دل و روحت را به دنیای آن بسپاری تا همراهت شود، همراهش شوی و هنرمند این را میداند و میرود و میرود و...
«نوید ظفر علیزاده»، یکی از همین هنرمندان است که اهل دل است و معنا، متولد 1362 در مشهد و به صورت تجربی از کودکی با حمایت مادرش نقاشی را شروع کرد و سپس به صورت جدی و آکادمیک آن را دنبال کرد. در حال حاضر او کارشناس ارشد نقاشی از دانشگاه تهران است.
او این هفته میهمان صفحه کافه هنر ماست. گفتوگو با او را با هم میخوانیم.
*ورود به دنیای هنر ابتدا به صورت تجربی و بعد آکادمیک، چه شد در همه دوران زندگی نقاشی را انتخاب کردید و دغدغه اصلی شما شد؟
- از بچگی نقاشی میکردم و مادرم نقش زیادی در تشویق من برای ادامه آن داشت. به هنرستان نقاشی رفتم و بعد تا مقطع کارشناسی ارشد این رشته را به صورت آکادمیک دنبال کردم، اما سال 79 زیر نظر استاد غلامحسین سهرابی به صورت تجربی نقاشی را آموزش دیدم. درسهایم خوب بود و خیلیها معتقد بودند باید به رشته ریاضی بروم، اما اگر دوباره به گذشته هم بازگردم، باز هم نقاشی را انتخاب میکنم.
*«نقاشی»، یکی از هنرهایی است که روح هنرمند همراه اثر است. برای شما نقاشی چگونه است؟
- برای من نقاشی یک احساس عاطفی است که نسبت به اندیشههای مختلفی که داشتم و دارم، یک دغدغه واقعی است. هر زمان که بخواهم حرف بزنم، برایم سختتر است تا آنکه نقاشی بکشم. نقاشی احساس خاصی را میتواند برایم همراه داشته باشد، گاه بیان حس تنهایی، درد، جنون و گاه تعادل به هر حال نقاش با نقاشیاش با مخاطب ارتباط برقرار میکند و یک اثر هنری مخاطب خودش را باید خودش پیدا کند.
*این روزها خوشبختانه در فضای شهر شاهد تنوع نمایشگاههای مختلف هنری بخصوص نقاشی هستیم که گاه به سمت سبکهای مدرن متمایل است. شما این حرکت را چگونه ارزیابی میکنید؟
- هنر نقاشی مدرنی که این روزها شاهدش هستیم، بخشی از آن به آموزش برمیگردد. به اعتقاد من، نباید یک هنرمند ارتباط مثبت خودش را با تاریخش قطع کند در غیر این صورت به جایی راه نخواهد یافت. ممکن است انگ کهنهگرایی هم یک جاهایی به هنرمند بزنند، اما باید هنرمند خودش را در چارچوبها محصور نکند، در غیر این صورت هنرش سفارشی میشود. دیگر آن هنر، هنر فرد نیست. باید به هنرمند اجازه داد هنرش را عرضه کند و به طور قطع در غیر این صورت ارتباط عاطفیاش با هنرش قطع میشود. برای من هنر تبدیل به یک وظیفه شده است برای مثال کلمات، شعر را میسازند و بعد در قالب ایدهها تبلور مییابند از گذشتههای دور حافظ و سهراب سپهری یا سایر شاعران همه در مورد یک موضوع حرف میزنند، مثل عشق، اما در قالبهای متفاوت اما در نقاشی به گونه دیگری است. در نقاشی فرم، ترکیب بندی و طراحی را باید بدانیم و مسلط باشیم تا ایده را پیاده کنیم، اما به نظر من هم موضوع و هم فرم در نقاشی همزمان با هم حرکت میکند. در نقاشی فرم است که اثر را میسازد نه ایده. ایده متعلق به ادبیات است.
من در سبک اسکپرسیونیت کار میکنم، اما هنوز من در رئالیست حضور دارم. وقتی یک تابلو را شروع میکنم، نمیدانم چگونه تمام میشود بارها آن را پاک میکنم، دوباره میکشم، بخشی را اضافه و بخشی را حذف میکنم و در پایان با یک اثر مواجه میشوم.
به هر حال حرکتهایی که این روزها در نقاشی شاهد آن هستیم، نباید ما را به سویی ببرد که گاه ایدهها ما را به بیراهها ببرند.
* آموزش هنر نقاشی را در مشهد چگونه ارزیابی میکنید؟
- به نظر من ابتدا آن فرد که برای یادگیری تصمیم میگیرد، باید خودش به یک باور برسد، عدهای هنرجویان آموزشگاهها پس از گذراندن یک ترم، توقعشان این است که تابلویی را بکشند که بتواند در یکی از دیوارهای خانهشان نصب کنند و این در حالی است که پس از گذراندن یک ترم نمیتوان چنین توقعی داشت. اگر هدفشان از نقاشی فقط همین است، بهتر است سراغ آموزشهایی بروند که صرفاً به کپی کردن یک اثر نزدیکتر است، زیرا دنیای نقاشی بسیار گسترده است و در بحث دانشگاه هم مسؤولان باید از استادانی بهره ببرند که فقط متکی به مدرک آکادمیک نیستند. بلکه در کنار تحصیلات دانشگاهی، تجربه نقاشی کردن را داشته باشند. صرف داشتن مدرک تحصیلی نمیتوان نقاش خوبی بود. از طرفی با توجه به هزینههای زیاد دانشگاه باید ارایه خدمات هم به همان گونه باشد. زیرسازیهای لازم باشد هزینههای دانشگاه نقاشی بالاست باید به همان نسبت خدمات هم دانشجو ارایه شود. البته معمولاً خانمها به نقاشی بیشتر علاقه نشان میدهند و اکثر هنرجویان هم بانوان هستند.
