۲ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۰
کد خبر: 415484

غلامرضا محمدمرادی

آلامِ  ایلام!

همگان نیک می دانند که محرومیت و مظلومیت همزاد ایلام است و از پدر و مادری شایسته به نام" وَلَمَ " تولد یافته و همین میهمان نوازی، قدرشناسی و کم توقعی مردمان اش، این دیار را به بیماری سختی به نام" اَلَمَ " مبتلا ساخته و آلام گوناگونی را در سراسر وجودش، تنیده است!.

علی رغم تلاش همه دولت ها اعم از سازندگی و آزادگی؛ چپ و راست؛ اصولگرا و اصلاح طلب؛ کندرو و تندرو؛ میانه و معتدل؛ متأسفانه به دلیل عمق مصائب و مشکلات فراگیر و درگیر؛ تاکنون برای این همه دردهای پیدا و پنهان ایلام، طبیب حاذق و درمان لایقی پیدا نشده و این استان همچنان نفس زنان و فریادکنان به دنبال قافله توسعه است!.

نگارنده در این یادداشت بنا دارد که از رنج ها و مرارت های آویخته بر پیکره این استان توسعه نیافته، حقایقی تلخ را بازنشر و بازگو نماید تا شاید تدبیری بروید، امیدی برآید، شاه کلیدی سرآید و این همه نابسامانی، سامان پذیرد.

نمی دانم از کجا شروع کنم و از چه بگویم، اما ناگفته های این دیار مرزدار، ولایتمدار و خادم الزوار را دگربار از نظر مخاطبان تیزبین و مسؤلان ریزبین عبور خواهم داد تا شاید فرجی حاصل گردد و اندکی از" آلامِ ایلام " علاج و یا کاسته شود:

* وداع زودهنگام  ایلام با دلار  ارزان!

از ایلامی می خواهم بگویم که پیش از انقلاب، از طاغوت و طاغوتیان به نام و نوایی نرسید و اندکی از بوی توسعه یافتگی استشمام نکرد و در دوران سخت جنگ تحمیلی نیز تمام داشته ها و نداشته ها و زیرساخت ها و روساخت های اندک و ناچیزش هم بر باد فنا رفت و پس از جنگ و تاکنون نیز علی رغم همه تلاش های صورت گرفته، به آنچه که شایسته اش بوده و هست، دست پیدا نکرده و همچنان با نگاه حسرت آلود، قطار توسعه یافته و خوش خط و خال و سوار بر ریل خوشبختی دیگر استان ها را به نظاره نشسته است.!

از ایلامی می خواهم بگویم که علی رغم نقش بی بدیل مردمان اش در تشکیل، تثبیت و حفظ انقلاب اسلامی؛ پس از جنگ و در دوران طلایی سازندگی؛ غرض مرفهین بی درد و جهل دوستان وقت، موجب گردید تا پایان توسعه یافتگی و سازندگی اش را جشن بگیرند و برخلاف دیگر استان های جنگ زده که کماکان از آن سفره غنی و دلار ارزان ارتزاق می کنند، دست ایلام و ایلامیان را برای همیشه تاریخ، از آن ارز زرین و 7 تومانی کوتاه کردند.!

از ایلامی می خواهم بگویم که اندک کارهای روزمره و انجام حداقل امورات محوله در آن، خارق العاده تلقی می شوند و با شعارهای رنگارنگ و پرطمطراق و با آمارهای بالا و نمودارهای اعلا و جملات والا، بر بنرهای عریض و طویل نقش می بندد و استان، مدینه فاضله و دیار گل و بلبل اعلام می شود اما خبر ندارند که شکاف عمیق محرومیت ها، رؤیاهای قشنگ و دلربای شان را بلعیده و تدابیرشان را به تاراج برده و امیدهای شان را آویخته است.!

* اصفهان نوش جان؛ آزادی" مهران " مان آرزوست!

 از استانی می خواهم بگویم که نقطه به نقطه شهر و مرزش هنوز بوی خون و باروت و محرومیت می دهد، بیکاری جوانان و فارغ التحصیلان اش، خواب ناز را از چشمان خانواده ها ربوده است و بیشتر افراد جویای کار، سختی هجرت را با جان و دل خریده و راهی غربت و احیاناً خارج نشین شده اند!.

از استانی می خواهم بگویم که بیشتر جوانان و خانواده های جویای کار، در" سراب استرالیا " غرق شده و غریبانه مشغول کار و تلاش اند و سخت آرزومندند که زمینه ای فراهم شود و کسب و کار به وفور در این استان رونق بگیرد و برای همیشه با کابوس نفسگیر غریبی خداحافظی کنند و به انتظار خود و وابستگان شان پایان دهند!.

