زبان فارسی به محاق رفته است و تنگناهای فشار به این پدیده فرهنگی و تمدنی روز به روز بیشتر می‌شود.

 زبان فارسی، شکوه دیروز، فراموشی امروز

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، اگر نگاهی به نقشه زبان فارسی در طول تاریخ بیندازیم، با کاهش تدریجی میزان قلمرو این زبان و به تبع، افراد مسلط به آن طی دو سده اخیر مواجه می‌شویم؛ امری که سبب شده تا گستره عظیم زبان فارسی از محدوده عراق تا چین، تنها به ایران، مناطقی از تاجیکستان و افغانستان محدود شود.

در دنیای امروز که عوامل اقتصادی و سیاسی، بیش از هر زمان دیگری بر زبان و فرهنگ تأثیرگذار است، بیم آن می‌رود که محدوده زبان فارسی از آنچه که امروزه شاهدش هستیم، کوچک‌تر شده و دایره تنگ‌تری را شامل شود. رقابت‌های جهان امروز در حوزه اقتصادی و سیاسی سبب شده تا دیگر انتخاب زبان دوم، نه بر حسب علاقه که بیشتر بر حسب آینده‌نگری از وضعیت فردای جهان صورت گیرد، در این شرایط وضعیت زبان فارسی در جمع زبان‌های پر قدرتی چون چینی و انگلیسی به چه صورت است؟ آیا زبان فارسی با پشتوانه‌‌ای کهن از فرهنگ و تاریخ، هنوز برای مردمان عصر تکنولوژی جذابیت دارد و اگر دارد، ما چه کرده‌ایم تا این زبان را بیشتر معرفی کنیم و دایره نفوذش را وسیع‌تر کنیم؟ اینکه چرا چنین اتفاقی رخ داده و آیا وضعیت زبان فارسی در سال‌های آینده، بهتر خواهد بود یا نه، پرسشی است که در پرونده «در دری»  به آن پرداخته خواهد شد. پرونده‌ای که امروز نخستین شماره‌اش با رویکردی به وضعیت تاریخی زبان فارسی منتشر می‌شود و در ادامه مباحثی چون، وضعیت زبان فارسی در مقایسه با دیگر زبان‌ها در خارج از کشور، میزان تسلط فارسی‌زبانان بر این زبان در محیط‌های آموزشی و دانشگاهی، تهدیدات خارجی بر زبان فارسی و شرایط این زبان در کشورهای هم‌زبان مطرح خواهد شد.

در نخستین شماره از این پرونده تلاش شده تا با نگاهی به حیات زبان فارسی در طول تاریخ به این پرسش پاسخ داده شود: چرا دایره زبان فارسی که از چین تا عراق و ترکیه گسترده بود، امروز تنها محدود به 120 میلیون نفر شده است؟

***

«در هزار و چهارصد سال پیش از این یعنی در 369 قمری ناصرالدین سبکتکین که تربیت شده و دست پروردۀ دربار سامانیان بود، با لشکریان ایرانی و فارسی زبان خود به هند رفت و از آن پس زبان فارسی در آن کشور به همان اندازه ایران رواج داشته است و به جرأت می‌توان اندوختۀ هزار سالۀ این زبان را به دو قسمت تقسیم کرد و گفت یک قسمت از آن در ایران و قسمت دیگر در هندوستان فراهم شده است». (سعید نفیسی، ماهنامه ارمغان)

***

«در بغداد عصر بوسعید و حتی چندین قرن بعد از آن، زبان فارسی همچنان در کنار زبان عربی رواج داشته و در خانقاه‌های بغداد با شعر فارسی سماع می‌کرده‌اند و زبان عربی مردم بغداد، زبان عربی اصیل و معتبری تلقی نمی‌شده است تا حدی که سنایی گفته است(دیوان، 105)« زشت باشد تازی بغداد بردن در عرب» و عملاً اهالی بغداد را عربی تلقی نمی‌کرده‌اند».( محمدرضا شفیعی کدکنی، چشیدن طعم وقت)

