۷ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۵
کد خبر: 417002

از جمله مصادیق جاهلیت این است که عده ای سعی کرده اند که معنای جاهلیت را که به معنای فقدان علم و معرفت است؛ تحریف کنند و بگویند که جاهلیّت مشتق از جهل به معنای تعصّب و غضب است.

معنای جاهلیت چیست؟

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تبیان ، جاهلیت از منظر تاریخ تعاریف متعددی دارد. از جمله مصادیق جاهلیت این است که عده ای سعی کرده اند که معنای جاهلیت را که به معنای فقدان علم و معرفت است؛ تحریف کنند و بگویند که جاهلیّت مشتق از جهل به معنای تعصّب و غضب است؛ چنان که گفته می شود: «جهل زید علی عمرو؛ یعنی زید به عمرو خشمگین شد» و جاهلیت به معنای عدم علم و معرفت نیست. اگر جهل به طور مطلق استعمال شود، در مقابل علم و معرفت است و معنای تعصّب و غضب را نمی رساند؛ مگر آن که به صورت مجازی و همراه با قرینه باشد. 
اگر آنچه را که بلاذری در زمینه بی سوادی اعراب گفته است را بازگو کنیم، به همان چیزی می رسیم که امیر المؤمنین علیه السّلام جاهلیت را به جهلا توصیف کرده است و بر معنای معروف جاهلیّت تأکید نمود و سپس فرمود: «و بلاء من الجهل» و «اطباق جهل» که تمام اینها معنای شایع را تأکید کرده و هر گونه شک و تردیدی را دفع می کند» در حقیقت امیر المؤمنین در سخنان مذکور خویش حالت و وضعیت و سطح علمی و فرهنگی اعراب قبل از اسلام را توصیف می کند و می گوید که آنها در ظلمات جهل و حیرت و خود فراموشی زندگی می کردند(الصحیح من سیره النبی الاعظم صلّی اللّه علیه و آله، ج 1، ص 48) و این، تمام آنچه را که برخی مورّخان از قبیل آلوسی و غیره، ادّعا می کنند که اعراب در بعضی از علوم از قبیل علم طب و هواشناسی و قیافه شناسی و باران شناسی ممتاز بوده اند؛ ردّ می کند»  ابن خلدون در این باره می گوید: «... اعراب در ابتدا هیچ علم و صناعتی را نمی دانستند و این به اقتضای زندگی ساده و بدوی آنها بود (مقدمه ابن خلدون، ص 543) در ابتدا اقوام عرب تعلیم و تألیف و تدوین را نمی شناختند و به سوی آن نمی رفتند. وی می گوید: «در هنگامی که اسلام ظهور کرد در میان قریش هفده نفر و در میان اوس و خزرج یثرب دوازده نفر بودند که خواندن و نوشتن می دانستند.» (فتوح البلدان، ج 3، ص 58)

مراد امیرالمومنین این بوده است که از سطح معرفت اندکی جاهلیت برخوردار بوده و دارای یک سری عادات خلاف بوده اند.

سوره قریش به چه چیزی اشاره می کند؟

قرآن در سوره قریش به این مطلب اشاره کرده است و به اقتضای شغل و حرفه خویش ارتباط و روابط بسیار محکمی با کشورهای مجاور از قبیل شام و یمن و عراق داشتند و به خاطر همین همسایگی و روابط، خود نیز اهل علم و فرهنگ بوده اند. از جهت دیگر در سرزمین حجاز گروه هایی از یهودیان و مسیحیان اصیل زندگی می کردند که از مناطق مجاور آمده بودند و در بین آنها قرائت و کتابت کتب دینی رایج بوده است. از جهت دیگر در قرآن عزیز، طولانی ترین آیه در سوره بقره است که از مردم می خواهد تا تمام معاملات مابین خود را از نقد و نسیه و بزرگ و کوچک بنویسند. ( بقره (2)، 282) پس چگونه ممکن است که قرآن این درخواست را مطرح کند، در حالی که باسوادانی در میانشان وجود نداشته باشند که برای خود یا دیگران معاملات را بنویسند؟ به علاوه، کاتبان وحی که زیر نظر رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله بودند تعدادشان به چهل نفر بالغ می شد و بسیاری از آنها اهل مکّه بودند و قبل از هجرت به مدینه، سوره های مکی را نوشته بودند و همین دلیل بر این است که افراد باسواد در مکه بوده اند؛ اگر چه تعدادشان کم بوده است و از این عدّه افرادی وحی الهی را می نوشته اند و افرادی هم بعدها مسلمان شدند. چنان که اسیران فقیری از قریش که در جنگ بدر، در سال دوم هجری به چنگ مسلمانان افتاده بودند و نمی توانستند برای آزادی خویش فدیه بپردازند؛ هر کدام که قرائت و کتابت را می دانستند، مکلف شدند که ده کودک مسلمان را در مدینه آموزش بدهند تا آزاد شوند. بلاذری می گوید:
بسیاری از آنها اقدام به آموزش قرائت و کتابت به کودکان مسلمان کردند و سپس آزاد شده و به مکه بازگشتند، و عده ای از آنها که عدالت و حقانیّت اسلام را درک کرده بودند،اسلام آوردند. این بدین معناست که آدم های باسوادی در جامعه جاهلیت بوده است اما تعداد آنها بسیار اندک بوده است. و نتیجه ای که می توان گرفت این است که مراد امیرالمومنین این بوده است که از سطح معرفت اندکی جاهلیت برخوردار بوده و دارای یک سری عادات خلاف بوده اند.

 

 


 

منابع: 
کتاب فتوح البلدان، ج 3 
مقدمه ابن خلدون 
الصحیح من سیره النبی الاعظم صلّی اللّه علیه و آله، ج 1

تبیان 

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.