چندین ماه پیش بود که آوازه فضیحت آمیز رفتار زشت و شنیع دو پلیس فرودگاه جده با دو جوان ایرانی در همه جا پیچید. پس از هفتهها اعتراض و مذاکره که ابتدا میگفتند، دو مأمور خطاکار فاسد فاجر گردن زده میشوند و بعد قرار شد شلاق خورده از اداره شرطه (پلیس) اخراج شوند. قضایا ناگهان فروکش یافت و معلوم نشد آن دو مأمور شرطه به مجازات تازیانه و حد خوردن رسیدند یا ترفیع درجه و مقام یافتند. وزارت امور خارجه ما از هیچ جا خبر ندارد و ما هیچ نمیدانیم سرانجام چه پیش آمد.
سپس ماجرای سقوط جرثقیل در مسجد الحرام و کشته شدن چند زائر ایرانی پیش آمد و اعلام شد عربستان دیه خون این بیچارگان را میپردازد. ناگهان فاجعه منا پیش آمد و حدود 500 ایرانی جان باختند و قربانی بیلیاقتی سعودیها شدند. باز هم چند هفتهای صحبت یافتن جنازهها و اعزام آن به ایران بود و باز هم وعده داده شد که عربستان به بازماندگان همه متوفیان خونبها خواهد داد تا اینکه ماجرای گردن زدن شیخ شهید نمر پیش آمد.
این روحانی دانش آموخته حوزه علمیه قم را که حرفهای حسابی میزد و خدا را به یاد خداوندگاران متفرعن و مغرور سعودی میآورد، حدود دو سال زندانی کردند و سپس به دست جلاد سپردند.
بسیار بجا بود اگر اعتراضهای دامنهداری از طریق مطبوعات و رسانهها و N.G.O انجام میگرفت. راهپیمایی میشد، خطابههایی ایراد میشد و جراید، مقالاتی مینوشتند، اما حمله خودسرانه عدهای به سفارت، کار را خراب کرد.
این حمله به سفارت بدعت بدی است که مشکلات زیادی برای دولت ایجاد میکند و خودسران باید تفهیم شوند که این کار را نکنند، هر چند خیلی احساساتی باشند. تمام دولتهای عضو کنفرانس اسلامی (مگر لبنان که نجابت به خرج داد) ایران را محکوم کردند که چرا اجازه ورود عدهای خودجوش را به سفارتخانه داده و حریم آنجا را شکستهاند.
آمدند تفحص و تجسس کردند و معلوم شد عربستان سعودی عرضه این غلطها را ندارد که به ایران مأمور نفوذی بفرستد و مردم را تشویق کند به سفارت حمله ور شوند و آنجا را ویران کنند. عربستان به هر ترتیب از این واقعه استقبال کرد. عادل جبیر که تربیت شده سفرای سابق عربستان در آمریکاست. اکنون در مقام وزارت خارجه از ایران طلبکار هم شده است. مشکل بزرگی که من در مشی دیپلماسی وزارت امور خارجه کشورمان میبینم طرز تفکر آمریکایی- اروپایی مسؤولان وزارت امور خارجه است. این به معنی کاستی یا کم دانشی آنان نیست.
وزیر امور خارجه که مردی مجرب، دنیادیده و براستی میهن دوست و خدمتگزار است، همان انعطاف و ملایمت و توسل به گفتمان را که در مورد وزیران خارجه آمریکا و اروپا و فدراسیون روسیه و مثلاً خانم موگرینی منطقی به کار میبرد درخصوص کسانی مانند محمد بن سلمان متفرعن که خود را در قبای جدش ابن سعود و در دنیای سالهای 1900 تا 1930 میبیند کارساز میانگارد و فرضاً تصور میکند میتوان با عادل جبیر گستاخ نیز همان گونه سخن گفت که با کری و فیلیپ هامون، وزیر خارجه انگلیس یا فابیوس، وزیر خارجه فرانسه گفتوگو میشود. به نظر من آقای عراقچی ضرورت نداشت در مقام معاون وزارت امور خارجه کشوری چون ایران در کنفرانس سازمان همکاریهای اسلامی در عربستان شرکت میکرد و شاهد هماهنگی و امضای اعلامیه محکومیت ایران در حمله خودسران به سفارت عربستان میشد.
عادل جبیر همان کسی است که مضحکه ترور خیالیاش بوسیله یک ایرانی را به راه انداخت و به یاد داریم که روزها مطبوعات عربستان و آمریکا درباره کسی که قرار بود عادل جبیر سفیر عربستان در واشنگتن را ترور کند جنجال راه انداختند، ولی ماجرا از بس ساختگی و مسخره بود یک دفعه سر و صداها فروکش کرد. در زمان صفویان اعراب عنیزه در سرزمینهای عربستان بین نجف اشرف و وادی عربستان سر راه بر کاروانهای ایرانی میگرفتند و یک بار عده زیادی از کاروانیان را که گویا دو عمه شاه عباس اول در میان آنان بودند پس از ایجاد مزاحمت و اذیت و آزار، کشتند و اموالشان را غارت کردند. دولت ایران که با دولت عثمانی در حال صلح به سر میبرد، به دولت عثمانی شکایت برد.
