وي همزمان با تدريس، به نويسندگي و كارگرداني حرفهاي تئاتر پرداخت كه كارگرداني حدود 42 نمايش و نگارش 30 نمايشنامه حاصل كارهاي حرفهاي او در طول سه دهه فعاليتش در تئاتر كشور محسوب ميشود. دکتر قطبالدین صادقی در چهار دهه اخیر یکی از بهترین اساتید تئاتر ایران بوده و بسیاری از هنرمندان حرفهای و فعال تئاتر و سینمای امروز شاگردان او هستند. او در گفتوگویی که پیشروی شماست بشدت از وضعیت فعلی هنر نمایش و تبدیل شدن آن به یک هنر محفلی و دور از بدنه اجتماع انتقاد کرده و خواستار روی آوردن دوباره به تئاتر ملی و ایرانی شده است.
شما سالهای سال به عنوان مدرس، پژوهشگر، نویسنده و کارگردان تئاتر در ایران فعالیت داشتهاید؛ بنظر شما مهمترین آسیب تئاتر امروز در حوزه مخاطب و تئاتر چیست؟
تئاتر ایران متأسفانه از مركز تحولات اجتماعي و از مردم و تماشاگرانش کمی دور است و بنظر من اين میتواند مهمترين آسيب تئاتر امروز باشد، در حالي كه يك تئاتر خوب و داراي كيفيت مطلوب، بايد دل مشغوليها و مسايل جامعهاش را انعكاس دهد و این در حالی است که خیلی از نمایشهای حال حاضر چنین ویژگیای را ندارند.
در مورد نمایشهایی که امروز در تئاتر ما تولید میشوند هم همین نظر را دارید؟
در مورد بسياري از نمايشهاي امروز چنين برداشت و نظري صادق است. امروز حتي نمايشهايي وجود دارند كه خود اهالي تئاتر هم آنها را نميبينند! يعني اينكه تئاتر روز به روز دارد بنيه اجتماعياش را از دست ميدهد و از جايگاه و مركزيت اجتماعياش دور و تبديل به تفنن چند نفر شبهروشنفكر ميشود. در حال حاضر تئاترهای زیادی از این دست در میان همه آثار در حال اجرا در تئاتر ایران وجود دارند. منظور من البته تنها این دسته از آثار بیکیفیت است.
آیا ميتوان اين تئاتر را به عنوان يك ابزار مهم فرهنگي و اجتماعي احيا كرد؟
اگر ميخواهيد تئاتر را احيا كنيد، بايد آن را به درون مسايل اجتماعي برگردانيد و عموم مردم را با آن درگير كنيد و آنها را به سالنها بكشانيد. اين طوري است كه تئاتر احيا ميشود. اكنون نمايشهايي هستند كه خود من ديدهام فقط 10 تماشاگر دارند و بعد چهار تا نقد عالي هم در موردشان در روزنامهها چاپ شده است! اين نقد ستايشآميز دوستانه اصلاً فايدهاي ندارد. نمايشي، نمايش است كه مردم را با خودش درگير كند و براي مردم مسأله ايجاد كند و مردم را به تئاتر علاقهمند سازد. نمايش بايد بستري باشد كه مردم بيايند و از طريق آن راجع به خودشان، جامعهشان، دورانشان و دل مشغوليهايشان آگاهي پيدا كنند.
حرفهای شدن تئاتر تا چه اندازه میتواند این آسیبها را از میان بردارد؟
بايد نمايشها بزرگ، حرفهاي و هنري بشوند. تئاتر بايد درگير بشود و نظرها را جلب كند. تئاتر نبايد در حد يك تفنن شخصي كوچك روشنفكرانه باقي بماند، در اين صورت به مرور از بين ميرود. در چنين حالتي تئاتر نميتواند ادامه حيات بدهد. چرا روز به روز از مخاطبان اين هنر كاسته ميشود؟ بزرگترين بحراني كه در تئاتر داريم، بحران مخاطب است! بحران متن و بحران بازيگر و حتي بحران بودجه آنقدر جدي نيستند كه مسأله مخاطب براي تئاتر جدي است. دليل آن هم اين است كه كارهاي توليدي ما قادر نيست مردم را به سالنها بكشاند و قادر نيست احساسات، عواطف و هيجانات مردم را تحريك كند.
آیا آشنا نبودن عامه مردم ایران با تئاتر هم میتواند دلیلی بر استقبال محدود از تئاتر باشد؟
نه، اين طور نيست. در همين تهران نمايشهايي داشتهايم كه سه ماه روي صحنه بودهاند. اين نمايش چطور توانسته مردم را به سالن بكشاند؟ حالا من نميخواهم اسم نمايش را بیاورم، اما
زماني بوده كه براي ديدن يك نمايش دو دور تماشاگر دور همين تئاتر شهر صف تشكيل داده است. آنها چگونه توانستهاند اين كار را بكنند؟
فكر ميكنيد دستيابي به تئاتر ملي و نزدیک شدن به تئاتر ايراني ميتواند وضعیت مناسبتری را برای تئاتر ایران رقم بزند؟
مسلماً تئاتر ایرانی به وضعیت حال حاضر کمک میکند. من بارها روي اين مسأله تأكيد كردهام كه ما هم مثل همه كشورهاي صاحب تئاتر دنيا براي داشتن يك تئاتر و فرهنگ كامل و حرفهاي بايد تئاتر خودمان را داشته باشيم. هر بار هم تاکید میکنم که رسیدن به اين نقطه ممكن نيست مگر آنكه نمايشهايمان برخاسته از نيازهاي ملي و داراي هويت و تفكر ايراني و ملي باشند. يكي از راههاي رسيدن به چنين تئاتري، بكارگيري ظرفيتهاي ادبيات و تاريخ ايران است. جوانان ما بايد بروند و آثار كلاسيك ادبيات فارسي را مطالعه كنند، روي آنها تحقيق كنند و راهحلهاي تبديل آن به تئاتر را پيدا كنند. تحقیق و خواندن و پژوهش براساس ضرورتها منجر به تولید آثار مناسب و با کیفیت با مشخصههای ایرانی و ملی خواهد شد.
در اين صورت است كه ما صاحب تئاتري مي شويم كه متعلق به خودمان است و از ادا و اطوار و تقليد در آن خبري نيست.
نظر شما