از استانی می خواهم بگویم که علی رغم جمعیت پایین اش، بیشتر نیروی کار و حتی کارگران ساده مورد نیاز برخی شرکت ها و صنایع اندک و فعال در آن، از سایر استان های برخوردار تأمین می شود و اگر بیکاران و مردمان رنجور و خبرنگاران جسورش لب به گلایه، اعتراض و انتقاد وا کنند، تشویشگر و اخلالگر لقب می گیرند و چاره ای جز" زبان در کام و دق مرگی تمام " ندارند.!

از استانی می خواهم بگویم که بر روی کاغذ و در خطابه های مسؤلان؛ غرق در بودجه و اعتبار است وکلید زیبای اش زیبنده استان های برخوردار!!، اما خوب است بدانید که برخی ادارات و دستگاه های اجرایی آن، برای ارائه حداقل خدمات به مردم، تأمین اندک مایحتاج روزمره و پرداخت حقوق کارکنان، همچنان درمانده اند و بسیاری از طرح ها و پروژه های اجرایی فرجام خاصی ندارند و همچنان تشنه اعتبار هستند.!

راستی! تبدیل ایلام به" نصف جهان "یادتان هست!؟ اصفهان نوش جان مسؤلان؛ آزادی" مهران "مان آرزو است!.

* نسیم رحمتی وزیدن بگرفت و ...!

از ایلامی می خواهم بگویم که اجرای برخی طرح های پرهزینه فرهنگی همچون" نسیم رحمت " و " شب های آفتابی " بجز زحمت، اندک منفعتی برای مردمان اش نداشت و زندگی شهروندان ایلامی را آفتابی نکرد و بودجه استان را میلیاردی قورت داد و برفت!.

از ایلامی می خواهم بگویم که برخی به منظور فرافکنی و برای فرار از واقعیات، انتقادات را بر نمی تابند و برخلاف شعار" زنده باد مخالف و منتقد من " عمل می کنند و اطلاعات مردم و رسانه ها را سطحی، دم دستی، تشویش و توهم می خوانند و هرگونه نقد و اظهار نظری را مصداق بارز تحریک اذهان عمومی می دانند و بجای پاسخگویی علمی و منطقی به افکار عمومی، به بستن دهان ها و بایکوت درد دلها روی می آورند و منتقدین را سریعاً  پای میز محاکمه می کشانند!.

از ایلامی می خواهم بگویم که برخی از مسؤلان ارشد کشوری در سفرهای اجباری و اختیاری خود به این استان، بر زیباسازی ورودی ها و رفع افسردگی های مزمن از چهره افسرده آن، توصیه ها داشته و دارند اما دریغ از یک ابتکار عمل جانانه و تدبیر خردمندانه!.

از ایلامی می خواهم بگویم که پس از 38 سال از عمر پربرکت انقلاب اسلامی، هنوز 3 گذرگاه ورودی به مرکز استان( شهر ایلام )؛ چشم انتظار اقدام انقلابی و عملیات جهادی رادمردان راستین است تا شاید زباله ها و نخاله هایش برچیده و به اِلمان های زیبا و چشم اندازهای دلربا آراسته شود.!

*  راستی؛ بازار ایلام کجاست؟!

از استانی می خواهم بگویم که با داشتن بیش از 420 کیلومتر مرز مشترک با کشور عراق، از نعمت حداقل بازار و بازارچه مرزی به شدت رنج می برد و مردمان رنجور این سرزمین دردها! برای تأمین حداقل مایحتاج خویش، با فرسنگ ها فاصله، راهی بازارچه دیگر مرزهای همسایه همچون جوانرود، بانه و مریوان می شوند.!

از استانی می خواهم بگویم که علی رغم قرار گرفتن بر کمربند مرزی، بازار منسجم و چشمگیری ندارد و مسافران این استان مرزی همچنان می پرسند: راستی! بازار ایلام کجاست!؟

از استانی می خواهم بگویم که آمار و ارقام نجومی اعلام شده از سوی برخی مسؤلان مبنی بر توسعه یافتگی اش، با وضع موجود کمترین همخوانی دارد و این توسعه و پیشرفت برای ساکنان اش چندان قابل رؤیت نیست و گویا چشم بصیرت می خواهد!.

از استانی می خواهم بگویم که لقب شیرین عروس زاگرس را یدک می کشد اما به صنعت مهم گردشگری و توسعه صنایع دستی و ایجاد بازارچه های ویژه در آن، چندان اهمیت داده نمی شود و رخت دامادی اش را از دیگر استان های همجوار تأمین می کند!! و برخی مسؤلان ذیربط تنها به ارائه آمارهای کاغذی، دهن پرکن و غیر قابل سنجش و فاقد راستی آزمایی مناسب، دلخوش کرده اند!.

* تله کابین؛ رؤیای این سرزمین!

