قدس آنلاین/مریم احمدی شیروان: دقیقاً ده روز پیش بود که نخستین و تنها مدال زنان تاریخ ایران، در بازی های المپیک ۲۰۱۶ ریو نصیب ورزشکار جوانی از کشورمان شد. کیمیا علیزاده، دختر ۱۸ ساله‌ای که با سن کمش نه تنها توانست پرچم ایران را در قله های بلند افتخار به اهتزاز در آورد، بلکه به همه فهماند با محدودیت‌ها هم می‌شود ستاره بود. محدودیت‌هایی که متاسفانه در ورزش وجود دارد و خانم و آقا نمی‌شناسند.

ورزش بانوان پُر از هراس و راه‌های نرفته است

اما در خانم‌ها بیشتر و پررنگ تر خودش را نشان می‌دهد. شاید برای همین است که پیروزی‌شان به دل می‌چسبد و حالمان را جا می‌آورد.

دکتر داروین صبوری، جامعه شناس ورزشی و کارشناس مسایل ورزش است که حرف‌هایی شنیدنی در این زمینه دارد.

هنوز عده ای هستند که ورزش را کاری مردانه می دانند. نظر شما در این مورد به عنوان یک جامعه شناس و کارشناس ورزشی چیست؟

متاسفانه کاملاً حق با شماست! برای پاسخ به این پرسش کمی نگاه تاریخی، فرهنگی را وارد قضایا کنیم. چیزی که ما امروز به عنوان ورزش از آن یاد می کنیم، ریشه در انقلابات صنعتی و فرهنگی اروپا دارد. نوربرت الیاس، جامعه شناس معاصر، به خوبی رد ورزش را در روند تمدن‌زایی برایمان روشن می‌کند و نهاد ورزش را یکی از سربازان مدرنیته و در جریان جهانی سازی می‌داند. در دهه هفتاد میلادی و با گسترش گفتمان فمنیستی در دنیا، شاهد مشارکت هرچه بیشتر بانوان در امور اجتماعی، از جمله ورزش هستیم. حضوری که البته همیشه با حواشی و آسیب‌های زیادی همراه بوده و هست. جوامعی که ساحتی مردسالارانه را در تمام شوون اجتماعی دنبال می‌کنند، نه تنها مخالف حضور زنان در ورزش هستند بلکه حتی چشم دیدن آن‌ها را هم در چنین عرصه‌هایی ندارند. در فرهنگ ما هم با کمی دقت در ادبیات و گفتار روزمره، چنین موضع‌گیری‌های مردانه‌ای دست خود را برایمان رو خواهند کرد. قول باید قول مردانه باشد، مردانه باید به جنگ چیزی رفت، حرف‌های بی‌محتوا و حاشیه‌ای، خاله زنکی لقب می‌گیرند و حتی در ضرب‌المثلی معروف می‌گوییم: هرگاه جارو لب طاقچه خندید، دختر هم حق دارد بخندد! پس به چنین نگرشی باید حق داد که رانندگی بانوان، اشتغال آنان و از همه مهمتر ورزش بانوان را کاملاً دخالت در امور مردانه و پا در کفش آن ها کردن ببیند.

اصلاً ضرورتی برای داشتن ورزش همگانی و قهرمانی بانوان در کشور وجود دارد؟

پرسش عجیب و در عین حال بسیار کلیدی است. عجیب از این منظر که این پرسش، پرسشی بسیار بدیهی و منطبق با عقل سلیم است و کلیدی از منظر که باید در پاسخ پرسید: از منظر چه کسانی؟! از نگاه جامعه شناختی ورزش بانوان در عرصه همگانی و قهرمانی، نه تنها لازم، بلکه ضروری است. اما اینکه چرا این مساله اجتماعی، گاه می‌لنگد و چرخش نمی‌چرخد سوال بعدی این علم است. ورزش همگانی، دختران و مادرانی بهتری تولید خواهد کرد و ورزش قهرمانی بانوان، به جنگ تصویر کلیشه‌ای و سنتی از زن خواهد رفت و این باور عمومی را ایجاد خواهد کرد که زن، به تعبیر فالاچی، دیگر جنس ضعیف و به تعبیر سیمون دوبووار، جنس دوم نیست و می‌تواند در کوچکترین فرصت برابر اجتماعی، رخ نموده و قد علم کند. اما پرسش شما اگر از کارگزاران ورزش باشد، بنده جواب آن ها را برایتان پیش بینی می‌کنم: خیر، هیچ نیازی به ورزش بانوان احساس نمی‌کنیم.

