در ورودی بازارچه، خانمی کنار میزی ایستاده بود و تعارف کرد، از آشی که فروش آن به خانوادهای نیازمند میرسد، بخریم.
من که دنبال این بودم خبری از راهاندازی بازارچه تهیه کنم، فکر کردم قبل از آش خوردن، سراغ مسؤول بازارچه بروم. بنابراین از یکی از فروشندهها پرسیدم و برگشتم سر جای اولم و خانمی که آش میفروخت. چند دقیقه بعد متوجه شدم مسؤول بازارچه همان خانمی است که اول از ما خواسته بود تا به نفع خانوادهای نیازمند از آشی که آن خانواده پخته است، بخریم. نکته جالبتر اینکه فهمیدم او خواهر سردار شهید ولیا... چراغچی است.
در سرمای شبانه فرصتی شد، برای گپی کوتاه با اکرم چراغچی که در کارهایی از این دست فعال است و از اعضای فعال شورای اجتماعی محله احمدآباد است.
ابتدا از خواهر شهیدپرسیدم که چگونه بازارچه شکل گرفت و او پاسخ داد: تا پیش از اینکه برادرم ولیا... به درجه رفیع شـهادت برسد، کوچکترین عضـو خانواده بـودم و این دلیلی بود که گاهی برادرم حرفهایی را با من در میان بگذارد و یکی از حرفهایی که از آن شهید برایم به یادگار مانده، این بود که گفت: « خواهرجـان! اگـر زمانی خـدا مـرا انتخاب کـرد، فقط یـک خواهـش از شـما دارم و آن، این است که نگـذار مظلومـی بـه زمیـن بخـورد» این وصیت در کنارعلاقهای که به فعالیتهای اجتماعی و هنری و فرهنگی داشتم، سبب شد که با برخی از خانوادههایی که در عرصههای هنرهای تجسمی و تولید مواد غذایی فعالیت دارند، در ارتباط باشم که به حدود 450 خانواده میرسند؛ چون خودم هم در این زمینهها فعالیت میکنم، در طول سـال بـا حضور برخـی از این افراد و خانوادهها در نمایشـگاههایی که مرتبط با فعالیت ما باشد، شرکت میکنیم.
اکرم چراغچی در توضیح بیشتر درباره 450 خانوادهای که به آن اشاره میکند، میگوید: بیشـتر افراد و خانوادههایی که با آنها ارتباط دارم، مشکلی که با آن دست به گریبان هستند، این است که به رغم تلاشی که برای تولید محصول میکنند، اما آنها فقط میتوانند هنرشـان را در زمانها و فرصتهایی مثل نمایشگاهها و یا همین بازارچههای کوچک به نمایش و فروش بگذارند و جایـی ثابـت بـرای فـروش محصـولی که تولید میکنند، ندارنـد و این یک مشکل جدی برای کار آنهاست، آن هم در حالی که برخـی از ایـن افـراد ، درآمـدی جز چیزی که تولید میکنند، ندارند.
وی گفتههای خود را اینگونه ادامه میدهد: من افرادی را میشناسم که از هنر خوبی برخوردارند و محصولی هم تولید میکنند، اما حتـی پرداخـت هزینـه اجـاره یک غرفه در نمایشـگاه نیـز برایشـان دشوار است، برای همین به نظرم باید در این بخش به آنها کمک شود و همان طور که در کشور ما خیرین در بخشهای مختلف وارد شده اند که شامل ساخت مسجد، مدرسه، کتابخانه و چیزهای دیگر است،ای کاش خیرینی پیدا شوند و بازارچههایی را بسازند برای اینکه کسانی مثل زنان سرپرست خانوار مکانی برای فروش و عرصه محصولات خودشان داشته باشند تا با این حرکت باری را از روی دوش این خانوادهها بر داریم؛ چون مثلا خانوادههایی هستند که میتوانند غذای محلی مثل آش را آماده کنند، ولی این خانواده باید مکانی برای فروش داشته باشد تا محتاج دیگران نباشد و بتواند از طریق کاری که انجام میدهد، بخشی از هزینه زندگی خودشان را تأمین کنند.
چراغچی در ادامه میگوید: وقتی این افراد، مکان و فرصتی برای عرضه تولیدات خانگی خودشان ندارند، آنها را در خانه انبار میکنند و این خیلی تأسفآور است.
او درباره راه اندازی بازارچه هم میگوید در این بازارچه که شامل 11 غرفه است از 13 آبان راهاندازی شده و تا 23 آبان هم ادامه خواهد داشت تا فرصتی باشد برای فروش محصولات دستی خانوادههای خود سرپرست و بی سرپرست. باید تشکر کنم از شهرداری منطقه یک مشهد که برای این کار همکاری لازم را با ما داشتهاند.
او درباره ساعت فعالیت بازارچه هم میگوید: بازارچه صنایع دستی عصرها از ساعت 16 تا 20 دایر است و اینهایی که در این بازارچه شرکت کردهاند، با این آرزو آمدهاند که بتوانند از این فرصت استفاده کنند و تولیدات خودشان را به فروش برسانند.
او به عنوان گفتههای آخر خود میگوید: از ارگانهایی که وظیفهای در قبال این گونه فعالیتها و افراد دارند، توقع میرود از این گونه حرکتها استقبال و حمایت کنند.
نظر شما