گروه فرهنگي - احسان رحيم‏زاده: راديو در دوران هشت سال جنگ تحميلي ثابت کرد که بي‌جهت اين وسيله را صميمي‌ترين رسانه لقب نداده‌اند...

مقاومت جانانه از سنگر «راديو جبهه»

 راديو در آن زمان جادهاي دو طرفه بود که هم صداي مردم را به گوش رزمندگان ميرساند و هم وضعيت جبههها را براي شنوندگان به تصوير ميکشيد.  در سال 65 مديران راديو به فکر راهاندازي شبکهاي مستقل با عنوان «راديو جبهه» افتادند. وظيفه اين شبکه اين بود که عمليات جنگ رواني دشمن را خنثي کند و روحيه مردم و رزمندگان را براي مقاومتي جانانه بالا ببرد. اکنون که نام «راديو جبهه» را ميشنويم، امواج اين رسانه ما را به سالهاي خون و آتش ميبرند. همان سالهايي که صداي آژير قرمز، آرامش شهرها را برهم ميزد و همزمان اين پيام در بيشتر خانهها شنيده ميشد: «علامتي که هم اکنون ميشنويد، اعلام خطر يا وضعيت قرمز است و معني و مفهوم آن اين است که حمله هوايي دشمن نزديک است. محل کار خود را ترک و به پناهگاه برويد.»

 

 مثلث ستارههاي راديو جبهه

نام بردن از همه گزارشگران و گويندگاني که در راديو جبهه زحمت کشيدند، در اين مجال اندک امکانپذير نيست، ولي شايد بد نباشد که به تلاشهاي سه گزارشگر محبوب آن زمان اشاره کنيم. از صداي محمود کريميعلويچه يک خاطره شيرين در ذهن داريم. او همان کسي است که روز سوم خرداد 61 با خبر خوشحالکنندهاش ايران را غرق در شادي و سرور کرد. خبر فتح خرمشهر در ساعت 10 صبح به مديران راديو رسيد؛ ولي آنها به دلايلي دست نگه داشتند و ساعت 15 مردم را از اين پيروزي مطلع کردند. در آن دقايق خاطرهانگيز محمود کريمي روي آنتن آمد و روي پسزمينه مارش نظامي اين جمله معروف را گفت: «شنوندگان عزيز! توجه فرماييد، خرمشهر، شهر خون و حماسه آزاد شد.» آن زمان هنوز راديو جبهه افتتاح نشده بود و چهار سال بعد با افتتاح راديو جبهه، مردم بيشتر با صداي محمود کريميآشنا شدند.  محمدرحمان نظام اسلامي هم از 22 سالگي کارش را با گزارشگري در مناطق جنگي آغاز کرد. او از آن دست گزارشگراني بود که تا خط مقدم جلو ميرفت و همنفس با رزمندگان اخبارشان را روي موج راديو ميفرستاد. نظاماسلامي در عمليات خيبر پاي چپش را از دست داد و به درجه جانبازي نايل آمد.

 مهران دوستي و تازه دامادي که برگشت

ضلع سوم اين مثلث زنده ياد مهران دوستي است که با صداي گرم و مخملياش، شنوندگان را در جريان اطلاعيههاي جنگي قرار ميداد. نسل جديد، «دوستي» را بيشتر با برنامه «کافه راديو» ميشناسند و نميدانند که اوج هنرنمايي او در «راديو جبهه» بوده است.  او اولين گوينده «راديو جبهه» بود و در کنار يک گوينده ديگر با نام نورشاهي به صورت روز در ميان برنامه اجرا ميکرد. مهران دوستي در گفتوگو با ايسنا به خاطرهاي از روزهاي فعاليت در اين شبکه راديويي اشاره کرده است: «روزي مادري از كرمان با ما تماس گرفت و گفت، شما از رزمندگان صحبت ميكنيد، لطفاً مرا كمك كنيد. پسرم چند ماهي است كه عقد كرده و به دليل علاقه به جبهه مراسم عروسي خود را معلق گذاشته، لطف كنيد و از او بخواهيد كه به خانه برگردد. ما براي كمك و خوشحالي دل آن مادر، اسم رزمنده را در برنامه گفتيم و خوشبختانه بعد از سه روز با ما تماس گرفت. از او خواستيم كه به خواسته مادرش جامه عمل بپوشاند و به منزل برگردد و او نيز از ما تشكر كرد و قول داد هرچه زودتر برگردد.»

 

 اطلاعرساني يکطرفه راديو عراق 

در فيلم «شيار 143» شخصيت الفت (با بازي مريلا زارعي) را ميبينيم که يک راديو ترانزيستوري را به کمرش بسته و گوشهايش را براي شنيدن صداي پسرش تيز کرده است. اين راديو مونس و همدم الفت است و يک لحظه از آن جدا نميشود. قهرمان زن فيلم، «نرگس آبيار» بر خلاف بيشتر مردم موج راديويش را بر روي کشور عراق تنظيم کرده بود. او شنيده بود که برخي از اسرا از شبکه راديويي عراق با مردم ايران صحبت کردهاند. همچنين راديو عراق هر چند وقت يکبار اسامي اسراي ايراني را اعلام ميکرد.

الفت معناي جملات و واژههاي عربي را نميفهميد؛ ولي به اميد اينکه يک لحظه خبري از پسرش بشنود، رنج شنيدن همه آن کلمات نامفهوم را به جان ميخريد. پناه آوردن او به راديوي دشمن، نشانهاي از درماندگي و پريشان حالي اين زن در آن روزهاي سخت بود. نرگس آبيار قصه اين سکانسها را از زندگي واقعي شهيد محمدﺟﻌﻔﺮ رﺿﺎﯾﯽ وام گرفته بود. مادر اين شهيد گرانقدر (خانم اختر نيازپور) در فاصله زماني پانزده ماهي که خبر شهادت فرزندش را دريافت کرد، از طريق «راديو عراق» جوياي احوال محمد جعفر ميشد.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.