سیاستهای اقتصادی با هدف یافتن بازار برای فروش منسوجات و تولیدات کشورهای صنعتی، تسلط اقتصادی بر ملل مصرف کننده، از بین بردن استقلال اقتصادی و ایجاد وابستگی، آسیب پذیر کردن جوامع و حفظ تسلط مستقیم و غیر مستقیم قدرت خود بر آنها صورت گرفت. در این میان با وجود غفلت و بی خبری حاکمان ایران، طبقه علما و روحانیون با تکیه بر بینش دقیق خود و فراهم کردن زمینههای رفاه و آسایش همنوعان خود در راستای بیداری و افزایش آگاهی مردم نسبت به منافع و فواید حاصل از رشد اقتصاد ملی و کسب استقلال سیاسی تلاش میکردند.
از جمله علمای این عصر که درصدد مبارزه با رکود جاری در جوامع اسلامی تلاش کرد، سید حسن کاشانی ملقب به مؤید الاسلام است که در یادداشتی با ذکر مطلبی از یکی از دانشمندان مسیحی که در آن به تلاش و ادعای جوامع مسیحی برای غلبه و تسلط بر جوامع اسلامی اشاره شده و کشورهای اسلامی و مسلمانان را پس از گذراندن دوران شکوه اعتلای اسلامی بر سایر نقاط جهان، به دلیل آنکه همپای پیشرفتهای غرب تلاش نکرده و در جهل خود باقی مانده اند، تحت سلطه جوامع غربی معرفی میکند و در ادامه علت پیشرفت اروپاییان و افزایش قدرت و تسلط آنها بر سایر کشورها را نه به علت توانمندی و استعداد غربیان، بلکه به علت ایجاد اختلاف و بی توجهی مسلمانان به این مسایل میداند و جنگ امروز میان مسلمانان و مسیحیان را جنگ میان علم و جهل معرفی میکند.
برنامه غرب برای ایران
مؤید الاسلام در پایان این یادداشت، این دست نوشتههای غربیان را برای ترساندن مسلمانان و بازگشت به دوران جنگهای صلیبی دانسته و مسلمانان را به اتحاد با یکدیگر و بیداری از خواب غفلت دعوت میکند:
«.... اگر دول اسلام با هم اتفاق داشتند، این روز فرحت، نصیب نصاری نمیشد. اگر مسلمانان از لطمات پی در پی ملل اجنبیه از خواب غفلت بیدار شده باشند و اندکی در صدد قومیت خویش برآیند و بخواهند شیرازه ملیت خودها را محکم نمایند چرا ملت نصاری حرکات آنها را بر خلاف خویش گویند و چگونه اندک جوش اتفاق ایشان را از راه عداوت میشمارند؟» (مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، ج 2، صص 67-64)
ظهور ناپلئون و پیشرفتها و نفوذ وی به سوی شرق و تلاش انگلیسیها برای جلوگیری از گسترش نفوذ آنها، ایران را به صحنه سیاست بینالمللی و تلاشهای دیپلماتیک فرانسه و انگلیس و بنا به ضروریات سیاسی خود به تقویت نظامی ایران کشاند. این امر مقدمات آشنایی ایرانیان با مدنیت جدید غربی را فراهم کرد. این مسأله در دوره سلطنت ناصر الدین شاه بیشتر جلوه گر شده و با روی کار آمدن امیرکبیر به عنوان صدر اعظم ایران، وارد حیطه عملیاتی شد.
از جمله نخستین صنایعی که به سبک جدید و به منظور تولید در میزان وسیع در ایران شکل گرفت، صنعت نساجی بود که سابقه آن به سال 1312در زمان سلطنت ناصرالدین شاه برمیگردد. این کارخانه را مرتضی قلیخان صنیعالدوله و در محل کنونی خیابان لاله زار تأسیس کرد. اگر چه تأسیس این کارخانه، امیدهای مردم برای تولید و مصرف کالای ایرانی را افزایش داد، اما باز هم سیاستهای نادرست در حمایت نکردن از تولیدات این کارخانه سبب شد که پس از دو سال به علت ورود بی رویه منسوجات انگلیسی ورشکسته و برچیده شود.
در دوره صدارت امیرکبیر به دلیل اندیشههای مترقی وی شاهد ظهور پیشرفت و ترقی در عرصههای گوناگون جامعه ایران هستیم. این مسأله بخصوص در حوزه صنعت و کشاورزی و همچنین در حوزه فرهنگی و آموزشهای جدید به عنوان پایههای استواری یک مملکت بیشتر جلوه کرده است. اقدامهای امیرکبیر در تأسیس مدرسه دارالفنون و استخدام معلمان و متخصصان خارجی با هدف تعلیم نسلی از متخصصان برای
بهره برداری از توان انسانی و ذخایر معدنی و در نهایت رونق و افزایش تولیدات داخلی و کوتاه کردن دست اجانب از ثروتهای کشور انجام شده است. امیر کبیر با اعزام محصلان به انگلستان برای آموزش طب، مهندسی، حکمت طبیعی و نقشه برداری و صنعت چاپ و افزون بر این وارد کردن دستگاههای پنبه ریسی، پشم ریسی و پارچه بافی در راستای گسترش علوم و فنون جدید و با هدف رشد ایران همپای توسعه سایر کشورها صورت گرفت.
