قدس آنلاین-فرهنگ/ ساحل عباسی تیرماه سال ۶۷ صدام در یک نطق تلویزیونی اعلام کرد که بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید. گفت‌و‌گوی پیش روی با سردار اسماعیل کوثری است. او که در عملیات مرصاد حاضر بوده، در این مصاحبه نگاهی کوتاه به خاطرات آن روزها افکنده است.

تعبیر کابوس منافقین در تنگه مرصاد

به عنوان اولین سؤال، بفرمایید که پذیرش قطعنامه 598 بعد از هشت سال جنگ چگونه مطرح شد؟

صدام حسین که از سال‌ها جنگیدن با ایران به نتیجه دلخواه اربابانش نرسیده بود، با ادعای اینکه ایران جنگ‌طلب است به دنبال احقاق حقی برای خود و فریب اذهان عمومی ‌بود. این در حالی بود که کشورهایی که به او برای به‌شهادت‌رساندن زنان و کودکان بی‌گناه ایرانی کمک‌های تسلیحاتی و نظامی ‌ارسال می‌کردند، با او همنوا شده و در مجامع بین‌المللی ندای جنگ‌طلبی ایران را سر می‌دادند!

امام خمینی(ره) که به یاوه‌گویی‌های آنها کمترین توجهی نمی‌کرد، با بیان اینکه «شما اگر خواهان صلح بودید همان ابتدای جنگ با خارج‌کردن نیروهای خود از مرزها و شهرهای جمهوری اسلامی ‌به صلح تن می‌دادید!» به افکار عمومی‌ دنیا نشان دادند که صلح‌جویی صدام و حامیانش از روی ضعف آنهاست و مدعیان امروزین صلح دروغگویانی بیش نیستند.

مسلماً امام(ره) تا زمانی که به این نتیجه می‌رسیدند که دشمن از مرزها بیرون نمی‌رود، قرار به صلحی با کسی نداشتند و توجهی به اظهار نظرهای آنها در مجامع بین‌المللی نمی‏کردند. ایشان از این موضوع آگاه بود که چون آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی مطمئن هستند که بیش از این نمی‌توانند در برابر اهداف والای ملت مقاومت کنند، خواهان صلح هستند.

 

قطعنامه مورد پذیرش حضرت امام(ره) قرار گرفت و باز هم دنیا شاهد بدعهدی و خیانت صدام و حامیان خونخوارش نسبت به ایران اسلامی‌ بود. چه شد که منافقین به مرزهای غربی ایران حمله کردند؟

با پذیرفتن قطعامه، صدام و آمریکا به خیال اینکه حضرت امام(ره) از موضع ضعف قطعنامه را پذیرفته‌اند، با نقشه‌ای شیطانی به دنبال تحقق اهدافی بودند که در سال‌های قبل بدان دست نیافته بودند. آنها دستور حمله به مرزهای ایران اسلامی ‌را دادند و ارتش بعث سعی کرد با حمله‌ای سراسری به جبهه‌های جنوب و غرب، در عرض چند روز جمهوری اسلامی‌ را ساقط کند.

در حالی که با لطف خدا و تدبیر امام(ره) و مقام معظم رهبری که در آن زمان به عنوان رئیس‌جمهور وقت و امام جمعه در صحنه مبارزه با صدام و حامیانش قرار داشتند، مردم برای رویارویی با بعثیون در یک صف واحد قرار گرفتند.

صدام و حامیانش چنین می‌اندیشیدند که مردم از جنگ هشت‌ساله خسته‌اند و انگیزه‌ای برای حضور در صحنه ندارند. لذا در این خیال بودند که مردم جبهه‌ها را خالی خواهند گذاشت و نسبت به حمله مجدد بعثی‌ها و متعاقباً گروهک تروریستی منافقین بی‌تفاوت خواهند بود. بنابراین، نیروهای عراقی به جنوب کشور حمله کردند.

شاید بتوان گفت که نیروهای بعثی فراگیرتر از روزهای آغازین جنگ حمله کردند، به‏نحوی که جاده اهواز- خرمشهر را کاملاً تصرف کردند و با پیشروی به سمت اهواز و خرمشهر درصدد پیشروی به سایر نقاط کشور بودند.

در حالی که رزمندگان در جبهه‌های جنوب در حال تار و مار کردن نیروهای بعثی بودند، ناگهان خبری مبنی بر حمله گروهک منافقین به غرب کشور منتشر شد؛ به‌نحوی که در روزهای اول توانسته بودند تا حدودی پیشروی کنند.

