند و اگر شأنی داشتند به شغلی مناسب معلومات خود گماشته می‌شدند.شمار زیادی از فرهیختگان نیز در همان آمریکا و اروپا با حقوق و مزایای عالی جذب می‌شدند و بیهوده نیست که امروز کتابچه آدرس پزشکان نیویورک پر از اسامی ایرانی است و پانصد استاد ایرانی در دانشگاه‌های آمریکا تدریس می‌کنند و مانند این اساتید در اروپا نیز کم نیستند. به هر حال از زمان رضاشاه که از 1307، دانشجو به خارج فرستادیم احزاب چپگرا و سازمانهای اطلاعاتی شرق و غرب در کمین آنان بودند و دانشگاه آزاد طرح خوبی بود که جلوی سرازیر شدن هزاران جوان ایرانی را از تهران و شهرستانها و حتی روستاها به اروپا گرفت. دانشگاه آزاد مؤسسه مفیدی بود که دانشگاه را در سراسر کشور گسترده کرد، همچنین مانع خروج ارز از کشور شد، و از سویی عطش جوانان ایرانی برای برخوردار شدن از تحصیلات عالیه را پاسخ داد، اما برنامه‌های این دانشگاه و دانشگاه‌های پیام نور و علمی- کاربردی با نیازهای امروزی کشور تطابق ندارد. در شهر کوچکی مانند تفرش، چندین و چند دانشگاه شعبه گشوده‌اند که بیشتر علومی در کلاس‌های آنجا تدریس می‌شود که پاسخگوی نیازهای منطقه نیست.

در سالهای دهه 1310- 1300، اداره کل صناعت آن زمان ده‌ها هنرستان صنعتی در سراسر کشور تأسیس کرد و استادان آلمانی و ایرانی فرهیخته در آن هنرستانها، رشته‌های صنعتی و فیزیک و شیمی را تدریس می‌کردند که همین دروس پایه گذار صنعتی شن کشور شد. کشور ما نیاز به کشاورزی پیشرفته، دامداری و تولید آذوقه دارد. چرا این گونه رشته‌ها در دانشگاه آزاد و سایر دانشگاه‌ها تدریس نمی‌شود؟ خوشبختانه ویکی پدیا و گوگل تمام مدارک لازم برای نوشتن تز لیسانس و فوق لیسانس را آماده کرده‌اند و متأسفانه من اغلب می‌بینیم عده‌ای عین مطالب گوگل و ویکی پدیا را بروزنویسی کرده به عنوان پایان نامه خود در رشته‌های انسانی ارایه می‌کنند. این وضعیت نیاز به خانه تکانی دارد. علت خالی ماندن نیم میلیون صندلی در کلاسهای دانشگاه آزاد ناامیدی جوانان از رسیدن به حد یک زندگی عادی از طریق تحصیل است و به همین علت اکنون اغلب علاقه دارند یا دلال معاملات ملکی یا لاستیک فروشی یا قاچاقچی شوند و دیگر تحصیل برایشان جذاب نیست، زیرا تحصیلکردگان جزو طبقات فقیر و محتاج جامعه به شمار می‌روند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.