رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران گفت: برخی به اسم استفاده از تجربه کشور را به سمت وابستگی به غرب سوق می‌دهند.

منشاء نفوذ، پیوند زدن حل مشکلات به ارتباط با غرب

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری تسنیم، پرونده ویژه «نفوذ» ، رسول بابازاده و عباس کلاهدوز: «نفوذ» کلیدواژه‌‌ای است که از گذشته تاکنون در ادبیات سیاسی کشورمان وجود داشته، اما این روز‌ها بار معنایی متفاوت‌تری به خود گرفته است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه در سالیان گذشته بارها نسبت به مسئله «نفوذ» و «رخنه» دشمن در ابعاد گوناگون هشدار داده‌اند، اما از دوران ماقبل برجام و به‌ ویژه پسابرجام هشدارهای معظم‌له در این زمینه فزونی یافته تا جایی که ایشان به تبیین ابعاد و اشکال مختلف موضوع «نفوذ» پرداختند.

امام خامنه‌ای در این زمینه می‌فرمایند: «به‌ نظر من مسئله بعد از برجام از مسئله برجام مهمتر است... آنها در  اظهارات‌شان حرف‌هایی می‌زنند که به‌کلی خارج از مقوله هسته‌ای و مانند این حرف‌هاست ... از جمله حرف‌هایی که می‌زنند و ما را حساس می‌کند این است که می‌گویند برجام فرصت‌هایی را ــ هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه در اختیار آمریکا ــ قرار داده است.»

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان دیگری تأکید می‌کنند: «ما مواجهیم با یک حمله‌ همه‌جانبه‌ فرهنگی و اعتقادی و سیاسیِ اعلام نشده؛ کسانی‌ که در مسائل گوناگون دسترسی به اطّلاعات دارند، خوب می‌دانند که چه دامی برای کشور گسترده‌اند یا می‌خواهند بگسترانند برای نفوذ کردن در حصن و حصار اراده و فکر و تصمیم ملّت ایران، با انحاء مختلفِ تدابیر و سیاست‌ها و توطئه‌ها؛ این الان در جریان است.» و«پروژه نفوذ یکی از شقوق مهم جنگ نرم امروز است. دو ویژگی مهم این جنگ: اولا جامعه‌ هدف، دچار خواب‌آلودگی و عدم احساس حمله است. ثانیا دشمن از واسطه‌ها برای نفوذ استفاده می‌کند.»

اهمیت موضوع «نفوذ» ما را بر آن داشت تا برای بررسی و تحلیل این موضوع در بستر تاریخی با دکتر موسی حقانی رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به گفت‌وگو بنشینیم.

رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برای فهم بهتر موضوع، بحث نفوذ را در بستر تاریخی مورد بررسی قرار داد و مثال‌های جالبی از نفوذ کشورهای غربی در دستگاه حکومت سلاطین قاجار بیان و انعقاد عهدنامه گلستان را حاصل کار جریان نفوذی عنوان کرد.

حقانی معتقد است غربی‌ها در قالب گروه‌های پژوهشی و گفت‌وگوی ادیان با حضور در سطح جامعه ما به‌ دنبال زمینه‌های نفوذ هستند.

وی تشکیل بابیه و بهائیه را نتیجه نفوذ و کار انگلیسی‌ها عنوان کرد که با استفاده از زمینه‌های داخلی این فرقه‌های انحرافی را در کشورمان ایجاد کرده‌اند. از دیگر نکات قابل توجه در مصاحبه بخش نخست دکتر حقانی نامه تاریخی ناصرالدین شاه و هشدار وی از وجود جریان نفوذی در بدنه حاکمیت بود.

رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در بخش دوم این گفت‌وگو به نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه اشاره کرد و گفت که جریان نفوذی با حمایت انگلستان مشروطه را از مسیر خودش خارج کرد.

حقانی معتقد است که نگاه جریان نفوذی به ظرفیت‌های داخلی کاملاً منفی و نگاه‌شان به غرب کاملاً مثبت است و مرادشان از ترویج قانون و اصلاحات، وابسته کردن ایران به غرب است.

وی می‌گوید که جریان نفوذ در دوره رضاخان در اوج خودش قرار داشت، هر چند رضاخان در رأس مملکت بود، اما انگلیسی‌ها در کنار رضاخان گزینه‌های دیگر داشتند که در صورت لزوم آنها را جایگزین رضاشاه می‌کردند که همین امر موجب شده بود که رضاخان مدام مراقب بود که نکند کس دیگری را جای او قرار دهند و از همین رو بود که تیمورتاش را می‌کشد و فروغی را خانه‌نشین می‌کند و نهایتاٌ این‌گونه افراد قدرتمند را از سر راه برمی‌دارد.

در ادامه آنچه از منظرتان می‌گذرد بخش پایانی گفت‌وگوی خبرگزاری تسنیم با دکتر موسی حقانی است.

* به نظر شما بحث نفوذی‌ها و نقش آنها در اداره کشور تا دوره‌ای که رضاخان به آلمان‌ها نزدیک شد، ادامه پیدا می‌کند؟

- حقانی: من بحث نزدیکی ایران به آلمان در دوران رضاشاه را اصلاٌ قبول ندارم، این یک توجیهی بود که انگلیسی‌ها و روس‌ها برای اشغال ایران تراشیدند.

