قابی که توصیف شد، عکس پشت جلد نخستین آلبوم تصویری جنگ و تنها یکی از عکسهای بی شمار «کاظم اخوان» از روزهای دفاع مقدس است. عکسی که شاید بارها آن را دیده، اما کمتر به عکاسش فکر کرده باشیم چون بیش از هر چیز، تازگی «شهادت» و خونی که انگار هنوز جریان دارد و هر آن ممکن است از قاب عکس بیرون بزند، فکر و ذهن ما را درگیر میکند. عکس چنان مجذوب میکند که ممکن است تازه نیم ساعت پس از تماشایش، به فکر هنرمندی و شجاعت عکاس حاضر در صحنهای بیفتید که پابه پای رزمندگان - بارها- شهادت را تجربه و ثبت کرده است.
درس آموخته مکتب چمران
سال 1338 و همزمان با سالروز میلاد امام موسی کاظم(ع) در مشهد زاده شد تا نامش را «کاظم» بگذارند. کودکی و نوجوانی را با درس و ورزش گذراند و درست وقتی داشت از نوجوانی به جوانی میرسید، زمزمههای انقلاب برخاست و کاظم را با خود همراه کرد. جنگ که آغاز شد کاظم انگار فرصتی پیدا کرد تا نه به رسم جوانهای چند سال پیش - که به رسم نو- جوانی کند.
با لباس بسیجی روانه جبهههای جنگ شد و به گروه شهید چمران پیوست.
آن روزها و در هنگامه آغاز جنگ که هنوز کسی دغدغه ثبت و ضبط تصویرها را نداشت، کاظم در لباس رزمنده، با سلاح و البته دوربین در دست، کنار شهید چمران حاضر و با تشویق او برای عکاسی و فیلمبرداری روبه رو شد و برای همین گاه جلوتر از رزمندگان در 70 عملیات، چمران را همراهی کرد و انگار – به مرور- در عرفان و در نگاه هنری، درس آموخته مکتب چمران شد.
آلبوم آثار کاظم را در این دوران اگر ورق بزنید سرشار از عکسهایی از همه لحظات زندگی شهید چمران و دیگر رزمندگان است. از عکسهایی که در اوج لحظات درگیری گرفته شده تا عکسهایی هنگام استراحت،عبادت، تفریح و زندگی روزمره رزمندگان.
رزمنده عکاس
همزمان با حضور در جبهههای جنگ به عنوان خبرنگار،عکاس و فیلمبردار با خبرگزاری «پارس» که بعدها «ایرنا» نام گرفت،همکاری میکرد. هرچند اولویت یک عکاس خبری در جنگ، بیش از رعایت اصول هنری و کادربندی مناسب، پایبندی به ویژگیهای خبری عکس است، اما کاظم با بسیاری از عکسهایش نشان میدهد، هم میتوان قواعد عکاسی خبری را رعایت کرد و هم به اصول هنری و نیز سوژه و مضمون، وفادار ماند.
ماندگاری عکسهای او شاید برای این است که کاظم، تنها یک عکاس و خبرنگار نیست، بلکه رزمنده ای است شجاع، جسور و تیزبین که دوربین در دست گرفته و با عشق سوژههایش را پیدا میکند. برای او سوژهها، چیزی فراتر از سوژههای خبری هستند. اخوان خودش از جنس سوژههایش است و به آنها عشق میورزد و ایمان دارد و به همین علت، در اوج جنگ و گریز، میتواند لحظه ای سلاحش را کنار بگذارد، کنار پیکر شهیدی تازه به خون نشسته عاشقانه زانو بزند و اثری را خلق کند که پس از 35 سال، گویی هنوز تازه است.
کوچ به لبنان
سال 1360 به مناسبت سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در موزه هنرهای معاصر تهران نمایشگاهی از مجموعه عکسهای دفاع مقدس برگزار شد که به رأی بازدیدکنندگان، آثار کاظم اخوان به علت برخورداری از صمیمیت و ارایه صحنههای ناب و تأثیر گذار از لحظات استثنایی جنگ، رتبه نخست را کسب کرد.
سال 61 بخشی از آثار او در مجموعه عکسهای عکاسان جنگ چاپ شد که عکس روی جلد آن تصویر رزمنده ای است که خون گرم و پاکش، خاکهای جنوب ایران را گلگون کرده است.
سال 61 انگار پایان مأموریت کاظم اخوان در جبهههای جنگ ایران و عراق است. چمران به شهادت رسیده و هنوز یک ماه از آزادی خرمشهر نگذشته است که اسراییل به جنوب لبنان تجاوز نظامی میکند.
خبرگزاری پارس تصمیم میگیرد، خبرنگار و عکاس به لبنان بفرستد. کاظم اخوان به عنوان عکاس و شاکر کسرایی به عنوان مترجم و خبرنگار به همراه دو نفر دیگر به دمشق میروند تا از آنجا راهی لبنان شوند. چون همه راههای منتهی به بیروت در اشغال صهیونیستهاست، گروه خبری در دمشق ماندگار میشوند.
اصرارهای کاظم برای اینکه خودش را به منطقه برساند، بی فایده است. سفارت میگوید باشید تا خبرتان کنیم. سرانجام پیغام میرسد که تا 24 ساعت آینده ممکن است شرایط فراهم شود و روانه شوید. کاظم اما صبر نمیکند. بدون همکارانش به سفارت میرود که سر و گوشی آب بدهد و برای همکارانش خبر قطعی سفر را بیاورد. تا روز بعد بر نمی گردد. وقتی همکارانش به سفارت میروند متوجه میشوند، کاظم همان روز صبح زود همراه دو دیپلمات و حاج احمد متوسلیان راهی لبنان شده است.
بقیه داستان را میدانید
بقیه روایت را شما میدانید. 34 سال است از ربوده شدن کاظم اخوان و احمد متوسلیان به دست فالانژیستها میگذرد. در این سالها نه تلاشهای دیپلماتیک و نه تشکیل هیأتهای بررسی هنوز به جایی نرسیده است. گاهی خبر شهادت شان آمده است و گاهی خبر زندانی بودنشان در اسراییل.
بتازگی نیز و پس از سخنان سید حسن نصرالله درباره پیگیری سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده ایرانی، وزیر دفاع ایران چند روز پیش از زنده بودن آنان سخن گفت. شاید قراراست «کاظم اخوان» که 34 سال پیش و قبل از فرستادن خبر و گزارش و عکس از جنوب لبنان، خود سوژه ماندگار خبرهای جنگ شد، این بار بازگردد و با شور و شوق خاطرات آن روزها را روایت کند و به 34 سال بیخبری و ابهام پایان دهد.
نظر شما