آنچه از لابه‌لای تاریخ از زبان فارسی یاد می‌شود، قدرت نفوذ و حیات این زبان به مدت سده‌های متمادی در خارج از مرزهای کنونی است. قدرتی که مرهون «قدرت حکومت مرکزی»، «قدرت نظامی» و البته و صد البته «دیپلماسی فرهنگی» است. ورود زبان فارسی به مناطقی که امروز از آن با عنوان افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، هند و عراق یاد می‌شود، عمدتاً از طریق قدرت نظامی بوده(مانند آنچه درباره تاریخ زبان فارسی در افغانستان و هند یاد می‌شود) و در ادامه، آنچه که منجر به حیات دائمی و یا چند سده‌ای این زبان شده، قدرت و نفوذ فرهنگی تمدن ایران اسلامی است که در مورد دوم، سهم شاعران و عارفان را نباید دست کم گرفت.

نگاهی به حیات زبان فارسی در حوزه تمدنی ایران فرهنگی

زبان فارسی در حوزه تمدنی ایران اسلامی گستره وسیع و جغرافیای قابل توجهی را زیر سایه خود قرار داده است که در برخی از دوره‌ها از غرب ایران تا مناطقی از چین را در برمی‌گرفت. اما سلطه و سیطره زبان فارسی محدود به مناطقی که امروز از آن با عنوان افغانستان، تاجیکستان و ایران می‌نامیم، نبوده است؛ حتی عراق و بحرین نیز به دلیل پیوستگی‌های تاریخی و رفت‌و آمدهای ایرانیان به این کشورها، از گذشته(از سده‌‌های چهارم و پنجم تاکنون) بی‌بهره نبوده است. سابقه حضور زبان فارسی در کشورهای عربی به قرون سوم و چهارم هجری می‌رسد. زمانی که ایران مسیر رشد را طی‌ می‌کرد و به گفته مورخان دوران شکوفایی و طلایی تمدن اسلامی در حال شکل گرفتن بود.

از سوی دیگر، در ترکیه امروزی نیز می‌توان ردپای زبان فارسی را جست. برای سند حضور زبان فارسی در این منطقه همین بس که گویند شاه اسماعیل صفوی در ابتدای حکومت خود به همراه نامه‌ای، سروده‌ای به زبان ترکی به شاه عثمانی فرستاد و شاه عثمانی در جواب شاه جوان، سروده‌ای به زبان فارسی ارسال کرد. آنچه از حضور زبان فارسی در دایره حکومت عثمانی برجای مانده، بیش از 1200 نسخه خطی به زبان فارسی است؛ نسخ خطی فارسی در ترکیه رتبه دوم بعد از ایران از نظر تعداد دارد و از نظر نفاست نیز دست کمی از نسخ خطی فارسی موجود ندارد.

اگر نگاهی به گستره زبان فارسی در سده‌های دهم و یازدهم بیندازیم، قلمرو جدید از این زبان به چشم می‌خورد که در نهایت حوزه تمدنی جدیدی از قبل این زبان شکل گرفت: «هند». اگر تیمور برای ایران جز ملالت و رنج و جنگ نداشت و خاطره ایران و ایرانی از آن روزگار، روزهای سیاه جنگ و کشتار خونین را ثبت کرده است، نوادگان و فرزندان او راهی دیگر را برگزیدند. بخش قابل توجهی از رشد و گسترش فرهنگ و زبان ایران را مدیون نوادگانی است که فرزند خلف پدر نبوده‌اند و تلاش کردند تا با تعصی به ریسمان فرهنگ ایران اسلامی، خود سهم قابل توجهی در این دریای بیکران داشته باشند و به دیگر عبارت، «آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید».

حکومت گورکانیان که از نوادگان تیمور در هند بودند، دوره بسیار مهمی برای تولد زبان فارسی در موطنی جدید است. آنچه از تاریخ برجای مانده است، حکایت از آغوش باز هند برای زبان و ادبیات فارسی دارد تا آنجا که شمار بسیار زیادی از شاعران و عارفان ایرانی راه هند در پیش گرفتند و در سرزمین جدید به ایجاد پایگاهی جدید برای رشد و تعالی زبان فارسی همت گماشتند تا آنجا که زبان فارسی در این دوره زبان رسمی و اداری دیوان گورکانیان اعلام شده است. از میراث گذشته زبان فارسی در سرزمین هندوستان، شمار قابل توجهی از میراث خطی برجای است که متأسفانه در وضعیتی نامناسب و گاه بغرنج نگهداری می‌شوند. هرچند نفوذ استعمار زبان فارسی را از زبان‌ هندی‌ها انداخت، اما از حافظه‌ها هنوز این پیوند و یگانگی میان ایرانی‌ها و هندی‌ها باقی‌است. نمونه‌ای از این پیوند را می‌توان در پیام‌های نخست وزیر هند در سفر اخیرش به ایران به زبان فارسی در صفحه اینستاگرامش دید.

