از این رو و به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام) با حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه و مؤلف آثاری همچون «قلمرو دین»، «انتظارات بشر از دین» و «جامعه علوی در نهج البلاغه» درباره آزاداندیشی در نهضت علمی ششمین امام شیعیان گفتوگو کرده ایم که به حضورتان تقدیم میشود:
با توجه به آنکه نهضت، به جریانی عظیم و اثرگذار اطلاق میشود، چه ظرفیت و خروجی ای در فعالیتهای علمی امام جعفر صادق(علیه السلام) وجود داشت که از آن به نهضت علمی تعبیر میشود؟
امامت، مکمل نبوت است، همان طور که مهدویت مکمل امامت است، با آغاز امامت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) تا امامت حضرت محمد باقر(علیه السلام)، بخشی از دین که توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرضه شده بود، تفسیر و تبیین و مصادیق آن مشخص شد، اما بخش قابل توجهی از آموزههای دینی در زمان امام صادق(علیه السلام) و توسط ایشان تشریح و تبیین شد.
عرضه حجم گسترده معارف، ارزشها و احکام و اخلاقیاتی که توسط حضرت انجام شده زمینه ای را فراهم آورد که از آن به نهضت جعفری و یا مکتب جعفری تعبیر میشود. باید توجه داشت تمام معارفی که توسط امام جعفر صادق(علیه السلام) عرضه شد، پیش از آن در اختیار معصومان(علیهم السلام) پیشین نیز بوده است، اما به هر دلیل و حکمتی که خدا میداند، این معارف، احکام و ارزشها توسط امام جعفر صادق (علیه السلام) عرضه شد و مورد استفاده بویژه شیعیان قرار گرفت.
مهم آنکه امام جعفر صادق(علیه السلام) به جز معارف دینی همچون عقاید، اخلاق و احکام به بیان مجموعه ای از حقایق پزشکی، تاریخی، نجومی و دیگر علوم نیز پرداختند و همین زمینه ای را فراهم کرد تا شیعیان وارد دیگر عرصههای علم نیز شده و به تحقیق و پژوهش بپردازند و این چنین زمینه را برای تولید علم و تمدن سازی در جهان اسلام فراهم کردند.
به تصریح تاریخ، شرایط خاص دوران زندگانی امام جعفر صادق(علیه السلام) زمینه عرضه افکار و تبادل آرای گوناگون را فراهم کرده بود، آیا آزاداندیشی با توجه به شرایط زمان در نهضت علمی امام راه داشت؟ شیوه برخورد امام با آرا و افکار چگونه بود؟
جهان اسلام و کشورهای اسلامی در آن دوران بر اثر جنگ هایی که در زمان خلفای بنی امیه رخ داد، دچار تنوع، تعاون و تبادل فرهنگی و حتی بعضاً نوعی از تهاجم فرهنگی بودند و مسلمانان با مسیحیان و یهودیان بیشتری و نیز هندوها و بوداییها و پیروان آیینهای گوناگونی ارتباط یافتند و همین موضوع سبب شد، مکاتب و جریانهای فکری شکل بیابد؛ در این میان و در فاصله بین زوال بنی امیه تا روی کار آمدن بنی عباس فرصتی فراهم شد تا دامنه این ارتباطات گسترش بیابد و مکاتب متعددی شکل بگیرد، امام جعفر صادق(علیه السلام) در این مقطع افزون بر کار ایجابی که معرفی شیعه و بیان اعتقادات و احکام و الهیات تشیع بود، کار مهم دیگری نیز انجام دادند و در برابر جریانهای انحرافی ایستادند، اما نقد حضرت با روش آزاداندیشی توأم بود؛ یعنی امام با هر کسی که با شبهه ای مواجه بود و یا خود شبهه ای مطرح میکرد، با سعه صدر، استدلال و منطق برخورد کرده و پاسخ میدادند و روش ایشان برخورد علمی و منطقی بود.
