قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: با گذری کوتاه در تاریخ به این نتیجه می رسیم که اکثر مواقع حکومت های استبدادی برای سرپوش گذاشتن بر اعمال خود که از طریق افراد آگاه بیان می شده است، روی به شکنجه ی این افراد می آورده اند و شاید پهلوی دوم نمونه ای بارز از این مُدل حکومت ها باشد!

از "دستبند قپانی و کلاهخود" تا "اره برقی و اتاق فوتبال"!؟

شکنجه همواره در طی تاریخ وجود داشته است و شاید تنها با گذر زمان، نوع و شکل آن عوض شده باشد و به نوعی به روز شده باشد و حاکمان که روز به روز از مردم فاصله می گرفتند در پی استفاده از این ابزارها برمی آمدند. در این بین حکومت پهلوی از این ماجرا مستثنی نبود و اگرچه در دوره ی رضاشاه تا حدودی همان شکنجه های قجری مرسوم بود ولی محمدرضاشاه پس از کودتای 28 مرداد که تا حدودی کار خود را قمر در عقرب دید، برای حفظ ارکان قدرت خود، با ایجاد سازمان های امنیتی چون ساواک، انواع و اقسام شکنجه ها را برای سرکوب مخالفان خود به کار برد به نحوی که ناصر ربیعی و احمد راهرو خواجه درباره ی نوع و شیوه ی این شکنجه ها می نویسند:
شدت شکنجه ها و اعمال غیرانسانی ساواک تا حدی بود که دبیرکل سازمان بین المللی عفو در سال 1975م اعلام کرد کارنامه هیچ کشوری در جهان سیاه تر از کارنامه حقوق بشر در ایران نیست.
همچنین آقای ایوبود ولو وکیل دعاوی در پاریس که در این سال ها به ایران آمده بود درباره شکنجه چنین گفته است:

زندانیان سابق از محل شکنجه در زندان اوین با من حرف زدند و انواع شکنجه هایی را که خود دیده بودند، برایم برشمردند:
شلاق خوردن با یک شلاق سیمی؛
میز فلزی که به تدریج داغ می شود و زندانی را روی آن می خوابانند؛
سوزاندن بدن با سیگار؛
اتصال برق به اعضای تناسلی؛
و... به من گفتند، که زندانیان را حتی در حضور کسانشان شکنجه می دهند تا مگر آنان را به اقرار آورند. آنان مواردی را که خودشان شاهد بوده اند گفتند، از جمله این که به یک زن در حضور شوهرش تجاوز کردند تا شوهر مجبور به اقرار شود! و نیز بچه هفت ساله را جلوی چشم پدرش با شلاق و برق شکنجه دادند تا پدرش مجبور به اقرار شود. یک بچه چهار ساله را جلوی چشم مادرش به شلاق سیمی بستند و با قیچی جراحی پشت گردن پسربچه را می بریدند تا مادر را به حرف زدن وادار کنند.
در ادامه به فهرستی از انواع شکنجه های معمول در عصر پهلوی دوم اشاره می کنیم.

شلاق و دستبند قپانی
در کتاب رژیم ترور و اختناق درباره ی نحوه ی این دو شکنجه این گونه آمده است: هر بدبختی را که گرفتار می شد، در ساعت های اول به دست مأموران مخصوصی می دادند که برای این کار تربیت شده بودند. اسیر بدبخت را لخت می کردند و به چهارپایه می بستند و شلاق می زدند، این حکمِ اولین پذیرایی از هر تازه وارد را داشت که در حکم قاعده ای کلی درآمده بود.

خاصیت این شلاق ها این است که گوشت بدن را می کند، شلاق زدن تا بی هوشی ادامه دارد. آن گاه از زمانی که احتمال بی هوشی به یقین تبدیل می شود، برای محکم کاری پنج ضربه دیگر نواخته می شود، اگر از افراد مورد شکنجه اثر حیاتی یا عکس العملی سر نزد، او را بی هوش حساب می کنند و برای به هوش آوردنش آب سرد به رویش می ریزند. وقتی به هوش آمد، دوباره شلاق زدن شروع می شود.