دولت عثمانی که بیمیل نبود ایرانیان مورد آزار قرار گیرند، از خود سلب مسؤولیت کرد و گفت نمیتواند قبایل و طوایف عربستان را تحت نظارت قرار دهد و اعلام داشت عربستان دو میلیون کیلومترمربعی به قدری پهناور است که عثمانیها قادر به مراقبت از راههای طولانی آن نیستند.
دولت ایران دریافت لشکرکشی به عربستان و خونخواهی بسیار دشوار است. پایتخت تازه از قزوین به اصفهان منتقل شده بود. شاه عباس، تدبیری اندیشید و مجتهدان بزرگ کشور با او هم رأی شدند و ناگهان 999 دانشمند و مجتهد و روحانی اعلام داشتند پیامبر بزرگوار اسلام(ص) از مردم ایران گلهمندند که چرا به زیارت نواده او در مشهد مقدس نمیروند و آستان ملایک پاسبان او از هزاران زائر ایرانی خالی است یا شمارگان زائران آن چنان که باید باشد، نیست.
شاه عباس نیز اعلام کرد، رسول خدا(ص) را در خواب دیده که همین فرمایش را به او فرمودهاند. پس نذر کرد پای پیاده بدون جوراب و کفش راهی مشهد شود و همین کار را کرد. عده کثیری در التزام رکاب او به راه افتادند و راهی مشهد شدند و شاه عباس بخصوص روی زمین پر از سنگ و خار راه میرفت تا اینکه درباریان خواهش کردند و هر روز گلیمهایی در سر راهش میگستردند تا کف پایش بیشتر زخمین نشود و آسیب نبیند. شاه عباس عایدات مستغلات و املاک و دکانهای زیادی را وقف آستان قدس رضوي کرد و گنبدی باشکوه برای مزار ثامن الائمه(ع) ساخت و ضریح طلایی نصب شد و مشهد دوران درخشندگی و معنویت خود را آغاز کرد. سالی چند نگذشت که عثمانیها به عذرخواهی برخاستند و مراقبانی در جادهها گماشتند و از آن پس تا پایان صفویه جاده امن شد. آیا اکنون نیز نمیتوان چنین کرد؟
آیا اکنون نیز نمیتوان در حالی که دولتی دشمن، مفتیانی کین توز که مرتب علیه انقلاب اسلامی و ملت ایران فتوا میدهند و سلطان عربستان دچار زوال عقل و آلزایمر است و امیر محمد بن سلمان پرخاشگر در مقام جانشین ولیعهد و وزیر دیوان سلطنتی و وزیر دفاع، تمام امور داخلی و خارجی عربستان را قبضه کرده و حالت جنگجویی و تهاجم و گستاخی دارد، مدتی رفتن به عربستان را تحریم کرد و جان زائران را به خطر نینداخت و نه حج تمتع و نه حج عمره را تا روشن شدن وضعیت سیاسی بین دو کشور تبدیل به زیارت مزار مطهر نوه رسول اکرم(ص) و نیز حضرت معصومه(س) و حضرت شاهچراغ(ع) در شیراز کرد؟
آمدیم و باز هم حجاج ایرانی رفتند و این بار حادثهای فجیع روی داد و به بهانههای مختلفی که حکام و قضات قشری سعودی در آن تخصص و تجربه دارند، عدهای کشته شدند یا عدهای را به اتهام جاسوسی و خرابکاری گرفتند و گردن زدند، جواب خانوادههای آنان را که میدهد؟
دولت باید موضوع تجاوز شرطههای فرودگاه به دو ایرانی، موضوع خون بهای قربانیان سقوط جرثقیل و نیز کشته شدن بیش از 450 ایرانی در حادثه منا را به عنوان یک مطالبه بینالمللی مطرح کند و با اعلام محکومیت خودسرانی که به سفارت عربستان حمله کردند و محاکمه و مجازات آنان، اقدام متقابل را به عمل آورد و هیچ ایرادی ندارد خسارات مالی وارده به سفارت عربستان را هم در مقابل اجرای تعهدات مالی عربستان درخصوص تأدیه خون بهای قربانیان منا بپذیرد و بهتر است در این خصوص از طریق واسطههایی چون نواز شریف اقدام کنند و نه به طور مستقیم.
۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۹
کد خبر: 347981
نظر شما