وضعیت ورزش بانوان در جامعه چطور است؟

وضعیت ورزش بانوان پُر از هراس و امید است. پر از چاله‌های عمیق و راه‌های نرفته. آمارها نشان می دهند که رسانه‌های ما، کمتر از سه درصد به اخبار و مطالب ورزش بانوان می‌پردازند و تا جرقه‌ای زده نشود و بانویی ندرخشد، دیده یا شنیده نخواهند شد. کم و کاستی‌های ورزش مردان را تا حدودی در المپیک اخیر دیدیم، همه را به توان n ام برسانید، آنگاه ضرب در تبعیض و تحقیر کنید تا حاصل جمعش بشود وضعیت ورزش بانوان در ایران.

میزان توسعه آن در سال های اخیر به چه صورت بوده است؟

اگر مفهوم توسعه را به عبارتی پوست‌اندازی در باورهای قدیم و همگام شدن با تغییرات اجتماعی توصیف کنیم، باید گفت که گام های بلندی در این زمینه برداشته شده است. اما این گام های بلند و پرش‌های جانانه، بیش از آنکه محصول یک کار سیستماتیک و منظم باشد، محصول چهره های خود ساخته و همت بلندشان است که راه را برای رهروان آتی هموار خواهند کرد.

از اهمیت مشارکت زنان در جامعه بفرمایید. اصلاً ورزش برای زنان مشارکت محسوب می‌شود؟

دقت کنیم که وقتی می‌گوییم زنان، یعنی داریم به پنجاه درصد از نیروهای اجتماعی خود اشاره می‌کنیم. کافی است یک بار چشم خود را ببندیم و تصور کنیم که از همین امروز، دیگر هیچ بانویی در هیچ جای کشور عمل اجتماعی نخواهد داشت. یعنی نه مادر است نه پرستار، نه معلم است و نه خواهر! می‌توان از این تصور بر خود نلرزید؟یکی از میدان‌هایی که ظرفیت‌های بسیاری برای مشارکت بانوان فراهم کرده، میدان ورزش و قابلیت‌های آن است. زنانی که ورزش می‌کنند حامل یک پیام مهم اجتماعی‌اند: ما می‌توانیم.

بانوان عموماً در رویدادهای بین‌المللی شرکت می‌کنند ولی کمتر نتیجه مورد انتظار را به دست می‌آورند. به نظر شما چرا اینطور است؟

البته این گونه نیست. به آنان امکانات برابر، بودجه برابر، فرصت برابر و تاریخ برابر بدهید آنگاه قضاوت برابر کنید. در المپیک اخیر درخشش زنان کاروان کشور آمریکا خیره کننده بود و به تنهایی توانستند کشورشان را به مقام نخست برسانند. ما کدام امکانات را به ورزش بانوان هدیه کردیم که امروز طلبکار آن هاییم؟ با تمام این کاستی‌ها ورزش بانوان ثابت کرد که چیزی از ورزش با تاریخ و پُرسابقه مردان کم ندارد.

به نظر می‌رسد در کشور ما خانم‌ها در ورزش‌های انفرادی مثل تکواندو، کاراته، شطرنج و... موفق‌تر از ورزش‌های گروهی هستند. دلیل این موضوع را چه می‌دانید؟

اگر فرض شما را صحیح بدانیم، می‌توان یک عامل مهم را دخیل دانست. زیرساخت‌های ورزش بانوان در ایران. شما چند سالن اختصاصی ورزش گروهی مختص بانوان سراغ دارید؟ مگر می‌شود بدون ساختار و زیربنا امید معجزه داشت؟نگاهی به سرنوشت فوتبال باشگاهی بانوان بیندازید. باشگاه ملوان بندرانزلی چه شد و چرا شد؟! پُر واضح است که در چنین شرایطی ورزش‌های انفرادی بی‌سردرد و بی دردسر تر هستند. می‌روید سراغ شطرنج که تمام‌اش یه میز است و یک دست شطرنج و یک حریف تمرینی، بدون نیاز به مکان و زمان.

روزهای اخیر نام کیمیا علیزاده با کسب یک مدال برنز از مسابقات المپیک بر سر زبان‌ها افتاده است. به نظر شما چه کارهایی باید در پیش بگیریم تا در المپیک 2020 سهم خانم‌ها از مدال‌ها بیشتر باشد؟

راستش من امید چندانی ندارم و آینده روشنی را در سیستم دولتی ورزش متصور نیستم. کارهای زیربنایی اجتماعی، کارهای یک شبه و یک ساله نیستند. باید اهمیت ورزش بانوان در سندها و بخشنامه‌های مهم دولتی دیده شود. نظام‌نامه فرهنگی ورزش باید تمام قد در راستای حمایت از آنان برآید و در پایان، شما نیز به بنده حق خواهید داد که الفبای ورزش، طرفداری و حمایت است؛ وقتی بانوان را به ورزشگاه راه نمی‌دهیم، چگونه انتظار مدال‌های جهانی و المپیک از آن‌ها داریم؟ این کمی بی‌انصافی است.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.