نقشه بالا پراکندگی زبان فارسی در قرن‌های هشتم و نهم را نشان می‌دهد؛ پیش از آنکه زبان فارسی، به هند نیز راه یابد. 

یکی دیگر از مناطقی که باید از آن با عنوان محملی برای گسترش زبان فارسی یاد کرد، شهرهایی از ازبکستان و تاجیکستان است که از دوردست‌ها به این زبان تکلم می‌کرده‌اند. نمی‌توان تاریخ و فرهنگ ایران قدیم را بررسی کرد و نامی از سمرقند و بخارا نیاورد. شمار قابل توجهی از بهترین آثار فارسی میانه به این مناطق تعلق دارد و این مناطق همیشه تاریخ به عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی زبان فارسی به شمار می‌رفته‌اند.

در حالی که آمار رسمی حکایت از رایج بودن زبان فارسی میان پنج درصد مردم ازبکستان دارد، آمارهای غیر رسمی این میزان را تا 10 میلیون نفر برآورد می‌کنند.

در بررسی تاریخ زبان فارسی و گستره آن، نمی‌توان چین و سین کیانگ را از یاد برد. بنا به اسناد و مدارک تاریخی، اکثریت ساکنان اصلی سین کیانگ قدیم، ایرانی نژاد بوده و تا قرن 9 میلادی با گویش های ایرانی صحبت می کردند که از لحاظ زبانشناسی امروزه، متعلق به گروه زبان های ایرانی میانه شرقی است. بعد از قرن 13 میلادی، زبان فارسی در جامعه سین کیانگ بیش از پیش رونق گرفته و تا قرن 19 تنها زبان تدریسی بوده است. حکومت محلی نیز در تماس‌هایی با کشورهای همسایه از این زبان استفاده می‌کرده است . حتی احکام، اسناد و مدارک و مهم حکومتی به فارسی صادر می‌شده است. در این دوره، شاعران فارسی‌گوی بسیاری پا به عرصه وجود نهادند. آنها در تتبع و پیروی از بزرگان علم وادب فارسی، آثاری ادبی و علمی را تالیف و از خود به یادگار گذاشتند؛ به طوری که بیش از سه هزار نسخه خطی به زبان فارسی در این مناطق جمع‌آوری شده است.

اگر نگاهی به گستره زبان فارسی در نقشه بیندازیم، منطقه وسیعی به چشم می‌خورد که یادآور قدرت تمدن ایران اسلامی است که از شرق تا غرب را دربرگرفته و زیر سیطره خود قرار داده است، اما چرا این گستره روز به روز دایره‌اش تنگ و تنگ‌تر شد؟ پاسخ به این پرسش را می‌توان در چند محور مورد بررسی قرار داد که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:

1.‌ استعمار

سرنوشت زبان فارسی در هند، تاریخ تلخی است که یادآوری آن هم برای ایرانی‌ها و هم حتماً برای فرهنگ‌دوستان هندی با حسرت همراه است. بریتانیا پس از اشغال هند به عنوان یکی از مستعمرات خود، زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کرد. مدارس هند که تا آن روز بوستان و گلستان از بر می‌کردند و با ابیات بیدل دلخوش بودند، باید زبان انگلیسی را جایگزین می‌کردند.

اما این تنها استعمار انگلیس نبود که بر پیکره زبان فارسی دشنه وارد کرد. در بررسی و پاسخ به چرایی سؤال نخست، نباید نقش شوروی را از خاطر برد. اتحاد جماهیر شوروی تلاش کرد تا در مناطق تحت پوشش خود مانند ازبکستان و تاجیکستان نمادهای مربوط به ایران را تغییر دهد و با تغییرات هویتی در این مناطق، به یکسان‌سازی فرهنگی به نفع اتحاد جماهیر شوروی بپردازد. گفته می‌شود از 150 سال پیش تاکنون تلاش‌های متعددی در این زمینه صورت گرفته است.