اصلاً حضور آلمان در ایران با چراغ سبز انگلیسی‌ها صورت گرفت، 1314 به بعد انگلیسی‌ها می‌خواستند به آلمانی‌ها در سرزمین‌های مختلف امتیاز بدهند تا از پیشروی بیشتر آلمان و وقوع جنگ جلوگیری کنند، مثلاً در لهستان یکی دو تا بخش را به آنها واگذار کردند، به ایران که رسیدند در ایران گفتند بیایید در حوزه‌های صنعتی و اقتصادی کار کنید که عمدتاً آلمانی‌ها در حوزه‌های صنعتی، کشیدن راه‌آهن و کارخانه و ساختمان‌سازی و کارهای از این دست مشغول شدند.

خیلی از این ساختمان‌های قدیمی و محکم تهران را آلمانی‌ها ساختند و در این زمینه تبحر داشتند.

در روسیه هم اکثر ساختمان‌های بزرگ و مهم مسکو ساخت اسرای آلمانی است، در شهرهای مختلف از این مهارت آلمانی‌ها استفاده کردند.

این انگلیسی‌ها بودند که به آلمان‌ها چراغ سبز نشان دادند. می‌دانید که نوکر و وابسته اگر ببیند این اربابش دارد می‌رود و قدرت جدید دارد می‌آید، بالاخره برای حفظ خود هم که شده باید به ارباب جدید هم اظهار ارادت کند، یک‌ ذره این شیطنت رضاخان در آن موقع زیاد شد و اصلاً اینها بهانه بود، چون وقتی انگلیسی‌ها آمدند ایران را گرفتند و قرار شد رضاخان برود، متحیر مانده بود، می‌گفت چرا من را برداشتند؟ من که هر چه اینها خواستند انجام دادم!

رضاشاه اعلام کرده بود که ایران در جنگ بی‌طرف است، اما محمدرضا گفت که به متفقین می‌پیوندد، بعد از این ماجرا، رضاشاه طی نامه‌ای که از موریس برای محمدرضا ارسال کرد به او تبریک گفت و اعلام کرد که کار عاقلانه‌ای کردی، من نمی‌دانم چرا من را برداشتند. هر چه اینها می‌خواستند من برایشان انجام دادم.

لذا من این قضیه گرایش به آلمان را در حد پناه بردن به ارباب جدید قبول دارم، او فکر می‌کرد اگر انگلیسی‌ها شکست خوردند چه؟ اگر انگلیسی‌ها رفتند و هیتلر آمد ایران را گرفت چه کند؟

رضا پهلوی مردمی نبود، یعنی به مردم تکیه نداشت، چرا که تمام ظرفیت‌های کشور و مقاومت کشور را نابود کرده بود، ایلات و عشایر را از بین برده بود، روحانیت را از صحنه خارج کرده بود، علما در جنگ‌های ایران و روس یک فتوای جهاد می‌دادند به یک‌باره 100 هزار نفر در یک منطقه به جبهه‌های جنگ می‌رفتند، در دوره رضاشاه همه را از بین برده بودند، حوزه‌های علمیه منکوب شده‌ بودند، مثلاً آیت‌الله مدرس در کاشمر به شهادت می‌رسد.

خیلی وضع اسفباری ایجاد کرده بود و در پایان کار جز اینکه خودش را به یک قدرت دیگری بچسباند راه دیگری نداشت، فکر کرد که نکند هیتلر پیروز شود و سرش بی‌کلاه بماند. در همین حد تحرک اندکی داشت. انگلیسی‌ها لحظه‌ به‌ لحظه از همه‌ کارهای رضاشاه گزارش داشتند، گزارش خواب و تریاک‌کشی و عرق‌خوری رضاشاه از طریق امثال متین دفتری که ظاهراً آلمانی است و گرایش به آلمان دارد، در اختیار انگلیسی‌ها قرار می‌گیرد، چون آدم انگلیسی‌هاست.

* بعد از این، جریان نفوذی سراغ محمدرضا پهلوی رفت تا اوج نفوذ را در همه ابعاد اجرا کند؟

- حقانی: بله، محمدرضا که اساساً قدرت رضاشاه را نداشت، جوان بیست‌ ساله‌ای بود که بیشتر دنبال عیاشی و خوش‌گذرانی بود و حالا قدرت را به دست گرفته، آن هم در شرایطی که کشور اشغال شده است.

نیروهای متدین و وطن‌دوست خیلی تلاش کردند محمدرضا به سرنوشت پدرش دچار نشود، مدام به او هشدار می‌دادند و با او صحبت می‌کردند، اما او پسر همان پدر بود و توقعی از او نمی‌رفت، از آن اول که آمد با آمریکایی‌ها پیوند خورد.

*نقش فراماسونری در پروژه نفوذ و تسخیر از درون

* ... به خاطر مناسبات جهانی؟

- حقانی: بله، فهمید که آمریکایی ها آمدند و برد با اینهاست، همان کاری که اگر پدرش بود، انجام می‌داد، پدرش فکر می‌کرد هیتلر برنده می‌شود و این بازی را خیلی ابتدایی شروع کرد، متفقین این بازی را بهانه کردند و کشور را گرفتند.

محمدرضا فهمید که کار دست آمریکایی‌هاست، از 1323 گزارش داریم که طبق آن محمدرضا مدام تلاش می‌کند آمریکایی‌ها را نسبت به تقویت سلطنتش متقاعد کند، منتهی هنوز انگلیسی‌ها هستند و نمی‌شود آنها را نادیده گرفت، یعنی هم نوکری انگلیسی‌ها را می‌کند و هم در برابر آمریکایی‌ها تعظیم می‌کند.

