تحول نوری انسان در تفکر فلسفی سهروردی، مقدمه فهم است و فهم نیز مقدمه دانستن راه در فلسفه مبتنی بر استعاره سفر است.

نگاهی انفسی به فلسفه سهروردی

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری مهر، یادداشت پیش رو نوشته عبدالله صلواتی، عضو هئیت علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی است که در آن سعی شده است به جنبه هایی از فلسفه شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی بپردازد. این یادداشت را به مناسبت سالروز شهادت این فیلسوف بزرگ ایرانی در ادامه می خوانید؛

طیف و طایفه‌­­ای، سهروردی را فیلسوفی می‌­دانند که صرفاً واژه‌­ای را به واژه­‌ای دیگر تغییر داده است و در انبان او اثری از نوآوری نیست و در همین راستا برخی با شمارش منابع فکری او،  قصد دارند آثار گام­‌های رو به جلوی او را با تکرار مطالب دیگران بپوشانند. در مقابل، گروهی دیگر وقتی به سراغ سهروردی می­‌روند فهرست بلند بالایی از نوآوری­‌های او در معرفت شناسی، هستی شناختی و انسان‌­شناختی به دست می­‌دهند. از طایفة اخیر نیز هستند عده­ای که نوآوری‌­های او را در حد نوآوری‌­های مفهومی می­شناسند و او را پایه‌­گذار مکتب نوینی می‌­دانند با واحدهای سازوار اما از فلز مفهوم. دسته دیگر از سهروردی‌­شناسان اما، شاهکار او را بسی فراتر از دگردیسی واژگانی و ابتکارهای مفهومی می‌­دانند. آنها حکمت سهروردی را نوعی تحول نوری و در پی آن ترجمه، تعبیر و تبیین تجربه‌­های زیسته معرفی می­‌کنند و همه نوآوری­‌های مفهومی او را در درجه متأخر از آن تحول و تجربه قرار می‌­دهند.

به دیگر سخن: از چشم این گروه، در سپهر فلسفه، سهروردی تفکر آفاقی را به تفکری انفسی ارتقا داد و فلسفه به مثابه عمارتی مفهومی و انسجامی ذهنی در جهان سهروردی به  فرایندی عینی در سپهر جان مبدل شد و دقیقآ به همین دلیل، تعالی نوری نفس مقصد فلسفه اوست نه صرفاً پرورش فکر و ذهن.

در این فرصت کوتاه می­خواهم از دیدگاه اخیر دفاع کنم و به تشریح آن بپردازم: به نظر نگارنده سهروردی در فلسفه خویش درصدد تحقق تمام عیار طرحی الهی و توحیدی در سپهر جان آدمی است؛ طرح الهی و توحیدی سهروردی به مدد سه مؤلفه بنیادین، به مثابه موتور محرک فلسفه او هستند و سبب می‌­شوند در تفکر انفسی سهروردی، منابع یونانی و پراکنده، به نتایج و فهم جدیدی منتهی شود. این سه مؤلفه مرتبط با هم عبارتند از: شهود، فلسفه به مثابه سفر، و نگاه تشکیکی به عالَم و آدم.

شهود، زیربنای همه مجاهدتهای ویرانگر او – در نسبت با فلسفه ارسطویی- و کوشش­‌های آبادگر او – در ساخت عمارت فلسفی نوین- است. به تعبیر کربن، فهرست کردن انبوه پیش­‌زمینه­‌ها هرگز برای تبیین شکل­‌گیری طرح عظیم سهروردی کفایت نمی­‌کند، بلکه شهود خلاق اوست که دیگر منابع را دقیقاً به عنوان پیش­‌زمینه مطرح می­‌کند. بنابراین، خود شخص سهروردی، نقش محوری در این طرح دارد و مرجع نهایی آن است.

بنابراین، تنها مؤلفه و منبع جدی در مقام اجمال و انزال در فلسفه اشراقی سهروردی، شهود است. و در مقام تفصیل و تنزیل و به تعبیری: ترجمه، تحلیل، توصیف، تبیین و نگارش، دیگر منابع حضور دارند.