منافقینی که به اسارت نیروهای ایرانی درآمده بودند، چنین اظهار کردند که قرار بود از سرپل ذهاب و گیلانغرب تا کرمانشاه حرکت کنند و سپس با حمایت‌های هوایی بتوانند با گذشتن از کرمانشاه و همدان به تهران برسند.

 

در آن عملیات شما در غرب کشور حضور داشتید. لطفاً از آن روزها بگویید؟

هنگامی ‌که در جنوب در حال نبرد با بعثی‌ها بودیم باید برای کمک به مردم غرب کشور برنامه‌ریزی می‌کردیم. بنابراین، با فرودآمدن اضطراری نزدیک اسلام‌آباد غرب به رزمندگانی پیوستیم که از کرمانشاه به صورت رو‌به‌رو و از سایر نقاط کشور از پهلو به منافقین حمله کرده بودند. ما نیز از پشت سر به یاری رزمندگان رفتیم. این نبرد تا 5 مرداد سال 67 ادامه داشت و در نهایت منجر به نابودی منافقینی شد که می‌خواستند در طی هشت و نیم ساعت تهران را فتح کنند!

فداکاری‌های رزمندگان اسلام در سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای مردمی‌ منجر به پیروزی بر منافقینی شد که با شعار «امروز مهران، فردا تهران»، از یک ماه قبل برای رسیدن به تهران و سقوط حکومت اسلامی ‌کف و سوت می‌زدند. اما از آنجایی که اراده خداوند بر پیروزی مسلمانان واقعی قرار گرفته بود، منافقینی که به اسم اسلام، مسلمانان  را قربانی می‌کردند به درک واصل شدند.

افرادی که پیرو منافقین بودند و در سایر کشورها زندگی می‌کردند، به قول معروف «از هول حلیم به دیگ افتادند» و یک ماه قبل از عملیات راهی عراق ‌شدند تا در صورت تاجدار شدن مسعود رجوی بتوانند به پست و مقامی ‌در کشور برسند و به عبارتی، مسؤولی در دولت خودخواسته رجوی شوند!

اما آنها نیز همچون «ابن سعد» آرزوی رسیدن به ایران و گرفتن پست را به گور بردند. عده‌ای در کوه‌ها پا به فرار گذاشتند، تعداد زیادی کشته شدند و برخی نیز به خاک عراق گریختند که به قول حضرت امام(ره) در آزادی خرمشهر، پیروزی ایران اسلامی ‌چیزی جز تحقق اراده خداوند متعال نبود. لذا عملیات مرصاد یکی از الطاف خفیه الهی بود که با همراهی مردم موجب شد دشمن نظام اسلامی ‌یک بار دیگر از مردم سیلی محکمی ‌بخورد و فکر تجاوز به خاک کشور را با خود به گور ببرد.

 

شهید والامقام صیاد شیرازی و مردم نیز در پیروزی این عملیات افتخارآمیز نقش برجسته‌ای داشتند. لطفاً در این باره نیز توضیح دهید؟

نقش شهید صیاد شیرازی در عملیات هوایی علیه منافقین را نباید از یاد برد. بی‌شک، این فرمانده شجاع و باتدبیر سهم بزرگی در شکست منافقین داشتند. اما جا دارد از مردمی‌ یاد شود که به‌طور خودجوش در کنار نیروهای رزمنده خود را مسلح نموده و از کشور و میهن خود دفاع می‌کردند. همراهی و حمایت مردم از رزمندگان منجر به کمترین تلفات و بهترین نتایج برای جمهوری اسلامی‌ ایران شد؛ مردمی‌ که به هر دلیلی روستاها و شهرها را خالی نکرده بودند، بیشتر از عشایر بودند و با حداکثر توان خود به شکست منافقین کمک کردند.

 

رجوی با چند هزار نفر به ایران حمله کرد و سرنوشت آنها چه شد؟

مسعود رجوی که به قدرت‌طلبی معروف است و شخصیت جاه‌طلب و رفاه‌زده‌ای دارد، در پی این بود که با تدابیر بی‌ارزشی که حتی یک بچه هم می‌توانست به حماقت آن پی ببرد، بر مردم این سرزمین حکومت کند. بنابراین، با توسل به تفکرات غیرعاقلانه خود و مریم عضدانلو جان نیروهایش را به‌راحتی در خطر انداخت و از زنان و مردانی استفاده کرد که چندین سال در اسارتگاه او شست‌وشوی مغزی شده بودند. این افراد که حدوداً 5 هزار نفر بودند، قربانی قدرت‌طلبی رجوی‌ها گشتند؛ به‌نحوی که 2 هزار نفر از آنها کشته و بسیاری نیز در کوه‌ها سرگردان شدند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.