بعد از شلاق زدن دستبند قپانی به میان می آید، اما این دستبندها با آنچه در زمان مختاری (رئیس شهربانی دوره رضاشاه) معمول بوده قابل مقایسه نیست، پس از بستن دستبند قپانی، یک وزنه 25 کیلویی هم به آن می آویزند و آن گاه زندانی را وامی دارند راه برود و به ضرب شلاق او را وادار می سازند تا از پا درآید... روزهای متوالی آن را تکرار می کنند، پس از چند روزی قسمت های بدن فلج می شود، انگشت از کار می افتد.

معمولاً در زیر فشار دستبند قپانی کسی قادر نیست بیش از یک ساعت و حداکثر یک ساعت و نیم دوام بیاورد. استخوان های سینه بیرون می آید. به مفصل های بازو فشار مرگبار و تا به حد کنده شدن از جا وارد می گردد، نفس تنگی می گیرد، حالت خفقان به شخص دست می دهد و ادامه این وضع منجر به مرگ می شود. شخصی را در باغ مهران دستبند زدند، مأمور پس از آن که در را بست و خارج شد و پس از نوشیدن مقداری مشروب، جریان را به کلی فراموش کرد و به دنبال خوشگذرانی های شبانه رفت. فردا که در سلول گشوده شد جز جسد چنبرزده و بی جانی از زندانی بدبخت بر جای نمانده بود.

کلاهخود
وحشیانه ترین وسیله کلاهخودها بود که درون آن میخچه های نوک تیز تعبیه شده و از اطراف میلیمتر به میلیمتر به پوست سر فرو می رفت و به استخوان فشار می آورد. تصور کیفیت این درد دشوار است، مثل آن بود که بندبند شخص را با گاز انبر بیرون می کشیدند و چون شخص به حد بی هوشی می رسید، فشار را اندکی کم می کردند و با آب سرد او را به هوش می آوردند و باز تکرار می کردند.

گیره
یکی دیگر از آلات شکنجه بود که سر زندانی را بین دو بازوی گیره می گذاشتند و پیچ گیره را کم کم سفت می کردند و فشار تحمل ناپذیری بر شخص مورد شکنجه وارد می آوردند.

اجاق برقی
در کتاب شکنجه های ساواک آمده است: مهندس بدیع زادگان را مدتی روی اجاق برقی نشانده بودند. بوی تعفن زخم هایی که به پانسمان و معالجه آن نپرداخته بودند، هم خود و هم اطرافیانش را ناراحت کرده بود و با این که بعدها مدتی او را تحت معالجه قرار دادند، گویا از ناحیه مهره های کمر آسیب سختی دیده و خمیده قامت شده بود و باید مدت ها معالجه و پانسمان می شد، ولی با همان وضعیت به اصطلاح محاکمه و سپس اعدام شد.
همچنین آیندگان 24 دی 1357 می نویسد:
اتاق دیگری در زندان اوین وجود داشت که به اتاق «شمع سوز» معروف بود، در این اتاق به روش های مختلف از جمله با افروختن شمع زیر بدن، زندانی را شکنجه می کرده اند. در آن جا تختخوابی فلزی هم جلب نظر می کرد که به یک اجاق برقی بی شباهت نبود. زندانی را روی این تخت می خوابانیدند و سیم های برقی را که به تخت متصل بود، به برق وصل می کردند تا تختخواب سرخ شود و زندانی بسوزد! مهدی رضایی مجاهد شهید را با همین وسیله تا بدان حد سوزاندند که به شهادت رسید. نوعی وسیله شکنجه دیگری که دژخیمان از آن استفاده می کردند یک سینی بزرگ بود که به ماهی تابه های آشپزخانه شباهت داشت، آن ها زندانی را درون این ظرف بزرگ می گذاشتند و سرخ می کردند.

گیوتین!
در داخل زندان سالن ویژه شکنجه ای وجود داشت. در این سالن به فاصله هر یک متر از دیوار، وسایل ویژه برقی آویزان کرده بودند. زندانیان را در کنار دیوارها می بستند و سیم های برق را به بدن آنان وصل می کردند، در این سالن وسیله عجیبی جلب نظر می کرد که شبیه گیوتین بود، از این وسیله برای قطع انگشتان دست زندانی به منظور شکنجه استفاده می شد، به این ترتیب که شکنجه گران انگشتان دست زندانی را زیر این گیوتین می بستند و انگشت دست او را آهسته قطع می کردند تا بدین وسیله از او اعتراف بگیرند!

