۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۴
کد خبر: 385284

سیدمحمد سادات اخوی

کوی تو عالَم است!

1ـ بست بالا: قدر
کسی نمی‌داند که چه حالی شده‌ای...
فقط «خدا» است که می‌داند اگر شانه‌هایت شکوه بال‌گشایی داشتند، حالا... بر زمین و کنار «صحن آزادی» نایستاده‌ بودی...  حتم داری که اگر می‌شد... ذره‌های تنت با ذره‌هایی که دور چراغ‌های مناره حرم می‌گردند، یکی می‌شدند و برای همیشه سرگرم گردیدن به دور هوای شریف «حرم» می‌شدی...  دلت می‌لرزد و می‌دانی که باید نخستین و آخرین خواهشِ دعایت، «تکرار زیارت» باشد... آن هم بزودی!... و الا (چنانکه سه سال پیش نمی‌دانستی و شد)، باز از حرم خواهی رفت... و معلوم نیست بار دیگر، کِی نصیبت شود که در هوای حرم، تنفس کنی...   قدر بدان عزیز من!
برگرفته از ترجمه جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمه موسی خسروی/ چاپ 1377/ صفحه 113ـ ابوصلت هروی گفته: امام‌رضا(ع) که وارد «سَناباد (در خراسان)» شد، به سوی محلی که «هارون» مدفون بود، رفت و خطی در کنار قبر او کشید و فرمود: «در اینجا دفن خواهم شد... خداوند، آرامگاهم را محل آمد و رفت شیعیان و دوستدارانم خواهد کرد... به خدا سوگند، کسی که سلامی به من کند... یا به زیارتم بیاید، رحمت و بخشایش خداوند بر او لازم خواهد شد... واسطه هم شفاعت ما خاندان پیامبر(ص) است». با تلخیص و بازنویسی
2ـ سقاخانه: سفرنامه یه عمر (44)
از وقتی «سه دُنگ» لعنتی رو به جیب زده... تا حالا که بیست سال گذشته، حتی یه شب مثل این یه هفته گذشته، فکر و خیال، بی‌خوابش نکرده... اما از وقتی که اون «خواب تلخ» رو دیده، همه‌چیزش تغییر کرده...  حتی یه شب آروم نداشته که بتونه بگه «خوب خوابیده»... «غذا خورده»... اما اگه ازش بپرسن که «چی خورده؟»... بِرّ و بِرّ نگاه می‌کنه و نمی‌تونه پاسخ بده... بس که مضطرب و پریشون غذا خورده...
همه‌ش هم به خاطر اون «سه دُنگ» لعنتیه... سه دنگی که حالا... (وقتی بهش فکر می‌کنه)، هزار بار به خودش می‌گه: «لعنت به لحظه‌ای که تصمیم گرفتم»...
اما خودش هم می‌دونه که دیگه نمی‌تونه برادرش رو زنده کنه... تا سهم ارثش رو... (که می‌شد سه دُنگ از ترمینال) بهش برگردونه و راضی‌ش کنه...
حالا فقط تونسته «سود» این مدت رو حساب کنه و به زن برادرش رد کنه و... همین‌جا... کنار «صحن آزادی» بایسته و...  با همه وجودش «توبه» کنه و... امیدوار باشه که خدا ـ به دعای امام‌رضا(ع) ـ ببخشدش.
برگرفته از ترجمه جلد «اول» کتاب شریف «عیون اخبارالرضا(ع)»/ ترجمه علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید/ چاپ 1380/ صفحه 595 ـ امام‌رضا(ع) درباره آیه هفتم سوره اسرا (اگر نیکی کنید به خود کرده‌اید... و اگر بدی کنید نیز به خود کرده‌اید)، فرمود: «یعنی اگر بدی کنید، پروردگاری بخشایشگر دارید که آن بدی را خواهد بخشید». با تلخیص و بازنویسی
3ـ نقاره‌خانه: زائران و خادمان (44)
خنده‌‌اش می‌گیره و نگاهی به «پله‌های برقی» می‌کنه...
یاد چند سال پیش می‌افته که توی خونه خودشون، یه بار چاه دستشویی گرفته بود و کسی رو خبر کرده بودن تا بیاد و با دستگاهش، چاه رو باز کنه... یهو یاد اون روز افتاده... که خیلی باکلاس رفته بوده توی حیاط... تا بوی تند و خفه چاه دستشویی، اذیتش نکنه!...    همون روز هم اگه کسی ازش می‌پرسید که چقدر احتمال می‌داد یه روز، کارش این باشه؛ حتمی می‌گفت: «محاله»...
اما حالا... یادش نمی‌آد که چند وقته اینجاست... و توالت‌های حرم رو تمیز می‌کنه... با خودش قرار گذاشته به همه زائرانی که «وضوگرفته»، پاشون رو می‌ذارن روی پله اول «پله‌برقی»، التماس دعای جانانه‌ای بگه... تا حال‌شون رو عوض کنه... تا یادش باشن و دعاش کنن...
همه دلخوشیش، غروب‌های این‌ شهره... وقتی که لباسش رو عوض می‌کنه و ـ قبل از رفتن به خونه ـ رو به گنبد، «سلام» می‌کنه و می‌گه: «آقاجان!... یه‌وقت نشه جای خدمتم رو عوض کنین»...
4ـ بست پایین: دوگانه‌های طبع شوق
*** گفتنت
مایی که «قرار» را فراموش کنیم...  / کو آتشِ «خواهش»ی... که خاموش کنیم؟
یک عمر شنیده‌ای و «ما» حرف زدیم...  /یک بار «شما» بگو... که ما گوش کنیم.
*** نامه
ای دوست!... دلِ شکسته‌ام را بپذیر!  / الفاظ زبان بسته‌ام را بپذیر!
حالا که زیارت تو، قسمت نشده...   /  (از «دور»)، سلامِ خسته‌ام را بپذیر!
ادامه دارد

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.