قدس آنلاین-آمنه مستقیمی: دکتر امیرمحمد شریف رضویان گفت: توسل مثل گفتن «بسم الله» و شرط لازم است نه کافی یعنی با نام خدا شروع کردن و با ابزار الهی راه را ادامه دادن، یعنی نگاه ظاهری و دم دستی می تواند نقطه شروع باشد اما در باطن باید با آن در پی پیروی و الگوبردای از ائمه(ع) باشیم و این یعنی شیعه درست که نقشی موثر در تربیت دارد آنهم از طریق اعمال و رفتار نه الزاماً گفتار

تربیت دینی انسان سازی است نه مجسمه سازی/ دین باید در سبک زندگی هم وجود داشته باشد

با توجه به ضرورت شناخت سبک زندگی معصومان(ع) در عرصه های مختلف، در گفت و گویی با دکتر امیرمحمد شریف رضویان، پزشک و فعال در امور تربیتی و فرهنگی درباره جایگاه توسل و ارتباط با ائمه(ع) در تربیت فرزند به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می شود:

 

برای ورود به بحث و به عنوان سوال ابتدایی لطفا بفرمایید آیا توسل به ائمه علیهم السلام می تواند در تربیت صحیح فرزند و در اصطلاح دینی داشتن فرزند صالح به والدین کمک کند؟

در این باره حداقل دو واژه باید تعریف شود، یکی توسل و دیگری تربیت؛ توسل چیزی از جنس «بسم الله» گفتن است یعنی شرط لازم است نه کافی چراکه اگر توسلی به ائمه(ع) و بزرگان دین داریم باید با لوازمی همراه باشد تا تاثیر مدنظر را بگذارد؛ باید توجه داشت گاهی به ما محب و گاهی شیعه می گویند و شیعه محبی است که پیرو شده و توسل با این پیروی، قطعا در تربیت اثرگذار است.

علاوه بر این، اگر تربیت بدین معنا باشد که فرزندم آنی شود که من می خواهم، صحیح نخواهد بود چون این نگاه ساختن، تولید کردن و نوعی مجسمه سازی است، در حالی که تربیت در فرمایش بزرگان و آیات قرآن یعنی زمینه سازی برای رشد که این را باغبانی کردن می گویند؛ از این رو، اگر تعابیر توسل و تربیت را با این نگاه در نظر بگیریم یقینا پاسخ سوال مثبت است و می توان با توسل به اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، تربیت صحیح را برای فرزندان اعمال کرد.

همانطور که گفته شد توسل مثل گفتن «بسم الله» و شرط لازم است نه کافی یعنی با نام خدا شروع کردن و با ابزار الهی راه را ادامه دادن، یعنی نگاه ظاهری و دم دستی می تواند نقطه شروع باشد اما در باطن باید با آن در پی پیروی و الگوبردای از ائمه(ع) باشیم و این یعنی شیعه درست که نقشی موثر در تربیت دارد آنهم از طریق اعمال و رفتار نه الزاماً گفتار.

 

ارتباط با معصومان علیهم السلام و ابراز عشق و ارادت به محضر آن حضرات(ع) از نظر تصحیح روابط والدین با فرزند و اعمال شیوه های صحیح تربیتی چه آثار و برکاتی دارد؟

اگر کسی شیعه باشد و به واسطه ارتباط با بزرگان و اولیای دین، از آنها الگوبرداری صحیح و به آن عمل کند طبعاً رفتار که مهمترین ابزار تربیت در دست والدین است (برخلاف تصور نادرست که گفتار را اصل می داند)مبتنی بر مودت و رحمت در خانواده شکل می گیرد، یعنی خانواده بنابر رویکرد دینی، آرامش را ناشی از مودت و محبت می داند و این رویکرد تاثیرات چشمگیری خواهد داشت.