اگر فلسفه را علم به حقایق موجودات و دسترسی به متن واقع بدانیم یا فلسفه را تشبه به اله بدانیم شهود، مجاهدت‌های سلوکی و مقامات برآمده از آنها هم جنبه معرفت بخشی به حقایق دارند و هم خداگونگی انسان را تأمین می­‌کند. بنابر این تلقی، سهروردی به جای عالمانی همانند کندی و فارابی، عارفانی چون بایزید بسطامی و سهل تستری را فیلسوف می­‌یابد.

شهود و در پی آن تعالی نوری انسان، جنب و جوشی در فلسفه سهروردی پدید آورده و فیلسوف را از سکون و خانه عنکبوتی مفهوم به در می‌آورد و به جای استعاره سکون (=فلسفه سکون و تماشایی است) با استناد به اینکه فیلسوف جهانی است بنشسته در گوشه­‌ای به استعاره سفر(=فلسفه سفر و تحول است) مطرح می­‌شود و دقیقاً حاکمیت استعاره سفر در نگاه سهروردی، فلسفه او را جوهراً از فلسفه­‌های پیش از او متمایز کرده است و سهروردی با این نگرش توانسته فلسفه اسلامی را از ورشکستگی و بحران رهایی بخشد. تپش نبض این استعاره را می‌­توان با وضوح تمام در داستان‌های سهروردی همانند «قصة الغربة الغربیة» و «عقل سرخ» لمس کرد.

بنابراین در تفکر فلسفی سهروردی، تحول نوری انسان هم مقدمه فهم است و فهم نیز مقدمه دانستن راه در فلسفه مبتنی بر استعاره سفر است. فهم و پرورش در تعامل دوریِ ارتقایی به یکدیگر، انسان را از زندگی­‌ای غیراصیل به فردیتی با خصیصه توکل، ایمان، فنای در خدا و بقای بدان سوق می­‌دهد؛ خصایصی که در فلسفه یونان یافت نشده و با همه تفاوتشان گشودگی به هستی را به ارمغان می­‌آورند؛ البته نه گشودگی­‌ هایدگری و هستیِ فرو افتاده در چنبره دنیا و نا آشنا به مجرد و مشکات ملکوت، بلکه گشوده به هستی­‌ای است که از یکسو، آغاز آن طبیعت و انجام آن تعین ثانی بلکه تعین اول است و در دگر سو، پس از درآویختن با ناب­‌ترین جلوه­‌های هستی، خرامان از قله به زیر می­‌آید تا افق تازه­‌تری از هستی را فراروی دیگر هستان بگشاید و در پایین­‌رفت از قله هستی، مسئولانه بار جنبه اجتماعی زندگی بشری را بر دوش می­‌کشد که در این باب نیز در مقوله تفرد، یگانه است و پس از بر زمین نهادن کوله­‌بار سفر، آن­سوی مرگ می­‌ایستد.

بنابراین، دلشوره فلسفه سهروردی در سفر فلسفی، تحقق دارایی وجودی است نه دانایی مفهومی. بعدها این استعاره سفر در فلسفه ملاصدرا به اوج خود می­‌رسد که بر مبنای آن، فیلسوف در سفر اول (=سفر از خلق به سوی حق) و سفر دوم (= سفر از حق در حق) مقدمات ارتقای وجودی خود را فراهم می­‌کند و در سفر سوم (=سفر از حق به سوی خلق و بالحق) و سفر چهارم (=سفر بالحق در خلق) به دستگیری دیگران می­‌پردازد.