*در پروژه نفوذ از هرکس با توجه به ظرفیت‌هایش استفاده می‌کنند

همین‌ طور می‌آییم تا 1332 که آن جریان پیچیده‌تر می‌شود. یک بحثی که باید به آن توجه داشت موضوع فراماسونری و کارکرد آن در پروژه نفوذ و سپس تسخیر از درون است.

*مخالفت علما با مدارس نوین برای مقابله با جریان نفوذ فرهنگی بود نه با نهادهای نوین

جریان فراماسونری یک جریان سیاسی صرف نیست، البته در فراماسونری نخبگان سیاسی جذب می‌شوند، اما در کنارش نخبگان فرهنگی و اقتصادی و نظامی هم می‌آیند.

اینها از این طریق اول نخبگان را با خودشان همراه می‌کنند، منتهی این همراهی فقط در قالب جاسوسی نیست، چون ما فکر می‌کنیم هر کس وارد فراماسونری می‌شود، شغل ناشریف جاسوسی را بر عهده دارد.

از هر کسی با توجه به ظرفیت‌های او استفاده می‌کنند، نخبه فرهنگی را که می‌برند، او کارش این است که نگاه فرهنگی آنها را ترویج کند و جا بیندازد.

آرام‌آرام این اتفاق می‌افتد، مخصوصاً در دوره رضاشاه، چون تعلیم و تربیت بعد از مشروطه از دست علما خارج می‌شود که این امر در دوره رضاشاه کاملاً رسمی می‌شود، به اسم مدارس جدید سمت و سوی تعلیم و تربیت را عوض کردند.

هر کس که مخالفت می‌کرد، می‌گفتند که اینها با  مدارس نوین مخالف هستند، در صورتی‌ که علما و منتقدان با مدارس نوین مخالف نبودند، اینها جریان نفوذ فرهنگی مذکور را دیدند و با آن مقابله می‌کردند، ضمن اینکه گردانندگان این مدارس افرادی بودند که غالبا مردم به دیانت و اصالت اینها شک داشتند، لذا مقاومت می‌کردند، این مقاومت در مقابل نفوذ بود، نه در مقابل نهادهای نوین.

* این در حالی است که می‌خواهند این را مقابله با نهادهای نوین نشان دهند؟

- حقانی: بله، می‌خواهند بگویند روحانیت اصلاً و به‌ هیچ‌ وجه نهادهای نوین را بر‌نمی‌تابد، در حالی‌ که روحانیت هیچ‌ وقت با نهادهای نوین مشکل نداشت، مشکل این بود که این نهادهای نوین در ایران چه‌کاری می‌خواهند انجام دهند؟

کاری که اینها می‌خواستند بکنند این بود که علوم انسانی غربی را در ایران جا بیاندازند که جریان روشنفکری از دوره قاجار به مرور داشت این مفاهیم را از طریق مطبوعات القا می‌کرد.

*وقتی نگاه نخبگان مبنی بر اومانیسم، سکولاریسم و پلورالیسم شود آنها مروج تفکرات غربی می‌شوند

* که افرادی نظیر فروغی هم نقش ویژه‌ای در این دوره داشتند....

- حقانی: بله، نفوذ اول در نخبگان اجرا شد، وقتی علوم انسانی غربی در نخبگان جا افتاد، یعنی نگاه مبتنی بر اومانیسم، سکولاریسم و پلورالیسم نهادینه شد، خود آنها مروج تفکرات غربی می‌شوند، چون این افراد گردانندگان کشور در حوزه‌های مختلف بودند و به‌ تدریج تفکر و سبک زندگی غربی را بسط می‌دهند، بنابراین می‌بینید در آموزش‌ و پرورش نگاه غربی و اومانیستی حاکم می‌شود.

*تلاش جریان نفوذی برای وابسته کردن ایران به غرب

آقای فروغی می‌آید در مدرسه علوم سیاسی - استاد مدرسه علوم سیاسی بود – مثال می‌زند و به شاگردانش می‌گوید شما تا حالا لباس سرداری - لباس بلند ایرانی‌ها – را دیده‌اید؟ می‌گویند بله، می‌گوید اگر دست در آستین سرداری نباشد، آستینش حرکت می‌کند؟ می‌گویند نخیر، می‌گوید ایران به مثابه آن لباس سرداری است که اگر دست انگلستان در آستینش نباشد، حیات ندارد.

یا ولی‌الله نصر می‌گوید تا حالا خزه دیده‌اید؟ می‌گویند بله، می‌گوید خزه چگونه رشد می‌کند؟ می‌گوید حتماً باید به یک دیواری تکیه کند بیاید بالا، می‌گوید حکایت ایران همین است، ایران خزه‌ای است که اگر به دیوار انگلستان تکیه نکند نمی‌تواند رشد کند و بالا بیاید.

* جالب است که همین تفکر را ما الآن هم در بعضی از نهادها و افراد می‌بینیم، یعنی همین توسعه برون‌زا که حتماً باید با غرب کنار بیاییم و غیره. این نگاه را الآن هم به طریقی نه به آن شدت، اما مشاهده می‌کنیم...

- حقانی: ببینید این‌ یک دعوای 140 تا 150 ساله است، اصلاً انقلاب آمد این بازی را بر هم بزند.

* اگر ممکن است یک جمع‌بندی کنید و بعد به این بپردازیم که اصلاً مدل نفوذ در مقاطع مختلف تاریخی چگونه بود و دشمن با نفوذ چه اهدافی را دنبال می‌کرد؟

- حقانی: ببینید انقلاب اسلامی اصلاً آمد این بازی را بر هم بزند، این بازی را که صد و پنجاه سال به ما تلقین و القاء شده بود که اگر می‌خواهید توسعه پیدا کنید، باید مسیر وابستگی را طی کنید.