اما تخریت نمادها، تنها محدود به ساختمان‌ها و امور حسی این‌چنینی نبود، تغییر خط در تاجیکستان و مبارزه با نمادهای هویتی فرهنگی اسلام و ایران مانند ممانعت برای نامگذاری اسلامی در تاجیکستان و تحت فشار قرار دادن تاجیک‌‌ها در ازبکستان و ایجاد محدودیت‌های اجتماعی برای این افراد، از دیگر اقداماتی است که هنوز ادامه دارد. در حالی که آمارهای رسمی ازبکستان حکایت از 5 درصد فارسی‌زبان در این کشور در حال حاضر حکایت دارد، اما گفته می‌شود میزان واقعی فارسی‌زبانان و تاجیک ها در این کشور بیش از آمارهای رسمی است و تعداد آنها به 10 میلیون نفر می‌رسد. گفته می‌شود بسیاری از تاجیک‌های ازبکستان به دلیل محدودیت‌های اجتماعی که حکومت بر آنها قائل است، در سرشماری از بیان نژاد اصلی خود سرباز می‌زنند تا مشکلی برای خود و خانواده‌شان نداشته باشند.

زبان فارسی امروز در افغانستان در مسیر سیلاب‌های زبانی دیگر کشورها قرار گرفته است؛ به طوری که سبب شده تا برخی از کارشناسان نسبت به آن اظهار نگرانی کنند. این مسئله زمانی بغرنج‌تر می‌شود که عزم دولتی برای مقابله با ورود واژگان بیگانه به زبان فارسی در این کشور وجود ندارد و جالب‌تر آنکه، گاه در پاره‌ای موارد، حتی از منظر دانش‌آموختگان این کشور، زبان فارسی بیگانه با زبان دری افغانستان است؛ از این رو بر عدم استفاده از واژگان فارسی به جای کلمات بیگانه پای می‌فشارند. از دیگر سو، گسترش تجارت و حضور نیروهای انگلیسی‌زبان در قالب فعالیت‌های فرهنگی(مانند شبکه‌های تلویزیونی)، نظامی(مانند حضور آمریکا و ناتو در این کشور) و... سبب افزایش ورود واژگان بیگانه به ویژه از زبان انگلیسی به بدنه فارسی دری افغانستان شده است.

در حال حاضر قریب به 120 میلیون نفر در جهان به زبان فارسی سخن می‌گویند. این نقشه پراکندگی سخنگویان به این زبان را در جهان نشان می‌دهد.

با توجه به شرایط فعلی، از نظر کارشناسان، بیم آن می‌رود که زبان فارسی در افغانستان عاقبتی همچون هند یابد؛ به خصوص آنکه تلاش‌ها در دوره گذشته ریاست جمهوری افغانستان بر استفاده بیشتر زبان پشتو به عنوان دومین زبان رسمی این کشور حکایت دارد و تغییراتی در کتاب‌های درسی مدارس نسبت به ورود واژگان انگلیسی دیده می‌شود.

2. از دست دادن قدرت نظامی و بی‌کفایتی شاهان

تمدن ایران در دوره پس از صفویه و از دوره قاجار دیگر شکوه گذشته را نداشت و تکیه زدن بر مسند سلطانی از سوی نوبچگانی که تنها به حکم قجرزادگی کفایت داشتند، کشور را در مسیر سراشیبی قرار داد که نتیجه آن از دست دادن بسیاری از فرصت‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشور بود.

از دست دادن بخش قابل توجهی از کشور از افغانستان گرفته تا آذربایجان و... سبب شد تا بخش قابل توجهی از ایران از مرکز فرهنگی آن زمان جدا شده و مسیر دیگری در پیش بگیرد که در نهایت در مناطقی مانند آذربایجان بعدها به دلیل نفوذ شوروی، نمادهای فرهنگ ایرانی از بین رفت و جریان مضحک پان ‌ترکیسم مقابل جریان ایرانی قرار گرفت. تا حدی که در همین یکی دو سال اخیر، برخی از نمادهای ایرانی مانند کتیبه‌های منقش به زبان و خط فارسی در مقبره شعرا از آنها جدا شده و نمادهای دیگری جایگزین آنها شد.