عنصر دیگری که در فلسفه سهروردی به شهود و استعاره سفر ضمیمه شد تا فلسفه انفسی را با نوآوری­‌هایش به ارمغان آورد نگاه تشکیکی به عالَم و آدم بود. با استفاده از امکانات درونی عالَم تشکیکی سهروردی می­‌توان گفت: عالَم و پدیده­‌های آن به عنوان کتاب تکوینی خدا، قرآن به مثابه کتاب تدوینی او و آدم در ساحت­‌های ذهن، زبان، وجود و سلوک مشکک است. بنابراین، در نسبت با عالَم و آدم فیلسوفان پیشین که نزد آنها تشکیک به طور سیستمی مطرح نبود، عالَم و آدم تشکیکی، ابداع سهروردی است؛ ابداعی که در عالَم اسلامی- حداقل نزد برخی فیلسوفان مسلمان- ماندگار شد. البته ابداع یاد شده، دگردیسی­‌هایی پیدا کرد، به عنوان نمونه ملاصدرا ماهیت سهروردی را حذف و وجود را متعلق تشکیک تلقی کرد، اما ملاصدرا اصل تشکیک و خارجیت آن، یعنی حضور آن در متن حقایق نه در محور مفاهیم، را نتوانست نادیده بگیرد. همچنین، تشکیک در انسانِ سهروردی برای مخاطب شیعی درِ گشوده­‌ای بود به‌سوی فهم جایگاه وجودی رفیعِ امام و ضرورت اطاعت از او. و اگر سهروردی در فلسفه­‌اش دستاوردی نداشت جز همین برون­داد، برای ماندگاری تفکرش در عالَم اسلام – به‌ویژه جهان تشیع- کافی بود. در این بخش به دو رخ­داد مهمِ برآمده از تشکیک در حکمت اشراق اشاره می­‌شود:

یکی از دلایل جدی در فراخوان سهروردی به شهود مکرر حقایق، تشکیکی بودن حقیقت است، یعنی برای شناخت پدیده­‌ها نخست باید به فرد برتر ماهیت توجه کرد، نه آنکه با نظر به فرد طبیعی سودای تعریف ماهیتِ جامعِ همه افراد را در سر پروراند. به دیگر سخن: سهروردی با خلع بدن و شهود مکرر مُثُل و حقایق نوری در عوالم برتر، به اصل تشکیکی بودن حقایق رهنمون شد و در مرحله بعد برای شناخت پدیده‌­های تشکیکی نیز بالاتر از شهود و معتبرتر و یقینی­‌تر از آن راهی را نمی­‌شناسد. بنابراین، از نظر او، هر گونه فهم یقینی و عمیق نسبت به پدیده­‌ها باید مسبوق به شناخت شهودیِ حقایقِ برتر باشد. و اساساً فیلسوف کسی است که شهود مکرر نسبت به حقایقِ برتر پیدا کند. بنابراین، فلسفه سهروردی بطور عام و معرفت شناسی او بطور خاص باید بنیادی اشراقی داشته باشد.(۱)

همچنین، اصل تشکیک در ذات و ماهیت، انقلابی در انسان­‌شناسی سهروردی پدید آورد؛ یعنی شیفت پارادایمی از انسان متواطی به انسان مشکک(۲). با خوانش امکانات درونی اصل یاد شده می­‌توان گفت:

۱- طرح عالَم و آدم تشکیکی، مصصح عرضه «قطب» و«قیم کتاب» از سوی سهروردی است؛ او درباره قطب و قیم کتاب، ویژگی­‌های زیر را فهرست می‌­کند: همواره شخصی واجد حجت‌­ها و بینه­‌های حکمت وجود دارد و هم اوست که خلیفه خدا بر زمین است و تا زمین و آسمان برپاست قاعده همین خواهد بود. ...ریاست از آن اوست حتی اگر برای مردمان کاملاً ناشناخته باشد. آنگاه که زمام سیاست در دست اوست عصر روشنی است. اما اگر زمانه از تدبیر الهی محروم ماند ظلمات غلبه می­‌کند.(۳)  این نظرِ شیعه دوازده امامی درباره امام غایب یا همان قطب عالم است. بنابراین، طنین شیعی این عبارات مشهود است و سهروردی در این باب با عقیده امام غایب تشیع همداستان است و علمای حلب در جریان محاکمه او در این زمینه اشتباه نکرده بودند.(۴)