عرض کردم که در دوره مشروطه و بعد از آن عملاً این نفوذ شکل گرفت و در دوره پهلوی به تسخیر از درون در همه حوزه‌ها به ویژه در حوزه‌های فرهنگی منجر گردید.

بالاخره شما می‌بینید در رأس اغلب دانشگاه‌های ما همین جریان حضور دارد، در تدوین کتب درسی ما همین جریان حضور دارد؛ در حوزه‌های اقتصادی این جریان به نحو وحشتناکی حضور دارد و فعالیت می‌کند، امتیاز می‌دهد، ظرفیت‌ها را از بین می‌برد...

*برخی‌ها به توانمندی داخلی باور ندارند

* اصلاً برای ظرفیت داخلی ارزشی قائل نیست....

- حقانی: این ناتوانی به خود شاه هم القاء شده بود، رئیس سازمان برنامه‌ و بودجه همان موقع می‌گوید ما طرح احداث سد امیرکبیر – همین سد کرج – را بردیم به شاه دادیم که مهندس‌های ایرانی تهیه‌ کرده بودند. می‌گوید با افتخار به شاه گفتم که این را مهندس‌های ایرانی تهیه کرده‌اند، می‌گوید که شاه طرح را گرفت و گفت آمریکایی‌ها چه می‌گویند؟ می‌گفت، گفتم قربان این را مهندس‌های ایرانی تهیه کردند، می‌گوید پرونده را به سمت من پرت کرد، گفت برو نظر آمریکایی‌ها را بیاور و دیگر از این غلط‌ها نکن.

این نگاه ادامه پیدا کرد، متأسفانه همین الآن هم در کشور ما کسانی هستند که با وجود تاکیدات مقام معظم رهبری و حضرت امام(ره) بر اینکه «ما می‌توانیم»، «ما این ظرفیت را داریم»، «جوانان ما این‌ استعداد را دارند» و «منابع طبیعی ما این ظرفیت را دارد که خودمان کشورمان را بسازیم و به دست دیگران نگاه نکنیم»، اصلاً به توانمندی داخلی باور ندارند، البته این به آن معنی نیست که ما از تجربیات دیگران استفاده نکنیم. بحث بر سر آن است که راه طی شده غرب و تکیه بر غرب چاره مشکلات ما نیست.

*برخی به اسم استفاده از تجربه کشور را به سمت وابستگی به غرب سوق می‌دهند

* امام(ره) و مقام معظم رهبری چون آن بستر تاریخی و ظرفیت‌های داخلی را دیده‌اند، ناظر به همان می‌گویند که ما می‌توانیم....

- حقانی:بله، البته من منکر این نیستم که ما باید با دنیا ارتباط داشته باشیم، مخالف هم نیستم، منتهی یک وقت ارتباط شما با این فرض است که من به توانمندی‌های داخلی خودم تکیه می‌کنم و از تجربه دیگران استفاده می‌کنم و مفروض برخی دیگر این است که اصلا راهی غیر از غربی شدن و تکیه بر غرب وجود ندارد.

مقام معظم رهبری در بحث مواجهه ما با غرب کاملاً این خطوط را روشن کردند که ما از لحاظ مبانی به‌ هیچ‌‌وجه با غرب نمی‌توانیم همسو و همراه باشیم و اختلاف جدی داریم، مبانی‌ غرب چیز دیگری است و مبانی ما چیز دیگری است، اما می‌توانیم از تجربیات دیگران استفاده کنیم، این موضوع کاملاً روشن است، منتهی متأسفانه برخی مبانی را قبول دارند و به اسم استفاده از تجربه کشور را به سمت وابستگی به غرب سوق می‌دهند.

شما وقتی مبانی را قبول داشته باشید و بخواهید از تجربه‌‌اش استفاده کنید، اسیر آن جریان می‌شوید ولو صادق باشید، چون آن جریان هنوز که هنوز است فرمول کوکاکولایش را به شما نمی‌دهد، به هیچ‌کس نمی‌دهد، این تازه محصولی است که سرتاپایش مضر است، مثلاً واکسن ضد فلان بیماری را به شما می‌دهند؟ اصلاً اجازه می‌دادند یا می‌دهند که شما به حوزه نانو تکنولوژی و صنایع سطح بالای تکنولوژیک وارد شوید؟ الآن که به خاطر مسائل هسته‌ای به جان ما افتاده‌اند آنها می‌دانند که ایران دنبال سلاح هسته‌ای نیست، اما باورشان این است که نباید بگذاریم به این توانمندی هسته‌ای صلح‌آمیز برسند. حالا که به توانمندی رسیدیم، می‌گویند باید در اینجا نگه دارید و متوقف کنید.

*خوش‌بینی افراطی برخی‌ها به غرب می‌تواند زمینه نفوذ گسترده را فراهم کند

* با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری که می‌فرمایند برجام و مسئله هسته‌ای خودش خیلی موضوعیت ندارد، بلکه نفوذ و دریچه آن که از طریق این برجام ایجاد می‌شود مهم است. چرا برخی‌ها در این زمینه کوتاهی می‌کنند؟

- حقانی: بله، کاملا درست است. نوع مواجهه غرب با ما پس از برجام و خوش‌بینی افراطی که برخی به غرب دارند می‌تواند زمینه نفوذ گسترده را فراهم کند.

