رقیه توسلی : کوله بار برداشته اند. کوله بار نماندن... مثل پرنده هایی که از زمستان پرواز می کنند به گرمسیر. رخت رفتن شان را پوشیده اند اما چشم هایشان انگار خیلی وقت است سفرنامه می نویسند. سفرنامه نوکرانی که هرروز بی ارباب شان ، درد می کشند.

نامه کربلایی شدن تان مُهر خورده است

آقاجان ! عاشقانت به پای بوسی راهی اند. می آیند برای عرض دلداگی تا از هُرمِ کربلای درون شان کم کنند. مثل پرندگانی که زیر باران بال می گشایند ، از زیر نور قرآن و اشک بدرقه می شوند.

به راه افتاده اند تا در نینوای آزادگی ، خادم الحسین شوند. ترکِ خود کنند و در محضر سلطان وفا و حضرت ایمان از هوای بهشتی بین الحرمین ، کوله های خالی شان را پُر کنند. قلب های غمگینی را که سالیان درازیست سربه شوریدگی گذاشته اند.

حالا که نامه کربلایی شدن شان مُهر خورده است ، کوله بار برداشته اند تا به خادمی حرم تان بیایند ، به شوق جواب آن سلامی که شما در سرزمین عاشورا ، پاسخ اش را خواهید داد.

آقاجان ! مسافران تان در راهند ، با زمزمه هایی که از آن جز " لبیک یا حسین " به گوش نمی آید...

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.