همچنان که پیشبینی میشد، «بارکد» در مدت کوتاهی که از اکرانش میگذرد، در جذب مخاطب موفق بوده است؛ بخصوص در روزهای تعطیلات آخر هفته، این فیلم فروش قابلتوجهی داشته است. این فیلم برای موفقیت از همه مؤلفههای لازم برخوردار است. موضوع جذابی که تا انتها قابل پیشبینی نیست و مخاطب را به دنبال خود میکشاند، بهرهمندی از مؤلفههای زندگی امروز و موضوعاتی که برای مخاطب جذاب هستند(مانند تأثیرات شبکههای اجتماعی یا اشاره به حوادث روز)، شوخیهای کلامیخوب و بهجا و از همه مهمتر، بازیگرانی که برای مخاطب به عنوان بازیگرانی موفق شناخته هستند.داستان «بارکد» به «خط ویژه» بسیار شبیه است. بازهم یک عده جوان که در چهارچوب معادلات زندگی امروز و بند و بستهای بالادستی، زندگیشان را ازدسترفته میبینند، تصمیم میگیرند به شیوه خود حقشان را از زندگی بگیرند و به جنگ دنیای کثیف پیرامونشان بروند. آنها در این مسیر با آدمهای دانهدرشت، که به دلیل روابط ویژه خود یکهتازی میکنند، درگیر میشوند. بر خلاف «خط ویژه»، در «بارکد» جوانهای آسمانجُل اما خلاق بالاخره بر رانتخواران و ویژهخواران پیروز میشوند و شاد و پیروز در خیابانهای تهران میدوند.
پیچهایی که خوب میپیچند
یکی از ویژگیهای فیلمهای کیایی توانایی او در ایجاد پیچهای خوب در داستانهایش بوده است. در این فیلم هم- چنانکه میبینیم- از ابتدا فیلمنامه با همه جزئیات و چفت و بستهایش در ذهن کیایی بوده است و به همین دلیل گافهایی که معمولاً فیلمنامههای فیلمهای ایرانی به آن دچارند، در این فیلم دیده نمیشود یا حداقل در شکل پررنگ آن وجود ندارد. البته به نظر میرسد برخی از جزئیات که میتوانست نقش بیشتری در داستان اجرا کند، بدون کارکردی خاص در فضای فیلمنامه رها شدهاند. مثلاً، وقتی میلاد (با بازی محسن کیایی) برای دزدی وارد خانهای میشود، یک عروسک قرمز رنگ را برمیدارد و با خود به خانه میآورد. این عروسک که میتوانست بخشی از شخصیتپردازی میلاد را پیش ببرد، بدون هیچ کارکردی رها میشود. در نمونه دیگر، این سؤال پیش میآید که بعد از اینکه کلاهبرداری میلاد برای دانشگاه روشن میشود و چهره او برای همه آشنا بوده است، چرا مسؤولان دانشگاه به دنبال شکایت از وی و چهرهنگاری او نرفتهاند و او را به حال خود رها کردهاند؟ دنبالکردن این ماجرا میتوانست داستان را در مسیر دیگری ببرد و اتفاقات را به شکل دیگری رقم بزند.
کیایی توانسته است با تکهتکهکردن اتفاقات و بههمزدن ترتیب منطقی روایت، وجه داستانگویی و روایت شفاهی اثر را هم حفظ کند. فراموش نکنیم همه آنچه ما در فیلم میبینیم، روایتی از زندگی حامد (با بازی بهرام رادان) است که برای فردی که زندگی او و پدرش را نابود کرده است، تعریف میکند.
تکرار «قیصر»
چنانکه پیشتر گفتیم، «بارکد» به «خط ویژه» خیلی شبیه است و اتفاقاً هر دو یک خط فکری را به مخاطبانشان القا میکنند: آدمهای این زمانه خودشان باید گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. تفکر «قیصر»واری که میگوید اگر احساس کردی سیستم عدالت و احقاق حق بهدرستی به وظیفهاش عمل نمیکند، تو باید به شیوه خود حقت را بگیری.سکانسی بسیار کلیدی در فیلم وجود دارد؛ جایی که حامد و مردی که پدرش را به زندان انداخته است، در اتاق کار آن مرد در بالای یک برج اداری در شمال شهر، به منظره غبارآلود تهران نگاه میکنند. آن مرد در این سکانس به پسر جوان میگوید: اگر از بالا به شهری نگاه کردی و بهخاطر آلودگی چیزی ندیدی، بدان که آن شهر از دست رفته است و مردم شهر به هم مشغول شدهاند.
مرد ثروتمند (با بازی رضا کیانیان)در این سکانس شرحی مفصل درباره اهمیت قانون میدهد و با لحنی تحقیرآمیز به حامد میگوید: این وسط تو چی کار میکنی؟ دفترچه خاطرات دافها رو میدزدی!البته در پایان میفهمیم که مردی که داعیهدار قانون بود، خودش یک رانتخوار است که با دور زدن قانون و معاملات سنگین، رشد کرده است. همچنین، جوانی که آن مرد او را با لحن تحقیرآمیز طرف خطاب قرار داده بود، اتفاقاً خیلی هم زرنگ است. این موضوع یکی از موتیوهای فیلم است و بهصورت مستمر تکرار میشود که خطاب به حامد و میلاد گفته میشود: شما دوتا چرا مثل احمقها خودتون رو درست کردین؟ و اتفاقاً همین دونفری که به نظر احمق میآیند، توانایی تبدیل تهدیدها به فرصتها را دارند اما تقریباً همیشه از طریق غیرسالم.
«بارکد» در جایی خطرناک میشود که جدا از لحن طنز و همراه خود با خلافکاران، دست پلیس را هم در دست آنها میگذارد. به یاد بیاوریم که پلیس وظیفهشناس فیلم که برای نفوذ در باند خلافکاران همة زندگی خود را بر طبق اخلاص گذاشته بود، در سکانس پایانی فیلم، بخشی از نقشه جوانان برای انتقامگیری میشود و با قراردادن پلاستیک حاوی شیشه در ماشین مرد ثروتمند، برای او پاپوش درست میکنند.درس غیرمستقیم و گاهی مستقیم این فیلم در نهایت چیست؟ در شرایطی که هیچکس قاعده بازی را رعایت نمیکند و همه درحال عبور از خط قرمز قانون هستند، هر شیوهای برای بهدستآوردن چیزی که ما خودمان آن را «حق» تعریف کردهایم، مجاز است؛ دور زدن قانون، بی غیرتی، دزدی، نامردی، کلاهبردی و... در شرایط ویژهای زرنگی و گرفتن حق تعریف می شود و این دقیقاً به معنی آموزش آنارشیسم همراه با چاشنی طنز، لبخند و سرگرمی ست.
نظر شما