آن تفکر و جریانی که معتقد است مشکلات و معضلات ما ناشی از این است که ما با غرب ارتباط نداریم و اگر این ارتباط برقرار شود، معضلات ما حل می‌شود می‌تواند منشأ نفوذ باشد.

*پیوند زدن حل مشکلات به ضرورت ارتباط با غرب منشاء نفوذ است

به نظر من هشدارهای رهبری معظم انقلاب ناظر به این نوع نگاه و به این تفکر است. این تفکر هم می‌تواند عامدانه و هم ناآگاهانه زمینه‌ساز نفوذ باشد، چون رهبر معظم انقلاب می‌گویند بعضی‌ها ماجرای نفوذ را خیلی سطحی گرفته‌اند، یعنی درک عمیقی ندارند. اینها وابستگی ندارند، اما درک عمیقی ندارند و سهل‌انگاری می‌کنند. این سهل‌انگاری پای کانون‌های توطئه‌گر را باز می‌کند، مثلاً شما شرکت شِل را وارد ایران می‌کنید، این شرکت هر جایی رفته کودتا کرده است. مدتی پیش در ایران اقدام به انجام کارهای فرهنگی کرد. در برابر این شرکت نباید با ساده‌انگاری رفتار کرد.

* یا مک‌دونالد...

- حقانی: مک‌دونالد که اصلاً سبک زندگی و تغذیه ما و دنیا را نشانه گرفته و می‌خواهد عوض کند.

*استعمار نو و تغییر سبک زندگی/ در تقلید از سبک زندگی غربی دشمن الگوی شما می‌شود

* در تغییر سبک زندگی توسط مک‌دونالد چه اتفاقی می‌افتد؟

- حقانی: در جامعه‌شناسی دو پدیده به نام «الیناسیون» و «آسیمیلاسیون» وجود دارد. استعمار نو در تغییر سبک زندگی و رویکرد افراد بر الیناسیون مبتنی است.

در الیناسیون فرد از خود بیگانه می‌شود و در آسیمیلاسیون فرد خودش را شبیه آن الگوی به زعم خود برتر درمی‌آورد، مثلاً می‌بیند که فرد غربی زورش زیاد است و او را کتک زده و مثلاً کشورش را اشغال کرده است، این فرد می‌گوید من خودم را شبیه او می‌کنم، مثلاً شما در آفریقایی‌ها می‌بینید که زن‌ها و مردهای‌شان خیلی تلاش می‌کنند که شبیه غربی‌ها لباس بپوشند، عین آنها و حتی تندتر از آنها آرایش ‌کنند.

معمولاً کسی که دچار این بیماری، یعنی بیماری تشبه به دیگران می‌شود از خود آن الگو جلوتر می‌رود و تندتر می‌شود.

فرانتس فانون(‏نویسندهٔ فرانسوی زبان اهل مارتینیک، مقاله‌نویس، روانپزشک و انقلابی بود، می‌توان او را متفکری برجسته در قرن بیستم به خاطر استعمارزدایی و روان‌آسیب‌شناسی استعمار دانست) می‌گوید آدمی که استعمارزده می‌شود اسیر الگوهای مهاجمین می‌شود و خودش را با تقلید افراطی‌تر در دامن کشور مهاجم می‌اندازد.

این تشبه یا تقلید از سبک زندگی دشمن را به عنوان مهاجم نشان نمی‌دهد، بلکه دشمن الگوی شما می‌شود و وقتی الگوی شما شد همه رفتار و آداب او با منت و تقاضا برای شما قابل تقلید و قابل‌ استفاده می‌شود، یعنی ما بی‌صبرانه منتظر می‌مانیم که ببینیم فلان محصول غربی چه روزی وارد بازار می‌شود که بخریم.

تبلیغاتی که برای محصولات مختلف انجام می‌شود، مثلاً شرکتی با افتخار تبلیغ می‌کند که یک هفته بعد از اینکه آیفون فلان مدل در آمریکا توزیع شد آن مدل گوشی را در ایران ارائه دهد.

فیلم‌ها که خود مقوله جدایی دارد، فیلم‌هایی که در آمریکا و اروپا اکران می‌شود، بعضی وقت‌ها با فاصله خیلی کم با افتخار در ایران توزیع می‌شود.

از این نگرانیم که کار به‌ جایی بکشد که تفکری در کشور رواج یابد که اصلاً به نیروهای داخلی بها نمی‌دهد و معتقد است که حتماً باید کمپانی‌های خارجی را بیاوریم، چرا که این کمپانی‌ها ما را به توسعه و پیشرفت می‌رسانند.

* مثلا وزیر صنعت گفته که باید همان‌طور که در فوتبال مربی غربی می‌آوریم، در صنعت هم باید برویم کسانی را که تخصص دارند از غرب بیاوریم و مسئولان قیدی هم می‌زنند و می‌گویند این هیئت‌های خارجی که رفت و آمد می‌کنند باید فناوری های‌تک بیاورند، یعنی فناوری‌شان را با خودشان به ایران بیاورند و به ما انتقال دهند، در حالی‌که یک شرکت یا کمپانی فناوری‌اش را با خود نمی‌آورد...

- حقانی: ببینید، انگلیسی‌ها یا غربی‌ها اصلاً اراده‌شان انتقال تکنولوژی به ایران نیست، من اصلاً باور ندارم اینها دنبال انتقال تکنولوژی به ایران باشند؛ اگر هم باشند و مجبور شوند آن تکنولوژی ورشکسته و از دور خارج‌شده خودشان را می‌دهند، عین این چیزی که به ایران ناسیونال قبل از انقلاب دادند و بعداً هم خودروی پژو را که در خود اروپا از دور خارج شده بود به ما دادند یا پرایدی که منسوخ شده بود به ما دادند.