۲-  قرآن در ورای ظاهر باطن، بلکه باطن­‌هایی دارد و از آنجا که میان قاری و فهم او از قرآن سنخیت برقرار است. هر نوع انسانی میهمان درجه خاصی از قرآن می­‌شود. ظاهر قرآن از برای فرد پایین دستِ نوع و ظاهر و باطن آن برای فرد قوی­تر نوع و باطنی­‌ترین آن از آن برترین فرد نوع انسانی، یعنی انسان کامل و امام است. از اینرو، ضمن پذیرش تفسیر عقلی و غیرمأثور، ضرورت مراجعه به امامان معصوم (ع) در فهم لایه­‌های باطنی­‌تر، رخ می­‌نماید.  دقیقاً به همین دلیل در می­‌یابیم که چرا سهروردی توصیه می­‌کند: «قرآن را طوری قرائت کن که گویی در شأن تو نازل شده است.»(۵) یعنی فهم و بهره هر کس از قرآن به میزان شدت و ضعف حقیقت اوست. به دیگر سخن: هرکس به حسب میزان تقرّر در مراتب پایین یا بالای ماهیت، از آیات الهی بهره­‌مند می­‌شود؛ همین قرآن برای عده­‌ای (نوع در سطوح پایینی و غیر قابل انعطاف، یعنی ظالمان) جز خسران به بار نیارد و برای گروهی (نوع در سطوح میانی و بالاتر که بهره­‌مند از ربط­‌آگاهی به حق است، یعنی مؤمنان) شفا و رحمت است(۶).

۳- نگاه تشکیکی سهروردی به آدم، خبر از رابطه طولی تکوینی میان امام به عنوان برترین فرد نوع انسانی و امت به عنوان مراتب پایین در نسبت با عالی­‌ترین فرد نوع می­‌دهد.  با سهروردی و تشکیک او می­‌توان اصل ولایت­‌پذیری را به نیکی دریافت و از طوفان مخربِ فروکاستِ «ولی» به عنوان رابطه طولی امام و امت به «دوستی» به مثابه رابطه عرضی و عاطفی پیشگیری نمود و از انحراف تاریخی غدیر و غربت شیعه پرده برداشت(۷). رابطه تشکیکی نبی و امام و به تعبیری انسان کامل با مؤمنان، رابطه­‌ای تکوینی و ولایی است و به دست معتبر نیست تا هرگونه که معتبر اراده کرد آن را تغییر دهد و نوع وجودی برتر یا برترین نوع وجودی انسانی را به عنوان رعیت معرفی نماید و نوع وجودی پایین را امیر مؤمنان و ولی تلقی کند.

منابع:

۱- حکمة الاشراق، ج‏۲، صص۱۳، ۱۸؛

Suhravardi and the school of illumination, ۱۰۱

۲- مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج‏۱، ص ۳۰۲ ( و هو (تشکیک) مذهب افلاطون و الاقدمین، و هم یجوّزون ان یکون نفس اقوی من نفس فی جوهرها.)

۳- حکمة الاشراق، ج‏۲، صص ۱۲-۱۱؛ اسلام در سرزمین­ ایران، صص ۱۵۴-۱۵۷.

۴- اسلام در سرزمین­ ایران، صص۸۸-۸۹، ۱۵۴-۱۵۷.

۵- کلمة التصوف، ج۳، ص ۱۴۱.

۶- وَ نُنزَّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّلِمِینَ إِلَّا خَسَارًا (اسرا: ۸۲)

۷- این فرع را از نوشته دوست فاضلم آقای دکتر مرتضی کربلایی لو بهره بردم. برای آگاهی بیشتر، رک: «دیرشدگی در فهم ولایت، درآمدی بر تشکیک در ذات در حکمت سهروردی»، صص ۶۵-۶۲.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.