عباس زائری یکی از این جوانان با غیرت کشورماست که امروز در آستانه پایان تحصیلات کارشناسی ارشد خود، در کسوت مدرسی دانشگاه فعالیت دارد. بزرگمردی با اراده از خطه جنوب که به گفته محمد درویش، مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست، «روزی تندیس او در شهر میناب به نشانه بلندهمتی اش نصب میشود.»
زیر سایه مهربانی ها
عباس زائری، جوان پرتلاشی که 25 سال دارد، به روزهای کودکی خود اشاره کرده و میگوید: من در آذر سال 69 در خانواده پرجمعیتی متولد شدم که به دلیل ازدواج فامیلی همانند یک خواهر و برادر بزرگتر دیگرم دچار معلولیت شدم . این در شرایطی بود که در 6 سالگی پدرم را نیز از دست دادم وبرادرم با همه محدودیتها بناچار مرد خانه ما شد.
وی که برادرش را بزرگترین الگوی زندگیاش میداند، ادامه میدهد: من شرایط خود را پذیرفته بودم، زیرا برادر بزرگترم با همان محدودیت مشابه تلاش میکرد و فعالیت اجتماعی داشت.به این ترتیب برادرم «حمید» توانست یک شرکت رایانهای راه اندازی کند و سر وسامانی به زندگی بدهد، اما در 25 سالگی بر اثر تصادف فوت کرد. ازاین رو من سعی کردم با تحصیل در رشته رایانه به علاقه او ادامه بدهم و درواقع به جای او که میتوانست تحصیل کرده ودراین رشته موفق شود،تلاشی مضاعف کنم تا آرزوی او نیز برآورده شود.
عباس زائری همچنین میگوید: من تا زمان دیپلم در تمام مقاطع تحصیل شاگرد اول بودم. برای ورود به دوره کاردانی نیز با رتبه تک رقمی در اولین انتخاب وارد آموزشگاه فنی شهر میناب شدم.درواقع چون معلولیت داشتم، ناخواسته با محدودیت هایی مواجه بودم که امکان تحصیل مرا در دانشگاههای دولتی دیگر شهرها تحت تأثیر قرار داد. از این رو ناگزیر شدم با وجود بیعلاقگی وارد دانشگاه آزاد اسلامی شوم. درحالی که در این مسیر با افراد و شرایطی روبهرو شدم که تأثیر عمیقی بر زندگی من گذاشتند. طوری که انگیزه مرا برای تحصیل در رشته رایانه و دیگر فعالیتهای اجتماعی صد چندان کرد. به این ترتیب به این یقین رسیدم که اگر من فرد سالمی بودم و شرایط تحصیل در رشته و دانشگاهی حتی برتر از دانشگاه خودم را هم داشتم، باز هم نمیتوانستم به این موفقیت هایی که امروز کسب کردهام نایل شوم. هر چند خودم میدانم که پیشرفت خاصی نداشته ام، اما همین چند قدم را هم با وجود سلامتی شاید طی نمیکردم. در مقطع کارشناسی ارشد نیز با استفاده از شرط معدل و بدون کنکور پذیرفته شدم.
زائری که موفق به کسب عنوان جوان برتر و محقق برتر در استان خود شده، به زحمات مادرش در زندگی خود اشاره کرده و میگوید: من بارها تلاش کردم کلمه یا جملهای را پیدا کنم که نشانگر عمق زحمات مادرم باشد و شایستگی تقدیر از وی را داشته باشد ، ولی موفق نشدم، اما به این باور معتقدم که بعد از خداوند تنها مادرها شایستگی ستایش را دارند .
وی ادامه میدهد: به جز خواهرم که معلول است و تحصیلاتی دانشگاهی ندارد، دیگران در مقاطع کارشناسی ارشد و کارشناسی زبان خارجه و ریاضیات تحصیل کردهاند.
مرگ تدریجی یک شهر
عباس زائری که در جامعه میناب به عنوان یک فعال محیط زیست نیز شناخته میشود، چندی پیش با پوشیدن کفن و قرارگرفتن در فروچالههای این منطقه، اوضاع هشدار دهنده زیست محیطی وطنش را به دیگران نشان داد.