 

آیا شیوه های توصیه شده ائمه(ع) برای تربیت فرزند به ویژه توصیه های امام رضا(ع) برای امروز ما هم کاربرد و اثرگذاری دارد و می توان با تمسک به آنها به تربیت صحیح فرزند دست یافت؟

اگر ما شیعه حقیقی باشیم این شیوه قطعاً کاربرد و تاثیر دارد اما اگر سوری عمل کنیم و دین جدا از سبک زندگی ما باشد نه! برای مثال اینکه منِ نوعی به مسجد بروم و توسل بجویم و بگویم «اللهم اجعل محیای محیا محمدٌ و آل محمد» اما بعد از خارج شدن از مسجد شیوه رانندگی من تغییر نکرده باشد و با مردم مودت و رحمت نداشته باشم قطعا دعایم با رفتارم در تناقض است؛ از این رو، شیعه واقعی بودن در عمل به این آموزه ها است.

علاوه بر این، باید توجه داشت، نکته تربیتی که یکی از معصومان علیهم السلام توصیه کرده اند در تضاد و تناقض با آموزه های معصوم دیگر(ع) نیست تنها تفاوت آنها در شرایط زمانی و مکانی است همچون اسماء الهی که هر یک به ذاتی بزرگ اشاره دارد اما از بُعد و دریچه ای خاص.

اینکه بگوییم رفتار بزرگان در تربیتما چه تاثیری دارد می توان گفت بنابر تربیت دینی خدای عالم به هیچ وجه موجودی به نام انسان را مجبور به کاری نکرده و مهمترین مسئله در خلقت انسان و اشرف مخلوقات این است که به او اختیار داده تا حق و باطل را تشخیص دهد لذا نمی توان نتیجه تربیت فرزند را به طور قطع تعیین کرد؛ از این رو، در تربیت ما معطوف به نتیجه نیستیم بلکه معطوف به سعی و تلاشیم، زمینه سازی می کنیم و امید داریم با لطف و عنایت الهی فرزندان ما عاقبت بخیر باشند.

خوشبختانه در تاریخ ما الگویی داریم که در آن والدین در تربیت فرزند 100 درصد درست عمل کرده و نتیجه مطلوب را گرفته اند یعنی حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) که تاریخ شاهدی بر تربیت صحیح فرزند در سیره رفتاری آنها است.

در امر تربیت باید تلاش کرد و خدای متعال از این سعی و تلاش تشکر می کند «سعیکم مشکورا» اما نباید نتیجه را به طور قطع ترسیم کرد چراکه این می شود مجمسه سازی نه تربیت؛ باید در امر تربیت توجه داشت که انسان ها هر یک استعداد خاصی در مراحل رشد دارند و این باغبان است که باید متناسب با استعداد هر یک از گل ها، میزان آب و نور و دیگر نیازمندی های آن را تامین کند، به تعبیر عامیانه تر نمی توان با دانه هندوانه، خربزه برداشت کرد و اتخاذ چنین رویکری در امر تربیت کاملا اشتباه است.

 

یعنی آموزه های اهل بیت(ع) در امر تربیت نیز چنین اساس و مبنایی دارد؟

سیره اهل بیت(ع) در امر تربیت فرزند به گونه ای است به دور از زور و فشار بیرونی روش صحیح از سوی فرزند انتخاب شود وگرنه با جنبه اختیار انسان در تعارض قرار می گیرد، یعنی باید به شیوه ای عمل کرد که فرزند با کنترل درونی از عملی ناپسند سر باز زند، برای مثال اینکه فرزند از تکدر چهره والدین پی به اشتباهش برده و درصدد جبران برآید بسیار اثرگذارتر و زیباتر است تا با زور و ارعاب از خطا چشمپوشی کند.

 

بنابر آموزه های اهل بیت(ع) تربیت فرزند به سه دوره هفت ساله تقسیم می شود، محور این تقسیم بندی چیست و هر یک ناظر بر اتخاذ چه روش و رویکردی است؟

بله، در سیره رفتاری و گفتاری بزرگان دین دوره های تربیتی به سه دوره هفت ساله تقسیم می شود که متاسفانه درجامعه ما به دلایل متعدد و متفاوت، تفسیروترجمه این احادیث با نگاه های بعضا اشتباه همراه شده است؛ هفت سال نخست که فرزند سید است، هفت سال دوم که عبد می شود و هفت سال سوم که نقش مشاور و وزیر والدین را می یابد. در امر تربیت بدون گذراندن این سه مرحله به انسانی مستقل نمی رسیم؛ البته گذران این دوره هادقیقا تقویمی نیست برای مثال اینکه از بدو ولادت تا هفت سالگی و بلافاصله شروع کردن دوره بعد از هفت سال و یک روزگی، بلکه این دوره ها حدودی است.

