۹ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۸
کد خبر: 397110

قدس آنلاین/ مجید تربت زاده: همین اول مطلب بگوییم که سوژه «گزارش از شخص» امروز در باره یک دانشمند حوزوی نیست. قرار است در باره جوانی حرف بزنیم که تحصیلکرده فضای دانشگاهی بود اما رفتار و گفتارش بیشتر به متفکری اسلام شناس می مانست. اگرچه به ظاهر از بستر علوم دینی برنخاسته بود اما تلاش کرد همراه با یادیگری علم پزشکی ،اسلام ناب را از سرچشمه های اصیل آن یعنی قرآن و اهل بیت(ع) بیاموزد.

...اسرار هویدا می کرد

«سید عبدالحمید دیالمه» هنگام شهادت هنوز حتی 30 سال هم نداشت اما سخنرانی ها و موضع گیری های اعتقادی و سیاسی اش خبر از تولد یک متفکر و نواندیش دینی می داد.کسی که با همه جوانی ، به حدی از روشن بینی و تسلط به علوم اسلامی دست یافته بود که توانست همان زمان در باره تفکر و بینش اشخاصی چون ، بنی صدر ، دکتر پیمان، سامی ،سروش ،میرحسین موسوی ،زهرا رهنورد ، منتظری و... انتقادها  و پیش بینی ها را مطرح کند. پیش بینی هایی که اگرچه آن روزها در کشاکش حوادث سریع و پرشمار روزهای پس از انقلاب چندان جدی گرفته نشد اما گذشت زمان، درستی آنها را ثابت کرد.

* همه چیز از خانواده شروع شد

پدرش را همه فامیل که نه ، همه مردم شهر می شناختند. دندانپزشک بود و همچنین رئیس برخی از بیمارستانهای شهر اما سبب شهرتش اینها نبود. دکتر دیالمه بیشتر به خاطر دستگیری از فقیر بیچاره ها و بعد دینداری اش شناخته می شد. با آن همه مشغله کاری ، او همسرش تمام تلاششان را گذاشته بودند برای رسیدگی به مشکلات مردم محروم.

«سید عبدالحمید» از همان آغاز کودکی عادت کرده بود صبحها با صدای نماز پدر از خواب بلند شود و لابد روحیه جدیت در درس و پیگیری علوم دینی را که بعدها از خود بروز داد مرهون همین فضای خاص خانوادگی است. دقت کنید که صحبت سالهای پس از انقلاب نیست . حرف و حدیث دهه 1330 به بعد است که شاید پیدا کردن آدمهای روشنفکر، تحصیلکرده و در عین حال پایبند به تقیدات دینی کار آسانی نبود.

علاوه بر اینها، پدر، انجمن اسلامی پزشکان را با دیگر همکاران متدینش راه انداخته بودند و پای افرادی چون شهید مطهری و شهید بهشتی را نیز به این جلسات باز شده بود. برای نوجوانی مانند «سید عبدالحمید» این جلسات بهترین فرصت بود تا با اندیشمندان دینی آن روزگار آشنا شود. از دوران دبیرستان گرایش عبدالحمید به علوم دینی ،شکل جدی تری گرفت و او موفق شدپای درس آیت الله مکارم شیرازی در حسینیه بنی فاطمه و درس های آیت الله سبحانی حاضر شود.

* کم نظیر

کتابخانه شخصی اش را که نگاه می کردی ، اگر نمی شناختی اش ، یقین می کردی طلبه است . حتی اعضای خانواده اولین بار که دقیق شده بودند به کتابهایی که می خواند به شوخی پرسیده بودند: بالاخره ما نفهمیدیم تو درس حوزه می خوانی یا پزشکی؟ عبدالحمید خندیده بود و گفته بود: شما از من یک دکتری می خواهید ...بقیه اش را کاری نداشته باشید. البته ساواک آن سالها سخت می گرفت برای همین مانع تحصیل اقای شاگرد اول در رشته پزشکی شد و عبد الحمید مجبور شد دکتری اش را در رشته داروسازی بگیرد. برای او شاید مدرک و رشته آنچنان مهم نبود. بیشتر خواهان حضور و فعالیت در محیط دانشگاهی بود. آن هم به عنوان جوان تحصیلکرده ، پرجنب و جوش، باهوش و خستگی ناپذیری که که از نظر شناخت عمیق و درست دینی کم نظیر بود. آنقدر کم نظیر که پس از پیروزی انقلاب و برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی وقتی که هنوز 25 سال بیشتر نداشت ،بزرگانی چون آیت الله مروارید،میرزا علی آقای فلسفی،میرزا جواد آقا تهرانی و نوغانی او را به عنوان یکی از 5 داوطلب مورد تأییدشان معرفی کردند.