نوع برخورد و مواجهه امام جعفر صادق(علیه السلام) با افکار و آرای وارداتی چگونه بود، آیا میتوان از سیره ایشان برای نوع مواجهه خود با جریانهای وارداتی علمی و فکری بویژه در حوزه علوم انسانی بهره گرفت؟
در بررسی نسبت ما با تمدن غرب چهار جریان وجود دارد: برخی غرب ستیزند، برخی غرب گرا، گروهی غرب گریز و عده ای نیز غرب گزین هستند. عده ای ارتباط با غرب را کنار گذاشته و تمدن آن را ناشایست میدانند، برخی آن را کمال مطلوب تلقی میکنند، همچون جریان روشنفکری، عده ای اصلاً کاری با آن ندارند و به اصطلاح سرشان به کار خودشان است و برخی غرب گزین هستند؛ یعنی بر اساس مبانی اسلام بخشی از آرای غرب را پذیرفته و بخشی را با معیار عقلانیت اسلامی رد میکنند و نگاه انتقادی هم دارند. طبیعتا در تلاشند که تولید جدید و نوآوری داشته باشند و جهش علمی بومی را رقم بزنند.
امام جعفر صادق(علیه السلام) در مواجهه با جریانهای مختلف اگر در آنها صحت و درستی میدیدند، تأییدشان میکردند اما اگر جریانی آمیخته از حق و باطل بود، چون خروجی اش همیشه باطل نمی شد، حضرت بر اساس عقلانیت اسلامی بخش صحیح آن را میپذیرفتند. اما چون حضرت حقایق دینی را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) دریافت کرده بودند و این از وحی به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) رسیده بود. باید این حقایق را به مردم میگفتند، اما در تعامل با دیگر جریانها گویا برخورد گزینشی، عقلانی و انتقادی داشتند. اگر سخنی درست بود، تأیید و اگر اشتباه بود، رد میکردند. چنانکه اگر جریانی سخن حقی داشت، حضرت حقانیت آنها را تأیید میکردند.
اینکه جریانها و مکاتب گوناگون بدون هیچ گونه انحصارگرایی امکان حضور در جلسات درس امام جعفر صادق(علیه السلام) و بهره مندی از محضر ایشان با هر فکر و عقیده را داشتند، آیا به معنای تایید این افکار از سوی امام بود یا دلیل دیگری داشت؟
اگرچه افراد گوناگونی در جلسات درس امام جعفر صادق (علیه السلام) حضور مییافتند و بدون انحصارگرایی اجازه بهره مندی از آن را داشتند، اما این به معنای تأیید این مکاتب و جریانها توسط حضرت نبوده است؛ باید توجه داشت، چون امام حکومت را در اختیار نداشت، طبیعی بود که نوع تعاملاتشان با جریانهای مختلف، متفاوت باشد با زمانی که اگر حکومت را در اختیار داشت. ممکن بود به برخی جریانها و مکاتب اصلاً اجازه بروز و ظهور و جولان نمی داد. امام شیعیان باید با سعه صدر به شبهات پاسخ میداد و زمینه بهره مندی مردم از حقانیت دین را فراهم میکرد.
به عبارت بهتر، جایگاه امام از نظر بیان معارف و آموزههای دین با جایگاه ایشان در منصب حاکم و خلیفه مسلمین متفاوت است و در نتیجه کارکردهای متفاوتی دارد.
امروز جهان اسلام در آتش تکفیریها میسوزد؛ با توجه به بروز افکار مختلف در دوران امام جعفر صادق(علیه السلام) که بعضا جنبه انحرافی نیز داشتند؛ آیا حضرت نظری مبنی بر تکفیر صاحبان این آرا داشتند یا اصلا تکفیر در سیره ایشان راه نداشت؟
شیوه امام جعفر صادق(علیه السلام) هرگز شیوه تکفیر نبوده و ایشان بر وحدت میان مسلمانان و تقریب مذاهب اسلامی تأکید و توصیه داشتند؛ اینکه فرمودند: «هر کس پشت سر اهل سنت نماز بخواند، مانند این است که در رکاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) جهاد کرده است.» یعنی قائل به تقریب مذاهب و انسجام و وحدت آنها بودند و اینکه اگر اختلاف نظری هم میان پیروان این مذاهب است، باید با منطق و گفت و گو درصدد حل آن برآیند، نه اینکه یکدیگر را تکفیر کنند که چنین چیزی در مکتب امام جعفر صادق(علیه السلام) منفی و مطرود است.
نظر شما