اما... اشتباه ما این است که سید را به پادشاهی تعبیر کرده و به کودک اجازه می دهیم هر کاری را می خواهد انجام دهد یا عبد را حقیر می دانیم و در دوره مشورت هم سوری و ظاهری عمل می کنیم در حالی که سید در معادل فارسی به معنایبزرگوار است، چنان که اگر عمل یا غذایی برای شخصی بزرگوار مضر باشد ما با احترام و تکریم او را منع می کنیم در هفت سال نخست هم باید با کودک چنین رفتار کنیم.

یا در هفت سال دوم منظور از عبد خدمت کننده ای است که به ارباب نیاز دارد تا از او الگو بگیرد و به تعبیری ادایش را درآورد مثل فرزندی که برای تعمیرات کناردست پدر می ایستد و با اشتیاق کار را دنبال می کند بدون آنکه حس فشار و تحمیل داشته باشد. در جایگاه مشورت نیز کسی که دو دوره را به درستی طی کرده باشد وقتی به هفت سال سوم رسید توانایی بالایی برای مشورت دارد و میتوان از نظرات او استفاده کرد و در صورت عدم احراز چنین توانایی هایی، در مشورت انگار او و خود را به تمسخر گرفته ایم!

بنابر این، اگر این مراحل به درستی و با برداشت صحیح از آموزه های دینی طی شود موجودی مستقل تربیت خواهد شد و به جایگاهی می رسد که به تعبیر لقمان حکیم، ادب از بی ادبان خواهد آموخت.

 

در مقایسه با راه های توصیه ای روانشناسی تربیت، اصول ائمه(ع) در این باره را چطور و دارای چه دستاوردهایی ارزیابی می کنید؟

حتی در صنعت، استفاده از ابزارها و تلفن همراه و خودروها همه چیزبه سوی کاربردی شدن رفته است در جوّ حاکم بر دنیای غرب اصل مهم حاکمیت الهی بر هستی دیده نمیشود بلکه بر منیت و امانیسم تکیه دارد و تازه از آنهم تعبیر صحیحی ندارد و عده ای معدود در غرب هستند که به مبانی اصلی فطرت رسیده اند اما غالب روانشناسی غرب این ریشه اصلی فطری و الهی را ندارد لذا اگرچه در ظاهر روانشناسی و مباحث تربیتی کاربردی آنهاممکن است با احکام تربیتی و رفتارهای توصیه ای بزرگان و ائمه(ع) شباهت و نزدیکی داشته باشد اما در باطن با آنها تفاوت دارد؛ برای مثال بر اساس اصول تربیت غربی دروغ مذموم و زیر سوال است چون بر روابط انسانی تاثیر می گذارد اما در نگاه اولیای دین دروغ به دلیل تضاد با خواست الهی و خلقت، مذموم شمرده می شود.

بنابراین، بدون استفاده ازمبانی دینی، ابزارهای غرب، انسان را به منیتی منحصربفرد می کشاند و انسان را در لاک خود غرق می کند چنانکه امروز جامعه غربی بسیاری از این درگیری ها را دارد و آمار خودکشی ها با علوم کاربردی آنها تناسبی ندارد، البته این روند در برخی کشورها بیشتر در برخی کشورهای غربی کمتر است.

بنابراین، اصول تربیتی غربی حتی به رغم برخی شباهت های ظاهری با آموزه های دینی در این باره از نظر هدف، نیت و مبنا تفاوت های بنیادین دارد؛ برای مثال کتبی که در غرب نوشته شده و ما به طرزی نامناسب آنهارا با عناوینی همچون «چگونه بر دیگران اثر بگذاریم؟»«چگونه همسرم را جذب کنم؟»،«همسرم را چطور کنترل کنم؟» ترجمه می کنیم همگی منیت را محور قرار می دهند درحالی که در مبانی دینی باید این من را کنار بگذاریم و بدانیم تاثیر و تاثر همه در ید قدرت الهی بوده وبایستی با نیت و رفتار درست به آنها دست یابیم.