تکیه بر توان ملی
در دوره صدارت امیرکبیر بیش از هر زمان دیگری شاهد کوشش فردی و تلاش برای هماهنگی جمعی برای دستیابی به فناوریهای جدید ایجاد شده در جهان مغرب زمین هستیم. امیر کبیر افزون بر اقدامهایی که در جهت ایجاد پایههای آموزشی صنایع جدید در ایران برداشت، با حمایت از تولیدات داخلی و نیز تشویق مردم به استفاده از کالاهای داخلی و تأکید بر تولیدکنندگان برای بالا بردن سطح کیفی محصولات خود و همچنین تشویق تولیدکنندگان برای تولید کالاهایی که منحصراً در خارج از ایران تولید میشدند، مانند سماور، بخاری و کالسکه تلاش کرد.
در دوره امیرکبیر و با درخواست وی از عموم مردم برای ارایه راه حل هایی که برای آبادانی مملکت به کار آید؛ شخصی به نام محمد شفیع قزوینی با نوشتن کتابچه ای به نام قانون قزوینی به این درخواست صدراعظم پاسخ گفته و ضمن بررسی آسیب شناسانه از اوضاع مملکت، راهکارهای مناسب برای حل مسایل را نیز ارایه کرد.
میرزای قزوینی یکی از مهمترین مسایل کشور و ریشه همه مشکلات را در انتشار اشیای غیر در ممالک محروسه و راه حل آن را نیز در قطع اشیای غیر در ممالک محروسه معرفی میکند. میرزا معتقد است، ورود تولیدات خارجی و مصرف آن در ایران افزون بر ضایع کردن صنعت بومی سبب خروج ارز از کشور و در نتیجه کاهش سرمایههای کشور برای ایجاد صنایع زیربنایی و مهم به منظور ساخت صنایع بنیادی در کشور و در پی آن عدم اشتغال و فقیر شدن و وابسته شدن مردم است. میرزا قزوینی در ادامه با اشاره به محصولات و صنایع تولیدی ایران در شهرهای گوناگون و سرنوشتی که در نتیجه ورود محصولات مشابه خارجی برای آنها پیش آمده و آنها را به نابودی کشانده، این مسأله را به عنوان یکی از مهمترین موارد ضعف حکومت و عامل بدبختی و فقر مردم دانسته است.
رواج بازار مسلمانان
علما همواره از اقشار اجتماعی آگاه و مبارز در حفظ منافع ملی بودند، یادداشتها و بیانیه هایی از طرف علمایی مانند ملامحمد کاظم خراسانی، سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، شیخ عبدالله مازندرانی، محمد غروی شربیانی، محمدحسن مامقانی، میرزا فتح الله شیرازی، میرزا حسین نوری (محدث نوری)، سید اسماعیل بن صدرالدین موسوی اصفهانی، میرزا حسین خلیلی و سید جلال الدین کاشانی وجود دارد که در نامههای خود، شاه را به دلیل راه اندازی کارخانههای تولیدی از جمله کارخانه نساجی اصفهان ستایش کرده و این اقدام را به عنوان عمل خیر و عبادتی برای وی تلقی و از مردم برای حمایت از این امر دعوت نمودند.
از جمله بیانات سیدجلالالدین کاشانی:
«اهل حرفت و صنعت حکم شمشیر دارند. همین که شمشیر را جلا و صیقل ندهند، زنگ گرفته و بیکار میشود. صیقل و جلای اهل صنعت و حرفت، همانا شوق طالبین به دستکاری آنهاست. ای ایرانیان عالی تبار که همیشه بزرگی و عظمتتان در تمام اقوام ضرب المثل بوده! بر ناموس آبا و اجداد گرام خود رحم آورید و زیاده بر این خود را دستخوش مذلت اجانب نکنید و مملکت خود را چون ممالک مفتوحه اروپاییان نسازید... همین که ملت، استعمال امتعه و اقمشه خارجی را ترک کرد و احتیاجش را از خارجه ترک کرد، احتیاجش از خارجه برداشته شود، رسوخ و نفوذ اجانب از آن مملکت نیز برداشته میشود و از آن طرف طلا و نقره اهالی در بهای اشیای خارجه، از ملک بیرون نمیرود و همان، اسباب ثروت و تمول مملکت میگردد و از طرف دیگر مردمانی که اینک از بیکاری، بیعار و در به در و پریشان شده، مشغول میگردند و فقیر در ملک نمیماند و همین اسباب میشود بر تعمیر
بیت المال ملت و قوت دولت». (مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، ج 2، صص 84-83)
نمونه دیگر که توجه عالمانه و نگاه آسیب شناسانه به مسایل اقتصادی ایران داشتند، سیدجمالالدین اصفهانی است که در سال 1318 قمری پس از نوشتن مقدمه طولانی در فواید بهره مندی از استقلال اقتصادی، بر نقش مردم در حفظ این وضعیت و حمایت از بازار داخلی تأکید میکند:
«تکلیف شرعی و عقلی تمام افراد مسلمانان و هموطنان این است که به تمام مقدور کوشش کنند و همت بورزند و در صدد کار و رواج بازار مسلمانی برآیند و تدارک مافات نموده، این فرصت کمی که باقی مانده، از دست ندهند، شاید آب رفته به جوی باز آید و آفتاب دولت ایرانیان از مشرق سعادت و اقبال طلوع نماید؛ اگرچه ترقی مسلمانان و ترویج بازار اسلامیان در واقع موقوف است به ترقی و رواج بازار علم و دانش، به این معنی که هر ملت و دولتی که در عالم ترقی نمود، به واسطه دانش و علم بود، و هر دولت که در عالم سرفرازی و بزرگی و نام نیک تحصیل کرد، به واسطه علم بود». (رسائل قاجاری، صص19-14).
نظر شما