* به این تفاوت دقت کنید

البته مدعی نیستیم که شهید دیالمه نخستین یا تنها روشنفکر با اندیشه ها و علایق دینی است. اما می شود ادعا کرد او با بسیاری از متدینان دانشگاهی و روشنفکران دوره خودش یک تفاوت آشکار داشت. این تفاوت را می توان در صحبت های خود او به روشنی دریافت جایی که می گوید: « ... بسیاری از ما یک طناب انداخته ایم گردن اسلام و داریم آن را به دنبال خودمان به هر جا دوست داریم می کشیم در حالی که این ما هستیم که باید دنبال اسلام برویم ...».

برای خیلی از آنهایی که سالهای اول انقلاب را درک کرده اند، دیالمه شاید بیشتر با سخنرانی های جالبش شناخته شده باشد. اطلاعاتی که او از زوایای فکری انسانها داشت، مطالعات دقیقی که در باره اسلام و آموزه های اسلامی انجام داده بود، مخاطب شناسی دقیق و مهم تر از همه فهم کامل و بدون نقصی که از مقوله دین و دینداری از خود بروز می داد او را از حد یک سخنران فراتر می برد.  به کمک همین اندوخته ها بود که می توانست همواره نقد هایی را در باره اندیشه و تفکرات چهره های سرشناس آن روزها مطرح و بسیاری از افراد را به مناظره دعوت کند.

وقتی بخشی از برداشت ها و باورهای برخی شخصیت ها را تفکر ناب اسلامی در تضاد می دید از نقد کردن آنها ابایی نداشت خواه این شخصیت فردی چون «سروش» بود با حتی دکتر شریعتی. در فضای دانشگاههای آن روز هنوز کسی چندان جرأت نداشت که از برخی دیدگاههای اسلام شناسانه مرحوم شریعتی انتقاد کند. اما دیالمه در یکی از سخنرانی هایش می گوید:« جامعه ایرانی در برابر نخستین کسی که از الیناسیون سخن گفت، الینه شده است»! یا جایی دیگری در باره برخی کتابهای شریعتی گفته است: « من فکر می کنم این کتابها مانند یک بخاری روشن است که دارد دود می زند...هنوز گرما بخش است اما در عین حال بزودی مجاری تنفسی شما از دود آن پر می شود».

* ماجرای انجمن حجتیه

پس از شهادت دیالمه، این جریان انجمن حجتیه بود که تلاش کرد او را «حجتیه ای» معرفی کند. دلیلش هم باز می گشت به مناظراتی که پیش از انقلاب با بهایی ها داشت و قفسه بزرگی در کتابخانه اش که پر بود از کتابهایی در باره بهائیت. در این ماجرا البته تمام آنهایی که دل خوشی از نابغه عرصه ایدئولوژی نداشتند در آتش این تهمت و شایعه دمیدند طوری که حتی خیلی در آن روزگار تکذیب های آشکار شهید را در این زمینه نشنیده گرفتند و فراموش کردند میان منش و رفتار و اعتقادت دیالمه، مبارزات پیش از انقلابش، تعهد و اصرار به تقلیدش از امام«ره» و پایبندی اش به مسأله ولایت فقیه از یک سو و تفکرات انجمن حجتیه از سوی دیگر، هیچ شباهتی وجود ندارد.

بگذارید یک بار دیگر در پایان این گزارش این را تکرار کنیم که سالهای آغاز دهه 60  نوید تولد یک متفکر و نواندیش دینی را می داد . تولدی که اگرچه انفجار در ساختمان حزب جمهوری ، مانع آن شد اما شهادتش انگار خون تازه ای را در رگهای تفکر یک انقلاب نوپا به جریان انداخت.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رضا IR ۱۸:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
    0 0
    سلام خوب بود فقط ایشان سید نبوده