بی خوابی
یکی از زندانیان زندانهای سواک در خاطرات خود میگوید، یک روز عصر در باز شد و فرهاد قیصری با چهره ای درهم شکسته به سلول ما آمد. او در آن مدت چنان پیر شده بود که نمی شد باور کرد. صورتش در هم فرو رفته و عضلاتش تغییر یافته بود. در اثر 72 ساعت بی خوابی که به او تحمیل کرده بودند، عضلات و پوست صورتش کج و کوله و چروک شده بود، با صدای ضعیفی تعریف کرد:
بعد از سی چهل ساعت بی خوابی، چشمانم چنان از شدت بی خوابی می سوخت که تا مغزم تیر می کشید، آرزو می کردم بی هوش شوم، ولی نمی شد، چند بار خواب مرا از پا انداخت و مثل تخته سنگ به زمین افتادم؛ ولی نگهبان هر بار با یک لیوان آب سرد که به صورتم می پاشید و باعث بیداری ام می شد و در اثر ضربه های چک و لگدی که می خوردم، چشمان را به زور باز نگه می داشتم.

تجاوز جنسی!؟
کارشناسان سازمان عفو بین الملل درباره شکنجه های ساواک چنین نوشته اند:
جلادان ساواک ایران علاوه بر استفاده از شوک الکتریکی و کتک به وحشیگری های زیر نیز متوسل می شدند. طبعاً زندانیان سیاسی ایران نیز مورد تجاوز قرار می گیرند. ساواک به منظور تجاوز به قربانیان خود حیواناتی را تربیت کرده بود که خرس ها از آن جمله اند. ساواک به منظور تجاوز به قربانیان خود نه به خاطر شکنجه جسمی بلکه به خاطر شکنجه روانی مورد تجاوز جنسی قرار می داد، این شکنجه روانی به ویژه در حالتی بود که برای گرفتن اعتراف از شوهران و یا پدران به زنان و دخترانشان در برابر چشم آنان تجاوز می کردند.

ساواک برای اعمال جنسی اجباری حتی از حیوانات وحشی که برای همین منظور تربیت شده بودند استفاده می کرد. از جمله این حیوانات خرس بوده است!!!
مهندس مهدی بازرگان که در دهه اول شهریور 1320 از جمله جوانان پیشاهنگ تظاهرات و نمایش های خیابانی و دانشگاه و مدارس بوده اند و بیش از دیگران در معرض حملات و ضربات پلیس و نیروهای انتظامی قرار می گرفتند، این گونه تعریف می کنند: ما گاهگاه چوب و فلک دیده بودیم. اما این ها، در تظاهرات خیابانی، با باتوم پاسبانان سروکار داشتند، گلوله و خون دیده بودند، شکنجه های زندان را چشیده بودند، حتی دخترها هم از این گونه شکنجه ها بی نصیب نمی ماندند. خودم در زندان لشکر 2 زرهی خرسی را که در حمام مخروبه و تاریک به جان دخترها می انداختند، دیده بودم؟!

سوزاندن با سیگار
هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری، درباره اعمال شکنجه ساواک و تبادل تجربیات در این زمینه با سازمان سیای آمریکا چنین می نویسد:
... یکی از فعالیت های شناخته شده توسط ساواک ایران که به هنگام اقامت در تهران فیلم آن را مشاهده کردم، شیوه های اعمال شکنجه توسط ساواک را نشان می داد. این فیلم بازجویی از یک زن جوان را به نمایش می گذاشت. اول او را عریان می کردند، سپس یک افسر ساواک با یک سیگار روشن او را می سوزاند تا جایی که فریاد می کشید، دست از مقاومت برمی داشت و اطلاعات لازم را در اختیار آنان می گذاشت...
بازجوی مذکور در شغل خود بهترین شهرت را داشت. بدین خاطر یک فیلم از صحنه عمل او برداشته شد تا به آموزش دیگر مقامات ساواک کمک کند. این فیلم به سیا داده شد و سیا نیز نسخه هایی از آن را در تایوان، فیلیپین و اندونزی به عنوان بخشی از کمک تکنیکی به دوستان خود توزیع کرده بود.