از ایلامی می خواهم بگویم که تفریحگاه ها، تفرجگاه ها و فضاهای نشاط آفرین آن پاسخگوی جمعیت اندک و نیاز شهروندان اش نیست و بیشتر امکانات و تجهیزات تعبیه شده در این مراکز، غیراستاندارد و مندرس اند و از تنوع و نوآوری در آن ها هیچ خبری نیست!

از ایلامی می خواهم بگویم که سوار شدن بر تله کابین و رصد نمودن ابتکارات و خلاقیت های مسؤلان و توسعه همه جانبه شهرهای اش از عرش، به آرزویی دست نیافتنی برای مردم تبدیل شده است!

از ایلامی می خواهم بگویم که پارک حیات وحش آن، چندان دوام و قوام نیافت و شبانه از صفحه چغاسبز محو شد و مردم برای جبران مافات، به شبکه های مستند روی آورده اند.!

از ایلامی می خواهم بگویم که انباشت زباله ها و نخاله ها، سد معبرها، ساخت و سازهای غیرمجاز، قُرِق برخی بلوارها و میادین، گندیدگی بعضی جداول و سیل بندها و...؛ مردمان شایسته خدمت اش را به شدت آزرده و کلافه کرده و شورای شهرش همچنان برای انتخاب شهرداری که منجی شهر و شهروندان باشد، فرصت سوزی می کند و به شدت درمانده است.!

* صنعت در کُما؛ مدیران در فضا!

از استانی می خواهم بگویم که بیشتر صنایع تولیدی و تبدیلی آن به دلایل متعدد بویژه نتابیدن آفتاب برجام؛ به کما رفته و دچار رکود شدید شده و برخی سرمایه گذاران به شدت مستأصل مانده اند و با کوله باری از مصائب و مشکلات روزگار را سپری می کنند و همچنان در حال احتضار هستند!.

از استانی می خواهم بگویم که برخی سرمایه گذاران با هزینه های هنگفت به این استان شرفیاب می شوند اما پس از چه چه و به به های فراوان؛ مدیران را در فضا رها می کنند و از خود اثری برجای نمی گذارند و فرار را بر قرار ترجیح می دهند.!

از استانی می خواهم بگویم که تدبیر برخی مدیران صنعتی آن پس از برجام تابیدن گرفته و بعد از رونق دادن به وضعیت بغرنج صنایع ریز و درشت استان! به مدیریت شهری هم نفوذ کرده و قرار است اختلافات شهر به سبک اختلالات صنعت مدیریت شود.!

از استانی می خواهم بگویم که سر بر بالین عظیمی از ذخائر نفت و گاز نهاده اما دفتر مدیریت این منابع در استان دیگری استقرار یافته و ساختمان خوش نقش و نمای آن در شهر ایلام، همچنان دلتنگ و بی قرار است و همچون کودکان بی سرپرست!! به خاک خوردن روی آورده است.!

* غلبه رابطه ها بر ضابطه ها!

از ایلامی می خواهم بگویم که برخی شایستگان، متخصصان، خادمین و کارگران مجرب و متعهد، برخلاف ضابطه و به جرم نداشتن رابطه حزبی و جناحی و قومی و قبیله ای، از اریکه خدمت و صندلی مدیریت، خلع ید و گوشه نشین می شوند و عده ای که تجربه و تبحر لازم را ندارند و صرفاً دارای وابستگی خاص هستند، به کار گمارده می شوند.!

از ایلامی می خواهم بگویم که برخی بر اساس روابط ویژه حزبی و خانوادگی؛ مراودات و مشایعات خاص؛ حشر و نشرهای حساس و به یُمن گستراندن سفره های پربهار و سوار بر اسبان رهوار؛ موج ها می آفرینند و به پاس نان های قرضی، به نام و نوایی می رسند و با اندک انگشت اشاره، امورات خویش را سریعاً حل و فصل و پست های مدیریتی و مشاوره ای را اشغال می کنند.!

از ایلامی می خواهم بگویم که عده ای آنچنان به صندلی های مدیریتی دل سپرده و به ارتقاء جایگاه خویش دلخوش کرده اند که حاضرند جان شیرین خویش را نیز در این مسیر نامبارک در طبق" آرزوها " بگذارند اما بین آنان و صندلی درآمدزا و حقوق نجومی افزای شان، جدایی و فاصله نیفتد.!

* پرواز راه آهن  بر فراز دالاهو!

از استانی می سرایم که به علت عدم توجه ویژه و انقلابی به راههای مواصلاتی آن و توپوگرافی سخت و خشن حاکم بر مسیرهای ارتباطی، همچنان از نعمت بزرگراه و آزادراه استاندارد بی بهره است و علی رغم اندک مبالغ و اعتبارات تزریقی و تخصیصی، در ایام خاص و بویژه مراسم باشکوه اربعین، با ترافیک شدید مواجه می شود!.

