"فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ" بخوانید و پشت سر خودتان آب بریزید. جدا شوید از برهوت و تنهایی.
با صلوات و درود پا به شفاخانه امامزادگان بگذارید. آنجا که صاحبخانه ها، از روی شانه ها، کوله بارِ غم برمی دارند و نیایش ها به سقف قلوب چلچراغ می شوند و سینه ها را تابان می کنند.
پارچه سبز نذر گره بزنیم و در اشک های سفر شناور شویم... در رکعت های وصل...
برویم چشم و گوش و قلب مان را دعوت کنیم به نور. به امامزادگانی که هر اقامه و ربنا و تلاوتی آنجا، آرامشی نانوشتنی ست.
گاهی که خوف و وارونگی همنشین مان شدند، در عذاب نمانیم. برخیزیم و به پناه بشتابیم. به آنجا که گشایش و آسانی ست و رنج، اجازه ی عبور ندارد و ساعت به ساعت، خبر از عظمت و طهارت است و درمان.
امامزادگان فصل ته نشین شدن اندوه اند. فصل دستگیری. گاهی باید خودتان را بردارید و به سفر بروید. عُشّاق، طعمِ رکعت های دلنواز در امامزادگان را از روح شان دریغ نمی کنند.
نظر شما