وی درباره دلایل توجه جدی خود به مسایل شهرش میگوید: افراد بنابر انگیزههای گوناگونی، تحصیلات دانشگاهی را انتخاب میکنند و در جامعه امروز هدف بیشتر افراد در این خصوص کسب شرایط و جایگاههای بهتر است تا به بهبود در زندگی شخصی برسند، اما هدف اصلی من برای تحصیل و آموزش، کسب تواناییهای بیشتر برای درک مشکلات همشهریانم و کمک به مردم وشهرم بوده است
این جوان مینابی در ادامه به روزهای سخت شهرش اشاره کرده و میافزاید: زمانی این شهر بعد از شهر بصره عراق بزرگترین نخلستانهای دنیا را داشت، اما به دلیل برداشت بیرویه و انتقال آب به مناطقی همانند بندرعباس، این شهر دیگر آبی برای زراعت ندارد،درحالی که یک زمان حتی با حفر چند وجب مردم به آب میرسیدند، اما حالا با حفر150 و 160 متر نیز از آب خبری نیست. از این رو شاهد نشست زمین در این ناحیه هستیم، به طوری که فروچالههای بیشماری شهر میناب را در برگرفته و دور نیست که این شهر در این فروچالهها دفن شود. از اینرو از مسؤولان و کارشناسان سرشناس کشور خواستیم به این وضعیت توجه کنند و حتی پروفسور کردوانی، پدر بیابان شناسی و مهندس درویش، مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست نیز به میناب سفرکردند و اعتقاد داشتند برای پیشگیری از فاجعه پیش روی، باید برداشت آب قطع شود. درحالی که هیچ تلاشی در این زمینه از سوی مسؤولان نشده وحتی حقابه میناب نیز پرداخت نمیشود. این درحالی است که به اعتقاد کارشناسان، سی روستای منطقه به دلیل گسترش خطرات این فروچالهها باید تخلیه شود.به این ترتیب هشدار میدهند با این رویه حتی با بروز یک زلزله دو ریشتری، خانههای این مناطق تخریب شده و مردم از بین میروند .
زائری که عضو هیأت مدیره تشکل مردم نهاد «نگهبانان جلگه میناب» است ، ادامه میدهد: زمانی حتی صحبت کردن از مشکل آب دراین شهر خط قرمز محسوب میشد، اما با مرور زمان و حضور ومشارکت جدی آحاد مردم در این تشکل، باعث شد حس مطالبهگری ما نیز افزایش یابد. در واقع امروزه مردم عادی شهر ما به حدی به فعالیتهای این تشکل مردم نهاد؛ ایمان و اعتماد دارند که حتی اگر از سوی نهادی برای بررسی وضعیت کشاورزی آنها مراجعه میکنند، از ما میپرسند اجازه بدهیم؟ البته این تشکل فراتر از فعالیتهای زیست محیطی، در زمینههای هنری و ورزشی نیز فعال است، چنانکه چند روز پیش جشنواره غذا برای کمک به کودکان نیازمند برگزار شد.
من معلول نیستم
وی که مسؤول بخش انفورماتیک سازمان بهزیستی میناب است، با تأکید برتوانمندیهای معلولان میگوید: گرچه فرد معلول با محدودیت مواجه است، اما برتریها و قابلیت هایی دارد که افراد سالم ندارند. در واقع او نگاه خاصی به زندگی میکند. به طوری که تلاش میکند بیشترین بازدهی را از فرصتهای ممکن ببرد؛ «البته من هیچگاه خودم را معلول نمیدانم؛ زیرا به گفته بزرگان و خردمندان، اگر به داشتههای خود فکر کنیم، خود را خوشبخت میدانیم و اگر بر نداشته هایمان متمرکز شویم، بدبخت میشماریم و من همیشه به داشته هایم فکر میکنم.بنابراین خودرا خوشبخت میدانم. البته مردم نیز با همین دید به من نگاه میکنند وهمین باعث شده توقع من نیز از خودم بیشتر شود وتلاش کنم بیش از گذشته به موفقیت و پیشرفت بیندیشم.»
و اما آخر اینکه...
و من در خیال روزها ورویاهایی را میبافم که عباس زائری داستان ما؛ مرد سپید موی ویلچر نشینی شده است که هنوز هم پرتوان و با نشاط، قلبش برای مردم شهر وکشورش میتپد...
نظر شما