از استانی دم می زنم که علی رغم برگزاری مراسم آغاز عملیات راه آهن در سال 1392 در بخش صنعتی چوار و با حضور رئیس جمهور وقت، همچنان صدای طبل و شیپور آن روز، گوش ها را می نوازد و گرد و خاک های رنگین حاصل از انفجار آغازین این طرح نیز کماکان بر فراز منطقه" دالاهو " خودنمایی می کند و متأسفانه در دولت تدبیر و امید به دست فراموشی سپرده شده و تا کنون نه سرمایه گذارش متولد گردیده و نه بودجه و اعتبارش به طور کافی و وافی تخصیص یافته است.!

از استانی می گویم که علی رغم قرار گرفتن در مسیر عتبات عالیات و حرم تا حرم؛ از داشتن یک فرودگاه بزرگ بین المللی به شدت رنج می برد و هواپیماهای غول پیکر آرزو دارند در آن به طور منظم و مرتب، فراز و فرود نمایند و خیل عظیم زائران و مسافران را به مراکز زیارتی و گردشگری در اقصی نقاط جهان برسانند!.

* مهران در قفس تهران!

از ایلامی می گویم که به یُمن وجود اهل البیت(ع) و به برکت مردمان زائر نوازش؛ امروزه" مهران " مهربان اش، به دروازه امن و مرز نزدیک عتبات عالیات معروف است و علی رغم همه کمی ها و کاستی های زیرساختی، خوشبختانه زائران بی شماری این مسیر را برای تردد خویش انتخاب می نمایند و مردم استان ایلام تمام داشته های خود را در طبق اخلاص تقدیم می دارند و از سیل جمعیت به خوبی استقبال و پذیرایی می کنند و اوج میهمان نوازی خویش را به نمایش می گذارند.!

از ایلامی می گویم که نیکنامی اش در دوران دفاع مقدس و در کنگره عظیم و بی نظیر اربعین، بر بلندای جهان نقش بست و نمایش آن همه اقتدار و افتخار بر کسی پوشیده نماند اما امروزه رهایی کلید" منطقه آزاد " مهران اش از قید و بندها و قفس تهران و بهارستان؛ به رؤیای مردمان این سرزمین تبدیل شده است و با دلتنگی و دلهره، آخرین نفس های اش را به نظاره نشسته اند.!

از ایلامی می گویم که مردمان گردوخاک خورده و محروم از هوای پاک و تنفس آزاد!! آرزو دارند که با تبدیل مهران به منطقه آزاد، برای همیشه کابوس سخت بیکاری در استان شان بشکند، دیارشان توسعه یابد، درآمد و اقتصادشان رونق گیرد و پس از ماه ها انتظار، هدیه سال ها مرزداری و میهمان نوازی را از تهران و بهارستان دریافت نمایند!.

* روستاهای ایلام در انتظار و  احتضار!

از استانی می خواهم بگویم که به علت عدم توجه مناسب و چشمگیر به عمران، آبادانی، توسعه، کار، تولید و اشتغال در روستاها؛ اغلب روستاهای آن خالی از سکنه شده و بیشترشان به حاشیه شهرها پناه برده و در این مناطق نیز از حداقل امکانات محروم مانده و اگر از سرناچاری و نداری هم دل و دینار خود را به دلالان زمین و مسکن سپرده و حداقل آلونکی را برای سرپناه خویش، بنا کرده اند، متأسفانه امروزه امنیت و آرامش خاطر ندارند و هر از گاهی با حکم تخریب بنا مواجه می شوند و بازگشت به روستا و زادگاه خویش را تنها راه نجات از آفت شهرنشینی می دانند!.

از استانی می خواهم بگویم که در بیشتر روستاهای آن سالخوردگان و کهنسالان به ناچار ماندگار شده اند و از نداشتن راه ارتباطی مناسب به شدت رنج می برند و جوانان و نوجوانان بیشتر روستاها برای کسب شغل های کاذب و ناپایدار به شهرها روی آورده اند و روزگار را به سختی سپری می کنند.!

از استانی می خواهم بگویم که اگر برخی مدیران، اندکی بیش از آنچه که در فضاهای مجازی سیر می کنند، به روستاها و مناطق عشایری سفر کنند و تدبیرها و چاره ها بیندیشند، قطعاً هم امید و نشاط و شادابی به روستاهای در حال انتظار و احتضار استان باز خواهد گشت و هم بیش از پیش، توسعه و امنیت پایدار استان و کشور رقم خواهد خورد.!

امید است همه دولتیان و مجلسیان و مدیران ارشد کشوری و لشکری، به این حداقل دغدغه های بیان شده که قطراتی است از دریای بیکران محرومیت ها و مشکلات استان ایلام؛ به درستی توجه نمایند و دین خود را به ایلام و ایلامیان به خوبی اداء کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.