آخرین سفیر انگلستان در ایران به تجار و سرمایه‌گذاران انگلیسی که تلاش می‌کردند کل بازار ایران را بگیرند توصیه‌ای می‌کند و با صراحت می‌گوید: «من به سرمایه‌گذاران انگلیسی همیشه توصیه می‌کنم که در ایران سرمایه‌گذاری نکنید».

*اساس سیاست غربی‌ها در ایران عقب نگه‌ داشتن ایران است

سرمایه‌گذاری یعنی اینکه وقتی به راه‌آهن احتیاج داریم شرکتی سرمایه‌گذاری کند و بگوید که من این زیرساخت مهم را در ایران تکمیل می‌کنم یا مثلاً در حوزه جاده‌سازی و پروژه‌های عمرانی مشکل داریم، سرمایه‌گذاری کند و تکنولوژی خود را در ایران پیاده کند، توصیه این بود که اصلاً سرمایه‌گذاری نکنید، فقط دنبال فروش جنس باشید، این عین عبارتش است. طرف مقابل چقدر باید علنی و آشکار صحبت کند که ما بفهمیم اینها نمی‌خواهند ما پیشرفت کنیم؟ به نظر من اساس سیاست غربی‌ها در ایران عقب نگه‌ داشتن ایران است.

پیش از این گفتم که سرگور اوزلی خیلی خبیث بود، اوج خباثتش را در این عبارت می‌بینید، سرگور اوزلی بعد از اینکه حدود 10 تا 12 سال در ایران می‌ماند به وزارت خارجه‌شان می‌نویسد که برای صیانت از منافع ما در هندوستان – آن موقع هندوستان برای‌شان مهم بود، الآن به نظر من غرب آسیاست– بایستی ایران در بربریت نگه داشته شود.

متاسفانه بعد روشنفکرهای ما گفتند اینها می‌خواهند کشورما را آباد کند، به او امتیاز بدهید، دوره قاجار امتیاز دادیم هیچ اتفاقی نیفتاد، دوره رضاشاه امتیاز دادیم نشد، دوره محمدرضا پهلوی که اصلاً تمام درهای کشور را باز کردیم و باز هم نشد.

هویدا می‌گفت پول‌داریم، مصرف می‌کنیم و وارد می‌کنیم تا کور شود هر آنکه نتواند دید. چه اتفاقی افتاد؟ ببینید حتی این ذوب‌آهن قراضه‌ای که ما از روس‌ها گرفتیم غربی‌ها به ما ندادند، یعنی به شاه نوکرِ وابستهِ حلقه‌ به‌گوش که هر چه آنها می‌گفتند چشم می‌گفت هم صنعت روز را ندادند.

در خاطرات اسدالله عَلَم می‌خوانید که می‌گوید اینها یک قراردادی با ما بستند، من به شاه گفتم این دیگر دزدی سرگردنه است! می‌گوید شاه سرش را تکان داد و گفت درست است و بعد قرارداد را بستند، به این آدم تکنولوژی ندادند، نهایتاً شما می‌بینید شرکت تالبوت خودروی نامرغوب پیکان را به ایران می‌فروشد.

آخرین سفیرشان در پهلوی می‌گوید که فقط جنس بفروشید، اگر مجبور شدید سرمایه‌گذاری کنید، سرمایه‌گذاری‌ نکنید که منجر به توسعه و پیشرفت شود، همین صنایع از رده خارج را بدهید.

دشمن دیگر چطور بگوید که می‌خواهم تو را نابود کنم که ما باورمان شود؟ ایراد ما این است که هم داریم عقبه استعماری آنها را در کشورمان فراموش می‌کنیم و هم اینکه به خودمان زحمت نمی‌دهیم برویم یک بررسی کنیم این شرکتی که الآن دارد به ایران می‌آید و می‌خواهیم به ایران بیاوریم، به چه کسی وصل است؟ به کجا وصل است؟

من نمی‌دانم واقعاً پژو در ایران چه‌ کار می‌کند؟ چون بهترین محصول این شرکت هم کیفیت بالایی ندارد، اصلاً پژو اتومبیلی نیست که در دنیا مطرح باشد، مخصوصاً با شرایط آب و هوایی ما اصلاً سازگاری ندارد، نگهداری‌اش خیلی هزینه‌بردار است و من نمی‌دانم این شرکت در ایران چه‌ کار می‌کند؟ حالا می‌گوییم عیبی ندارد، این شرکت را آورده‌اید. می‌دانید که یکی از سرمایه‌گذاران اصلی این شرکت آقای روچیلد است؟ می‌دانید خانواده روچیلد چه لطماتی به ایران وارد کردند؟ اتفاقاً این روچیلدها دنبال این هستند که ایران هیچ‌وقت پیشرفت نکند، هیچ‌وقت توسعه پیدا نکند.

*عاقلانه‌ترین کار این است که در مواجهه با غرب از توانمندی‌های داخلی‌مان استفاده کنیم

چرا پژو در ایران است؟ در ایران چه می‌کند؟ می‌دانید که پژو جزو اولین شرکت‌های خودروساز بود که با تشدید تحریم‌ها از ایران رفت و وقتی زمزمه برجام و گفت‌وگوها بلند شد به ایران آمدند، در حالی که در اوج فشارهایی که بر ایران بود اینها به ما ضربه جدی زدند، این تجربه را چه قدر تکرار کنیم؟ آن‌ هم سر چیزی که ارزش ندارد و گران است، حتی مرغوب نیست، هزینه نگهداری‌اش بالاست، با شرایط آب و هوایی ایران انطباق ندارد.