 

چگونه می توان آموزه های اهل بیت(ع) را در عمل پیاده کرد و برتری این آموزه ها نسبت به روانشناسی غربی را اثبات کرد؟

بهترین راهکار برای تربیت فرزند بعد از داشتن نگاه باغبانی نه مجسمه سازی و اتخاذ رویکرد کنترل درونی نه ابزار بیرونی، عمل صالح است، چراکه اگر کلام ما با عملمان همسو نباشد قطعا در مسیر تربیت باخته ایم، چنان که قرآن کریم می فرماید: «آیا مردم را به نیکی می خوانید و خودتان را فراموش کرده اید» البته عالم بی عمل بهتر از عالم با عملکرد ضدّ است.

علاوه بر این، والدین باید همچون باغبان که صدها گل باغ را یک به یک و با شیوه ای خاص رشد می دهد و به تناسب استعدادهایشان به آنها آب و در معرض آفتاب قرارشان می دهد، باشند و بدانند هر فرزند مختصات خود را دارد و باید با شیوه منحصر تربیت شود.

متاسفانه، در جامعه درحال گذار ما زمینه های رشد به چند مورد، محدود شده است و اختصاصی بودن تربیت لحاظ نمی شود، از این رو، آموزش و پرورش و خانواده ها صرفاً در مواردی چون کسب مدرک و یا کسب مقام در میادین ورزشی و هنری به فرزندان افتخار می کنند در حالی که چطور ممکن است که میلیون ها انسان فقط در چند زمینه انگشت شمار تحت تربیت قرار بگیرند؟!

باید توجه داشت که خداوند خود، تفاوت های انسان ها را زمینه ساز رشد و کمال آنها معرفی می کند و بهترین مکان برای زمینه سازی رشد از مسیر این تفاوت ها، خانواده است چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «بهترین شما بهترینتان برایخانواده اش است و من بهترینم برای اهل خودم(خانواده ام)»، چراکه خانواده بهترین پناه و سکو برای اوج گرفتن و پرواز است اما متاسفانه امروزه در رقابت های بازاریِ ما، شریف ترین شغل تربیتی و موثرترترین آنها یعنی مادری و بعد همسری چنان مقامی پایین یافته که کمتر کسی به آن افتخار می کند و مفهوم «بهشت زیر پای مادران است» دیگر مایه مباهات نیست.

چرا باید در دنیای غرب برای مادری که نوزاد دارد، بین شش ماه تا 5 سال شرایط ویژه در نظر بگیرند اما ما با این مسائل فقط شعاری برخورد کنیم؟!، در رسانه ها، آموزش و پرورش چه کرده ایم که فرهنگ مادری را ترویج کند آنهم وقتی دشمن تهاجم نرم و فرهنگی را در پیش گرفته و به تعبیر مقام معظم رهبری ما امروز دچار ولنگاری فرهنگی شده ایم که البته بیشتر آسیب را از بی تدبیری های درون می خوریم تا تهاجمات بیرون.

باید توجه داشت مهمترین کانون پرورش انسان، خانواده است و هر جای دیگری که ادعا کند من جایگاه تربیت و پرورش هستم، نقض غرض کرده است چراکه نه جایگاه خانواده درست فهم شده نه مبانی دینی درست منتقل می شود؛ ما معتقدیم حداقل 50+1 درصد از سهام تربیتی فرزند باید دست خانواده باشد اگر جایی خواست این سهم را در دست بگیرد در حقیقت با آموزه های دینی در تضاد است چراکه هیچ نهادی نمی تواند جایگزین خانواده شود البته خانواده تشکیل شده از زن و مرد به اضافه آرامش چه فرزند داشته باشند چه نداشته باشند؛ زن و مرد را می توان از خانواده حذف کرد و خانواده باز هم خانواده باشد اما اگر آرامش نباشد دیگر خانواده معنا ندارد، پس هر چیزی که به آرامش آن ضربه بزند ضدّخانواده است چراکه آرامش زن و مرد و پدر و مادر در زمینه سازی برای تریت بسیار موثر است

انتهای خبر/.

 

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.