یکی از صفحاتی که در هر روزنامهای بیشتر مخاطبان را شگفت زده میکند، از جمله صاحب این قلم را، صفحه حوادث است. چرا این را میگویم؟ اگر حوادث خوان باشید، حتماً شما هم مانند من خوب به یاد دارید که از چندین سال پیش به طور مرتب پروندههایی سر از این صفحات درمیآوردند که حاکی از کلاهبرداریهای پیامکی بودند، از راههای گوناگون.
مثلاً چوپانی که از فلان استان دورافتاده پیامک داده، من در بیابان هزار سکه طلا پیدا کردم و کسی را ندارم و... خلاصه طرف را به طمع انداخته و او را به منطقه کشانده و دار و ندارش را سرقت کرده است. یا کلاهبردارانی که گاه حتی از داخل زندان، برای بسیاری پیامک میفرستادند که شما در فلان قرعه کشی برنده شدهاید و بعد او را تحریک میکردهاند برای هزینههای پستی فلان مبلغ را بپردازند تا هدیه نفیسی برایش ارسال شود و از همین راه، گاه تا صدها میلیون تومان دزدی کردهاند و گاه هم فرد ناآگاه را به پای خودپرداز کشانده و با وعده واریز مبلغ جایزه، در عمل کاری میکردهاند که طرف نادانسته تمام موجودی حسابش را دو دستی تقدیم آنان کند.
شاید بپرسید حالا کجای این اتفاقات تلخ جای شگفتی دارد؟ من از این جرایم که هنوز و پس از سالیان سال که تمام رسانهها، از رسانه ملی تا روزنامهها و فضای مجازی و حتی گپ و گفت خود مردم در تاکسی و مترو و اتوبوس و... این حقهها را برای مردم شرح دادهاند، اما باز هم بسیاری اوقات صفحه حوادث را که باز میکنی، دوباره خبری میخوانی که فردی یا عدهای دچار کلاهبرداری مشابهی شدهاند! آن وقت آدم از خودش میپرسد، آخر چطور ممکن است؟
یا سالهاست پلیس فتا هشدار میدهد، در فضای مجازی با یک پیام به ظاهر دوستی گول نخورید و تصاویر خصوصی خود را تقدیم شیادان نکنید، اما طبق آمار خود پلیس فتا، هنوز انبوهی از پروندههای این مرکز مربوط به مجرمانی است که از این راه زنان و دخترانی را فریب داده و از آنها اخاذی کردهاند! پرسش اینجاست که پس کارکرد رسانه برای چنین مخاطبانی چیست؟ انصافاً در بیشتر این موارد، دیگر حرجی بر رسانه نیست. رسانهها خود را هلاک کردهاند تا به مخاطبان هشدار دهند در این دامها نیفتند و با کمال تأسف باز هم مثل آب خوردن، شیادان و دزدان و کلاهبرداران عدهای را فریب میدهند.
همانند این مهم، با کمال تأسف در باب برخی رفتارهای بسیار بسیار زشت و ناروای اجتماعی صدق میکند. بیش از سی سال است در رسانهها هشدار میدهند، خواهش میکنند و التماس میکنند که کاروانهای عروسی را به اتوبانها و خیابانهای شلوغ نکشانید و زندگی خود را با نفرین و آه مردم آغاز نکنید. حتی فیلم سینمایی با این موضوع ساختند، اما باز همین چند روز قبل در صفحات حوادث خبری بود مبنی بر جان باختن یک نفر و زخمی شدن شدید سه تن دیگر طی یک سانحه رانندگی در یک کاروان عروسی که با کمال تأسف در همین مشهد خودمان و در بولوار وکیلآباد رخ داده است. واقعاً آنها که این هشدارها را میشنوند و از نتیجه تأسفبار کار خود برای دیگران و حتی در حق خویش آگاه میشوند، اما باز همان رفتار را انجام میدهند، چه موجوداتی هستند؟ باید با چه زبانی با آنها حرف زد؟ باید در قبال این رفتارهای خجالت آور و پرهزینه به آنها چه گفت و با ایشان چه رفتاری کرد؟
۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۱
کد خبر: 389829
محمد حسین جعفریان
نظر شما