حجت الاسلام آقای شیخ حسین غفاری آذرشهری را پس از دستگیری زیر شکنجه های طاقت فرسا قرار می دهند... از جمله شکنجه هایی که به او داده بودند این بود که پاهای او را در میان دیگ روغن زیتون جوشان گذاشته گوشت و پوستش را سوزاندند.

منصور رفیع زاده، رئیس شعبه ساواک در آمریکا می گوید: در بین فعالان بی شماری که به شدت ضد شاه بودند، یک معلم تبریزی وجود داشت که در صحبت های عمومی خود پی در پی القاب زشت به شاه نسبت می داد. به همین خاطر توسط ساواک بازداشت شد. او حتی بعد از ضرب و جرح های شدید، باز هم کوتاه نیامد، لذا ساواک وی را به زندان اوین منتقل کرد. با وجود شکنجه شدن در اوین وی به نطق های آتشین خود بر ضد شاه ادامه داد. هنگامی که جریان این مرد به گوش شاه رسید او خیلی ساده گفت: به جای الاغ باید این فرد را جلوی شیرها انداخت. یک هفته بعد، شاه و نزدیکانش به باغ وحش خصوصی او رفتند، تیمسار نصیری نیز حاضر بود، به محض آن که مرد زندانی را از اوین آوردند و چشم او به شاه افتاد، فریاد زد: «خون آشام، مستبد، قصاب!»... شاه به نگهبان اشاره کرد و در یک چشم برهم زدن آنان او را به داخل قفس شیرها پرتاب کردند، شیرهای گرسنه بی درنگ به سر او فرود آمدند. شاه فریاد زد: «تو بودی که جرئت می کردی به ما فحش بدهی!» در حالی که چشمان شاه از هیجان برق می زد به حصار شیرها نزدیک تر شد و با ذوق و شوق تکه تکه شدن مرد و خورده شدن او توسط شیرها را نظاره کرد. هنگامی که شاه به اندازه کافی حظ بصری برد، در حال رفتن رو به نصیری کرد و خیلی راحت گفت: «حالا دیگر شما یک آدم خاطی کم تر دارید.»

شوک الکتریکی- سوزن های داغ- کشیدن ناخن ها
در کتاب تاریخ معاصر ایران ذکر شده است که منظره کتک زدن ها و بدن های شکنجه شده به اندازه ای عادی شده بود که دیگر جلب توجه هم نمی کرد. گاهی زندانیان سیاسی را سه ماه در زندان مجرد که فقط یک متر مربع مساحت داشت نگه می داشتند. یکی از آنان یک دانشگاهی به نام محمد بود... به منظور این که از او اطلاعاتی درباره مخالفان کسب کنند ساواک هر روز او را کتک می زد و زیر شکنجه های مختلف قرار می داد از جمله وارد کردن شوک الکتریکی به شقیقه ها و آلات تناسلی و گذاشتن سوزن های داغ قرمز شده به زیر ناخن انگشتان بود، از دیگر موارد شکنجه استعمال باتون بود... .
و همچنین روزنامه اطلاعات 16 دی 1357 می نویسد:
یک دستگاه در گوشه ای از اتاق شکنجه گاه قرار داشت که جای انگشتان در آن تعبیه شده بود. مردم می گویند با این وسیله ناخن های انگشتان را می کشیده اند. در اتاقی دیگر تختخوابی است که به سیم های برق سوزان مجهز بود. با این دستگاه به زندانی شوک الکتریکی می داده اند. در زیر زمین دالانی است که به خانه های اطراف مربوط می شود. این دالان به شدت تاریک است و یک سلول تاریک نیز در آن وجود دارد. در اتاق دیگر یک بخاری است که زندانی را به آن می بسته اند و به تدریج او را می سوزانده اند.