3. دوره حکومت پهلوی و آغاز تغییرات اساسی در سنت‌های ایرانی

یکی از اصلی‌ترین عواملی که می‌توان در این بخش مورد بررسی قرار گیرد، گسترش فرهنگ غربی در دوره پهلوی اول و دوم به بهانه متمدن شدن در دنیای مدرن بود. رضا شاه با الگو قرار دادن افرادی مانند آتاتورک، کمر همت بست تا مظاهر جامعه را به سبک غربی تغییر دهد تا به زعم خود از سنت به مدرنیته حرکت کند؛ حال آنکه جامعه ایران، جامعه‌ای ریشه‌دار در سنت بود.

آغاز فعالیت مدارس غربی در ایران در دوره قاجار و پس از آن گسترش در دوره پهلوی را باید یکی از اصلی‌ترین عوامل در توسعه فرهنگ غربی در ایران دانست. اگر در دوره پیش و پس از مشروطه پای عده‌ای از اندیشمندان و اهل درس و مدرسه به فرنگ باز شد و اولین تجربه‌ها از ممالک غربی از این طریق وارد کشور شد، در این دوره با تأسیس مدارس جدید در ایران که شیوه و سیاق تربیتی غربی را در پیش گرفته بودند، نسل جدیدتر در سنین کوچک‌تر با فرهنگ و زبان غربی آشنا شدند به طوری که بخشی از هویت آنها به این سمت پیش رفت.

بر طبق اطلاعات آماری، از سال 1305، 45 مدرسه خارجی در ایران وجود داشته و 2619 محصل دختر در آن تحصیل می‌کرده‌اند. بررسی پراکندگی این مدارس، نشانه بارزی بر وجود شرایط مطلوب‌تر برای تأسیس این‌گونه مدارس در برخی نقاط خاص است. مثلاً از 69 مدرسه در سال 1309، 37 مدرسه در آذربایجان، 13 مدرسه در تهران، یک مدرسه در خراسان و... دیده می‌شد. با تأسیس این مدارس و با توجه به مدیریت آن که اغلب به عهده خارجیان بود، دختران ایرانی زیر نفوذ مستقیم فرهنگ غربی قرار می‌گرفتند.

نداشتن حجاب، اولین سند مقبولیت برای ورود به این مدارس بود. در این مدارس که گاه مدرسانی از خارج از کشور نیز حضور داشتند، زبان‌های خارجی از همان سنین پایین آموزش داده می‌شد. کتاب‌های درسی این مدارس نیز متفاوت با کتاب‌های درسی دیگر مدارس بود که با فرهنگ کشورهای مبدأ همخوانی داشت. ابتدا در این مدارس زبان فرانسه مورد توجه بود، اما کمی بعد، زبان انگلیسی جایگزین دیگر زبان‌ها شد. این سلطه بعد از کودتای 28 مرداد و سلطه استعمار نو، آمریکا، بیشتر شد. گسترش زبان انگلیسی متأثر از مناسبات عصر استعمار به ویژه پس از جنگ جهانی اول است که نخست نفوذ بریتانیا و سپس نفوذ امریکا در ایران فزونی یافت و پس از آن، متأثر از بی‌برنامگی حکومت برای آشتی نسل جدید با تاریخ و فرهنگ ایرانی و توسعه زبان فارسی در خارج از مرزهای مشخص ایران است.

علی‌رغم تلاش‌هایی که در سال‌های گذشته برای گسترش زبان و ادب فارسی در خارج از کشور می‌شود، هنوز این مسیر با آسیب‌های متعددی همراه است؛ از موازی‌کاری گرفته تا نداشتن برنامه منسجم میان دستگاه‌های مختلف. در نهایت آنچه از زبان فارسی در تمدن فرهنگی ایران یاد شد، امروزه حدود 120 میلیون نفر در کشورهای مختلف به این زبان سخن می‌گویند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.