*یکی از مشکلات هنر نقاشی همانند سایر هنرها بحث درآمدزایی از آن است تا جایی که برخی از هنرمندان گاه از میانه راه و تعدادی هم پس از سالها آن را رها میکنند یا در کنار آن برای تأمین مخارج زندگی و گاه هزینههای نقاشی به شغلهای غیرمرتبط روی میآورند، برای دوری از این مشکل چه پیشنهادی میدهید؟
- متأسفانه نبود حمایت و زمینه ارتقای هنر در بین جامعه گاه موجب میشود هنرمند، هنرش را رها کند یا مجبور باشد که سفارش کار کند یا مشاغل غیرمرتبط داشته باشد. به هر حال در هر صورت این هنرمند، روح آرامی ندارد تا هنرش را عرضه کند. حتی گاه تدریس هم کفایت هزینه بوم و رنگ یک هنرمند را نمیدهد. هنر همیشه در خور تحولات مختلفی است، اما این روزها به جای آنکه همه هنرمندان با هم متحد باشند، گاهی مقابل هم میایستند و این هنر را وارد جریانهای دیگری میکنند که در شأن هنر نیست. اینکه هنر به سمت و سویی برود که اجتماع چه میخواهد یا چه دوست دارد؟ یا گالریدار چه چیزی را میپسندد! دیگر اولویت نگاه هنری نخواهد بود. به هر حال من معتقدم احساس، همیشه یک گام از خلاقیت جلوتر است، اما حال هنر نقاشی ما خوب نیست و هنوز پرداختن دستمزد یک هنرمند برای بسیاری از افراد جامعه واژهای غریب است. خیلی وقتها مردم حاضرند برای یک کاغذ دیواری محل کار یا پذیرایی منزلشان میلیونها تومان هزینه کنند، اما پرداخت گاه یک دهم همین مبلغ برای خرید اثر هنری برایشان عجیب و زیاد است.
یا برخی اوقات سنتی سراها و رستورانها از نقاشان میخواهند در دیواری از آن مکان نقاشی مرتبط با رستورانشان کشیده شود و معمولاً توقعشان این است که هزینه آن از سایر دکورهای دیگر ارزانتر باشد یا جایی که دیگر نمیدانند چکار کنند از نقاشی میخواهند بهره ببرند. این دیدگاه برازنده و زیبا نیست، حتی متناسب با تأمین هزینه رنگ آن نیست.
* شما به عنوان یک هنرمند نقاش و مدرس نظرتان درخصوص تابلوهایی که مدرن یا فلسفی است و یا گاه کپی برداری صرف است، چیست؟
- گاهی با افراد یا گالریدارهایی مواجهایم که صرفاً متقاضی تابلوهای مدرن هستند و یا تابلوهایی را در گالریها و نمایشگاههای دانشجویی و هنرجویی میبینم که یا کپی صرف از یک اثر هنری است یا کپی از آثار مختلف دیگران به اسم کار فلسفی و مدرن است. من کاملاً با کپی برداری مخالفم. اگر قرار است اثری خلق شود که یک بار هنرمند خلق کرده است، کپی چه معنایی دارد. درخصوص تابلوهای مدرن و فلسفی هم معتقدم باید یک هنرمند احساس و خلاقیت داشته باشد و دست به خلق یک اثر بزند بعد ایده به باور مینشیند و در قالب فرم و تکنیک و... نقش میبندد.
* حضور در نمایشگاههای مختلف گروهی و تکی در مشهد را تجربه کردید و گویا بزودی شاهد برگزاری نمایشگاهی در تهران هستید. کمی از این تجربه هم برایمان بگویید. آیا شما هم معتقدید یک هنرمند برای ارتقا حتماً باید در پایتخت باشد تا دیده شود؟
- دیدی که در پایتخت نسبت به هنرمندان وجود دارد، کمی متفاوت است. اما من معتقدم یک هنرمند اگر کارش خوب باشد، در دنیا باید دیده شود نه فقط در پایتخت. خوشبختانه در مشهد هم با افتتاح چندین گالری فضا برای برگزاری نمایشگاهها زیاد شده است، اما به هر حال باید فرهنگ و دید هنری را هم به آن اضافه کرد تا اثر هنرمند دیده و درک شود. نمایشگاه «نقاشی طبیعت» از ششم آذرماه به مدت یک هفته با 6 نفر از نقاشان مشهدی با هشت اثر رنگ و روغن در گالری کارگاه هنر برگزار میشود. بارها بحث مهاجرت به تهران مطرح شده، اما من معتقدم در شهر خودمان هم میتوانیم کار کنیم و خوب هم کار کنیم. در تهران هم شرایط مانند شهر ماست راه هنر همین است پر از فراز و نشیب.
* در پایان اگر صحبت خاصی باقی ماند برایمان بفرمایید؟
- همیشه قیمت بالای یک تابلو نشان خوب بودن آن نیست. هر تابلویی قیمت خودش را دارد. خیلی تابلوها بیدلیل گران هستند و خیلی تابلوها هم بیدلیل ارزان، به من نقاشی آموخت که هر چه زیبایی را زیبا بکشی، باز هم نمیتوانی از خود آن زیباتر کشید و از طبیعت هر چه بگیری، تمام شدنی نیست و... .
نظر شما