هرچند درباره نحوه و محل کشته شدن «ملا اختر منصور» رهبر سابق طالبان ابهام ها هنوز برطرف نشده است، ولی تعیین «مولوی هیبت الله آخوندزاده» به جای وی در اقدامی شتابآمیز بحثهای جدیتری از موقعیت طالبان مطرح کرده است.
بظاهر شورای کویته در نشستی اضطراری که با عنوان شورای «حل و عقد» در کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان برگزار کرده، آخوندزاده را به عنوان رهبر جدید و «سراج الدین حقانی» و «مولوی یعقوب» پسر ملاعمر رهبر پیشین طالبان را به عنوان معاونان وی برگزیده است.
در توجیه علت این شتابزدگی میتوان تصور کرد که هدف اصلی جلوگیری از علنی شدن جنگ قدرت در درون طالبان بر سر جانشینی ملا منصور بوده است، ولی پرسش اصلیتر این است که آیا هیبت الله به عنوان سرکرده جدید طالبان از طرف فرماندهان و کسانی که بار جنگ را در داخل افغانستان بر دوش دارند، پذیرفته خواهد شد یا نه؟
اگر ملاک قضاوت را موضعگیری «مولوی عبدالمنان نیازی» سخنگوی گروه «ملارسول» که پس از مرگ ملا عمر از این گروه جدا شد، قرار دهیم میتوان گفت که موضوع جانشینی ملا منصور تمام شده نیست. مولوی نیازی نحوه انتخاب آخوندزاده و مشروعیت شورای حل و عقد را زیر سؤال برده و گفته است با فرماندهان میدانی طالبان در داخل افغانستان مشورت نشده است.
بنابراین میتوان تصور کرد که انتخاب هیبت الله آخرین تصمیم طالبان نباشد، بویژه آنکه وی از تجربه سیاسی و نظامی لازم برخوردار نیست و در دوره قدرت طالبان سمت قاضیالقضات امارت اسلامی آنها را داشت و در همان زمان گفته میشد نقش او بیشتر به صورت ماشین امضای فتاوای مورد نظر طالبان بوده است. از طرف دیگر، انتصاب شخصیتی جاهطلب همچون سراج الدین حقانی رهبر یکی از سرسختترین بخشهای طالبان که خود مدعی رهبری است به عنوان معاون آخوندزاده، این احتمال را تقویت میکند که موقعیت وی تحت تأثیر حقانی قرار گیرد و در عمل قدرت اصلی به دست معاونش بیفتد. حتی قابل تصور است که انتخاب آخوندزاده موقتی باشد و در مراحل بعدی که فضا قدری مساعدتر و آرامتر شود در حل و عقد دیگری، حقانی بتواند خود را در مقام رهبری طالبان تثبیت کند، بویژه آنکه گفته میشود حقانی و گروهش از یک طرف مسؤولیت بیشتر عملیات انتحاری در کابل را بر عهده دارند و از طرف دیگر، شخص حقانی نزدیکترین فرد به دستگاه اطلاعات ارتش پاکستان(ISI) است.
در عین حال، قتل ملااختر منصور و جانشینی مولوی هیبت الله آخوندزاده از جهات دیگری هم حایز اهمیت است و تحولات در دو جهت متضاد امکان تحرک دارند. بدین معنا که اگر جنگ قدرت دربگیرد باعث تضعیف و تجزیه مجدد طالبان خواهد شد و این به سود دولت مرکزی افغانستان است و اگر طالبان در موقعیتی قرار گیرند که رهبری فردی مثل حقانی را بپذیرند که شخصیتی افراطی و متعصب دارد در آن صورت امید به مذاکره و صلح در افغانستان تضعیف خواهد شد.
در چنین حالتی مستحکمتر شدن پیوندهای طالبان با گروههای افراطی دیگر و سازمان القاعده و زیر مجموعه هایش نظیر لشکر طیبه را باید انتظار داشت، اتفاقی که از این ظرفیت برخوردار است که منطقه را درگیر بحران و ناامنی سازد. اگر معادله داعش و تمایلش به حضور مؤثر در افغانستان در قالب خراسان بزرگ را هم در نظر بگیریم و آن را در ارتباط با تحولات جاری در خاورمیانه که ممکن است بساط خلافت داعش در سوریه و عراق از آن برچیده شود مورد توجه قرار دهیم، میتوان گفت که ادامه جنگ در افغانستان به بروز هرج و مرج منتهی خواهد شد و فضا را برای نفوذ داعش بازتر خواهد کرد.
با توجه به این مسایل است که قتل اختر منصور، رهبر قبلی طالبان و انتخاب شتابزده جانشین وی اهمیت خاص خود را مییابد و میتواند نتایج متضادی در پی داشته باشد، بویژه اگر تحولات جاری افغانستان در مسیر افزایش خشونت قرار گیرد، جنگ نیابتی شده در این کشور ممکن است کشورهای بیشتری را به صفبندی و اتحاد با یکی از گروههای رادیکال یا حداقل حمایت مؤثر بکشاند که در آن صورت باید انتظار داشت روند مذاکرات صلح به صورت جدیتری به مخاطره بیفتد. همزمانی بروز بنبست در مذاکرات صلح افغانستان یا قتل ملا اختر منصور حتی اگر کاملاً حسابشده، نباشد، این شایبه را تقویت میکند که نوعی هماهنگی پشتپرده برای مدیریت بحران افغانستان به گونهای که هیچ طرفی در نهایت پیروز نشود و جنگ کنترل شدهای ادامه یابد، بین آمریکا و پاکستان به وجود آمده است. در هر حال، در کوتاه مدت مرگ ملا اختر منصور و جانشینی مولوی هیبت الله تغییر عمدهای در تحولات افغانستان به وجود نمیآورد و حتی ممکن است جنگ را تشدید کند، تا آنکه رهبر جدید طالبان موقعیت خود را تثبیت کند.
۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۴
کد خبر: 385754
پیر محمد ملازهی
نظر شما