قدس آنلاین/مهدی نصیری : قهرمان تراژدی ناسور، زن مطربی به نام ملک است که سرپرستی ذبیح را از کودکی برعهده گرفته و با اینکه چند سال از او بزرگتر است دل در گرو عشق مرد جوان دارد. داستان، داستان عشق ملک به ذبیح است. تراژدی را حسادت و توطئه برای تصاحب مرد جوان طراحی می‌کند اما داستان برای پیشرفت و تولد روایت تراژیک آدم‌های دیگری را هم به این رابطه نافرجام اضافه کرده است.

 یک نمایش کاملاً ایرانی

ذبیح در  مبارزات مشروطه‌خواهی اواخر قاجار در عمارتی قجری پناه گرفته و همراه با ملک مجالس نمایش ایرانی اجرا می‌کند. ماه منیر، خانم عمارت قجری، اول ملک و سپس ذبیح را استخدام می‌کند تا با اجرای مضحکه و تقلید روح افسرده تنها دخترش پری بانو را اندکی از غم و غصه دور کند. پری بانو که سال‌ها پیش مرگ برادرهایش را به چشم دیده، بعد از سال‌ها افسردگی، با مضحکه ملک می‌خندد و با زخمه ساز و صدای آواز ذبیح آرام می‌گیرد. عمارت قجری و زخم ناسور پری بانو موقعیت نمایشی ناسور است. وضعیت نمایشی اما همان عشق تراژیک ملک به ذبیح است که در بستر یک قصه دراماتیک گسترش پیدا می‌کند و جهان نمایش را در برمی‌گیرد.
نمایشنامه خیرالله تقیانی‌پور عناصر و مؤلفه‌های یک قصه عاشقانه و لطیف را با خود به همراه دارد. نمایشنامه طرح و ساختار تقریبا کم نقصی دارد مگر آنجا که در باورپذیری شبکه ارتباط و تصمیم داستان کم گذاشته است. زنجیره ارتباطات و حوادث را شخصیت‌ها و ستیز میان آنها بخوبی قوام بخشیده و گسترش داده است. اما در مهمترین چالش‌های مربوط به این رویدادها و ارتباطات برخی کنش‌ها و گاه طرح و توطئه دراماتیک، کاستی‌هایی دارد. اگرچه مخاطب تأثیر پذیرفته از فضای احساسی اجرا، ممکن است از کنار این کاستی‌ها بگذرد، اما در عین حال می‌تواند در باور کردن آنها نیز تردید به خود راه دهد.
این کاستی که البته به ضعف در پرداخت درام مربوط می‌شود. به نظر می‌رسد که تقیانی‌پور به‏جای تمرکز بر منطق روابط و کنش‌ها و دقت در پرداخت، بسادگی از آن‌ها عبور کرده است.

 شیوه‌های ایرانی به نمایش تحمیل نشده‌اند
«ناسور» در جشنواره تئاتر آیینی و سنتی شرکت کرده و مدعی است که براساس و با تأکید بر شیوه‌های نمایش ایرانی نیز تولید شده است. همین‌طور است! شیوه‌های نمایش ایرانی در ناسور بخشی از اجرا هستند و اساساً نمایش براساس این شیوه‌های اجرایی آهنگ روایت پیدا می‌کند. اما علاوه بر این قصه و داستان هم بخشی از اهمیت نمایش ایرانی را بواسطه حضور ملک و ذبیح به عنوان نمایش‌سازان با خود به همراه دارد. در واقع تقلید و شبیه‌خوانی با توجه به ماهیتشان بدرستی در بافت درام جای گرفته‌اند و جزیی از آن شده‌اند. مطرب‌های داستان برای تسکین روح پری‌بانو تقلید و مضحکه را در دوره‌ای و برای تسکین درد روح ملک شبیه‌خوانی را در دوره‌ای دیگر به عنوان روح و جان دنیای نمایش قرار داده‌اند.
افسانه زمانی در طول اجرا از شبیه‌خوانی، ترنا بازی، مضحکه شادی‌آور زنانه، ‌تقلید و نقالی بنحوی استفاده کرده که این شیوه‌ها بخشی از بافت قصه نمایش هستند. شیوه‌های اجرای نمایش ایرانی به ناسور تحمیل نشده‌اند بلکه به عنوان تار و پود بافت فرهنگی و اجتماعی آن کارکردی دراماتیک پیدا می‌کنند. ناسور از معدود نمایش‌هایی است که با تکیه بر شیوه‌هایی اجرای نمایش ایرانی به سمت درام ایرانی نزدیک شده و توانسته در برخی از فصول این شیوه‌های اجرایی را به سمت درام ارتقا بخشد.
 
 حماسی‌خوانی در بهترین لحظه
زیباترین و بهترین صحنه ناسور صحنه شبیه‌خوانی مجلس یوسف و زلیخاست که پیش از اجرا، ملک چند بار از اشتیاقش به اجرای آن سخن گفته است. در این صحنه تأثیرگذار و زیبا که فصل درخشان اجراست، ملک، پری بانو را با نسخه‌ای که در دستش قرار داده به مبارزه فرا می‌خواند. اینجا ملک دیگر سنگ صبور خانم عمارت نیست، بلکه رقیب اوست. شبیه‌خوانی مجلس یوسف و زلیخا اوج تراژدی‌ای است که با حماسه (در شبیه‌خوانی) تلاقی پیدا می‌کند. اینجا قهرمان تراژدی، حتی موقتاً اعتباری پیدا می‌کند. ملک با شور و حرارت نسخه‌اش را می‌خواند، اما نه از روی کاغذ. او نوشته‌هایی را که در لحظه از زخم دلش می‌جوشد در مقابل رقیب می‌خواند و اجازه نسخه‌خوانی به پری بانو نمی‌دهد. صحنه زیبای ناسور همین موافق خوانی پرحرارت و شور قهرمانی است که در کشاکش داستان تراژیک ناسور حماسی می‌خواند.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.