* آقای دکتر نکته جالب این است که برخی از مدیران ارشد تجربه تاریخی را اصلاً قبول ندارند. اخیراً این وزیر خارجه انگلیس خبیث – به فرموده آقا – به ایران آمد و یکی از مسئولین ارشد کشور گفت که ما نباید در مباحث تاریخی بمانیم. انگلیسی‌ها در آن دوره کارهای زیادی انجام دادند که ما را عقب نگه‌دارند، یعنی اگر آن بستری تاریخی را نبینیم دچار لغزش و خطا خواهیم شد....

- حقانی: در مواجهه با غربی‌ها عاقلانه‌ترین کار این است که ما در درجه اول از توانمندی‌های داخلی خودمان استفاده کنیم، اغراق هم نمی‌کنم که ما همه توانمندی‌ها را داریم، باید از تجربه دیگران هم استفاده کنیم، من می‌گویم اول از این توانمندی خودمان استفاده صددرصدی کنیم، هر جا به کمبودی برخورد کردیم، هر جا احساس کردیم دیگر توان داخلی جواب نمی‌دهد، برویم از تجربه دیگران با هدف انتقال تجربه به کشور و نیروهای خودمان استفاده کنیم.

*خارجی‌ها بنا ندارند فناوری را به ما انتقال دهند

از بعضی مسئولان می‌شنویم که می‌گویند اصلاً حرف ایرانی را نزن، در حوزه نرم‌افزار و سخت‌افزار می‌گویند حرف ایرانی را نزن، از همان اول می‌روند با خارجی توافق می‌کنند، می‌گویند خارجی بیاید.

عرض کردم خارجی بنا ندارد فنّاوری را به ما انتقال دهد، اگر هم بدهد آن فنّاوری از رده خارج‌ شده را با هزار قید و شرط گرفتار کننده به ما می‌دهد. او به دنبال فروش است، به دنبال بازار ایران است و این را با صراحت می‌گویند، تقریباً شش هفت ماه قبل از اینکه این مذاکرات به نتیجه برسد در انگلستان یک همایشی برگزار و از تمام سرمایه‌گذاران مطرح دنیا برای شرکت در آن دعوت شد. مدیر آن شرکتی که اینها را جمع کرده بود یک شرکت تبلیغاتی جهانی بود، گفت من خودم نمی‌توانم در ایران سرمایه‌گذاری کنم، چون صهیونیست هستم، نه مرامم اجازه می‌دهد، نه دولت ایران اجازه می‌دهد که ما بخواهیم برویم و در ایران سرمایه‌گذاری کنیم، اما وقتی می‌خوابم، خواب سرمایه‌گذاری در دو جا را می‌بینم، یکی کره ماه، دیگری ایران، یعنی این فرد به اینها می‌گوید که به ایران بریزید. بعد می‌گوید نگاه نکنید ایران 75 میلیون، 78 میلیون نفر جمعیت دارد، ظرفیت بازار ایران سه برابر این است، یعنی ظرفیت بازار ایران را روی 220، 230 میلیون حساب کنید، به جهت این مصرف‌زدگی‌ که متأسفانه داریم.

*تاریخ به مانند آئینه ماشین در حرکت رو به‌ جلو کمک می‌کند

* یعنی همان تغییر سبک زندگی....

- حقانی: بله، در این تغییر سبک زندگی، مصرف‌زده شده‌ایم، در مصرف‌زدگی ظرفیت واقعی بازارمان سه برابر جمعیت‌مان است، ما در همه‌ چیز چند برابر ظرفیت مان مصرف می‌کنیم، مثلاً می‌گویند نمکی که ایرانیان مصرف می‌کنند، چند برابر است، آب چند برابر فلان کشور است، برق چند برابر است، در برآوردی که اخیراً انجام شده به نتیجه رسیده‌اند که مدیران سیستم اداری ایران با کل کارمندان ژاپن برابری می‌کند، در حالی‌ که ژاپن 120 تا 130 میلیون جمعیت دارد، ما 78 میلیون نفر جمعیت داریم.

بهترین راه این است که ما ظرفیت داخلی خودمان را ببینیم، از این ظرفیت نهایت استفاده‌ را بکنیم، هر جا دیدیم به تجربه دیگران احتیاج داریم، از تجربه دیگران استفاده کنیم و در کنارش سابقه تاریخی را ببینیم، چرا نبینیم؟ چرا نباید ببینیم؟ تاریخ مانند این است که شما با اتومبیل در حال حرکت باشید، باید مدام به آئینه نگاه ‌کنید، تا از جوانب مختلف ضربه نخورید و سالم به مقصد برسید، آئینه موقعیت را به شما نشان می‌دهد که کجا هستید.

* تاریخ را به مثابه آئینه ماشین می‌دانید که برای حرکت روبه جلو به آن نیاز است...

- حقانی: بله، در عین‌ حال که رو به‌ جلو می‌روی، به پشت سرت هم نگاه می‌کنی. ما در این مسیر پیشرفت قطعاً باید به پشت سرمان نگاه کنیم، باید جوانب را ببینیم.

اگر این ظرفیت را از دست بدهیم قطعاً کلاه سرمان می‌رود و هیچ بعید نیست این موقعیتی که کشورمان دارد  از دست‌مان برود.

بالاخره فرار مغزها واقعیتی در کشور است، آنها بدون هیچ هزینه‌ای دارند مغزهای ما را می‌برند و استفاده می‌کنند.

الآن می‌شنویم در ناسا و مراکز مختلف علمی جهانی تعدادی ایرانی کار می‌کند. وقتی شما از ظرفیت داخلی استفاده نکنید و به نیروی نخبه اهمیت ندهید او می‌رود.

تأکید رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با نخبگان روی همین مسئله بود. این نیرو از دست می‌رود مگر اینکه واقعاً یک اعتقاد عمیقی به کشورش داشته باشد، اما در یک سطحی می‌گذارند می‌روند. بخشی از علتش در خود آن آدم قابل جستجوست، اما اصلش را باید در مسئولان و سیاست‌گذاران جستجو کنیم که اعتنا نمی‌کنند، نخبگان ما می‌روند.

یکی از مشکلات خودروسازان ما طراحی است، شما ببینید بهترین طراحان تولیدکنندگان اتومبیل بعضاً ایرانی هستند، حداقل در فرانسه ما دو سه طراح خیلی بزرگ داریم که ایرانی هستند و اینها حاضر بودند بیایند در ایران این خدمت را ارائه دهند، اما باز گرایشات واسطه واردکننده کالاهای غربی و مونتاژکار که متأسفانه از زمان محمدشاه قاجار سر و کله‌اش در ایران پیدا شد، اجازه این کار را نمی‌دهد.

جریانی که از زمان محمدشاه قاجار در ایران پیدا شد سرمایه‌داری وابسته است، اینها در غربی شدن مشروطه موثر بودند و در تقابل با فعالان اقتصادی با رویکرد ملی و دینی قرار داشتند.

در ماجرای تحریم تنباکو چون میرزای شیرازی کشیدن تنباکو را تحریم کرد، تاجری انبار تنباکویش را آتش زد، به او گفتند چرا این کار را کردی؟ گفت من در معامله با امام زمان این کار را کردم.

یک‌ زمان هست که فعال اقتصادی دارای دغدغه‌های ملی و دینی است و تمام همتش مصروف ثروت اندوزی شخصی نمی‌شود، یعنی برای اینکه حکم مرجع شیعه زمین نخورد، دارایی خود را آتش می‌زند، اما جریانی هم هست که تولیدکننده نیست و وابسته به تولیدات غربی‌هاست، یعنی کارش این است از اینجا پول و سرمایه می‌برد، از آنجا جنس می‌آورد، این آدم هیچ‌ وقت اجازه نمی‌دهد تولید داخلی شکل بگیرد، چرا که حیاتش در گروی واسطه‌گری و دلالی است.

این جریان همین‌طور آمده، الآن هم هست و نمی‌گذارد تولیدکننده ایرانی نفس بکشد، نابودش می‌کند، از همه ظرفیت‌هایش هم استفاده می‌کند. بدترین شکلش که رهبر انقلاب خیلی تأکید دارند این است که کانون‌های قدرت و ثروت به هم گره بخورد، اگر گره بخورد، یک‌ دفعه می‌بینید جلوی اجرای قوانین گرفته می‌شود.

اگر ما بر نیروهای داخلی خودمان تکیه کنیم، آنجایی که لازم داریم از تجربیات دیگران استفاده کنیم و این شناخت تاریخی را چاشنی کنیم، وضعیت فعلی را هم پایش کنیم، پیشرفت می‌کنیم.

این پایش خیلی مهم است، حالا شرکت «شِل» هر جا رفته کودتا کرده، نهایتاً در برخی حوزه‌های نفتی به این نتیجه می‌رسیم که فقط شِل ابزارش را دارد و دیگری ندارد، مثلاً برای حفاری فقط شِل می‌تواند این کار را بکند. در اینجا مجبوری شل را بیاوری، بیاور ولی بدان که این شِل کودتاگر است، وقتی هم که آمد حواست باشد که فقط در همان‌جایی که می‌خواهی برایت کار کند، به‌جاهای دیگر سرک نکشد. الآن چند سال است که شِل دارد در ایران فعالیت فرهنگی می‌کند، چرا؟

* کار فرهنگی چه ربطی به نفت دارد؟

- حقانی: به خاطر این است که یا نمی‌خواهیم از تاریخ درس بگیریم، یعنی دچار نوعی سهل‌انگاری و بی‌تفاوتی هستیم و یا تعمداٌ برخی این تجربیات را نادیده می‌گیرند.

بعضی وقت‌ها باور نداریم، بعضی وقت‌ها تعمّد است، یعنی تعمّد است که آن سابقه نادیده گرفته شود، چرا باید نادیده بگیریم؟ در نزدیک‌ترین اتفاقاتی که این چند سال اخیر در کشور ما رخ داد اینها فعال هستند، حضرت آقا در همین نامه‌ای که راجع به برجام به رئیس‌جمهور نوشته‌اند به دو نامه آقای اوباما اشاره کردند که اوباما گفت ما می‌خواهیم با شما رابطه داشته باشیم و به رسمیت بشناسیم. از این‌طرف نامه می‌نویسد و از آن‌ طرف در فتنه 88 خانم کلینتون وارد می‌شود.

دبیر سفارت انگلستان لباس سبز می‌پوشد می‌آید در تظاهرات خیابانی شرکت می‌کند. این دیگر نزدیک‌ترین اتفاقات است و حتی بعد از آن هم می‌بینیم که اینها تمام تلاش‌شان این است که نگذارند کشور ما توسعه پیدا کند و انقلاب تداوم یابد و نظام اسلامی پابرجا بماند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.