آتش زدن زندانی
منصور رفیع زاده، رئیس شعبه ساواک در آمریکا گفته است:
در میان روزنامه نگاران دوره ملی شدن صنعت نفت، کریم پور شیرازی سردبیر روزنامه شورش به دلیل حملات گسترده و بی باکانه اش به خانواده پهلوی، به ویژه شخص شاه و اشرف پهلوی، بیش از همه مورد خشم ملوکانه قرار گرفت...، بعد روزنامه ها خبر مرگ تصادفی شیرازی را در یک آتش سوزی در زندان منتشر کردند... سال ها بعد هنگامی که برای تعطیلات در تهران بودم یکی از بدنام ترین این افراد در مقابلم سبز شد. او می دانست که من چه کاره هستم و خواهش کرد سفارش او را به تیمسار سفیری بکنم. من بی درنگ او را شناختم. وی در زمان اعتراض های دانشجویی زندانبان من بود. او با افتخار از کارهای خود و شرکت در قتل شیرازی سخن گفت. هنگامی که برای دانستن جزئیات پافشاری کردم، وی با گستاخی در مورد شب آتش سوزی در سال 1953 گفت: من فردی بودم که در حالی که چند نفر شیرازی را گرفته بودند، نفت بر سر و بدن او ریختم، چون لباس های خودم نیز نفتی شده بود نمی توانستم او را آتش بزنم، چون ممکن بود لباس های خودم هم آتش بگیرد. یکی دیگر از مأموران زندان، کهنه ای را آتش زد و به طرف او پرتاب کرد ما نیز به سرعت از سلول او دور شدیم.

بشکه های شیشه خورده- قطره های آب سرد
حاج مهدی عراقی می گوید:
در هر حال شکنجه همیشه بوده، نحوه هایش فرق می کند. سال 28 همان که قبلاً گفتم مرحوم امامی را می گیرند، ناخن هایش را می کشند و سال 34 مرحوم خلیل و نواب و این ها را می گیرند و آن بلاها را آن جوری سرشان می آورند، خرس به جانشان می اندازند، توی بشکه شیشه خورده می کنند، قطره های آب سرد توی مغزشان می ریزند، از این کارها می کنند. با یک مقدار سطح بالاتر مثل کریم پور شیرازی را نفت می ریزند روش و آتش می زنند.

اره برقی
در کتاب اسرار زندان اوین آمده است:
«در سیاهکل دو تن از مبارزان به شهادت رسیده و هفده تن دیگر به طرز وحشیانه ای در زندان اوین شکنجه می شوند، پای یکی از دستگیرشدگان را با اره برقی زنده زنده قطع می کنند.»

اتاق فوتبال
در کتاب شکنجه های ساواک درباره ی این اتاق و نوع شکنجه اش این گونه آمده است:
شکنجه های گوناگون در زندان های آریامهر رایج بوده است، به طور معمول همین که چریکی اسیر می شود یک برنامه مشت و لگد و فحش های بسیار رکیک فوری اجرا می شود. این برنامه چه بسا حدود هفت، هشت ساعتی ادامه دارد، این ناشتایی است و به طور معمول زندانی بارها از هوش می رود که دوباره او را به هوش می آورند. شکل کار بدین صورت است که اسیر را در اتاقی می برند. گرداگرد آن افراد قلدر دوره دیده ای ایستاده اند، اسیر را وسط می اندازند و با مشت و لگد به یکدیگر پاس می دهند، اسیر همچنان در وسط است، خونین و کوفته و چه بسا با اعضای شکسته، چریک ها اسم این اتاق را اتاق فوتبال گذارده اند. این عملیات برای شکستن اراده و به هم زدن ذهن چریک انجام می شود. ضدانقلاب بدین سان می خواهد ضمن ایجاد هراس در دل چریک مجموعه پاسخ هایی را که چریک برای خدمت به انقلاب از قبل در ذهن ساخته است، در هم ریزد.

جوخه آتش
شکنجه دیگری که در مورد بیشتر دانشجویان به کار برده می شده است، گرفتن وصیتنامه و تشکیل جوخه آتش بوده است، پس از آن که شکنجه های مقدماتی تمام می شد، دانشجویان را وادار به نوشتن وصیتنامه می کردند و آن گاه چشم آنان را بسته و در برابر جوخه آتش قرار می دادند تا آنچه را تمایل دارند از زبان آنان بشنوند، یا با قرار دادن هفت تیر بر روی شقیقه آنان را وادار به امضای اقاریر از پیش ساخته می کردند تا در دادگاه های فرمایشی بر ضد آنان مورد استناد قرار گیرد.
در زندان های انفرادی قصر نیز شکنجه های وحشتناکی به کار می رفته است، برای نمونه حمید کریمی را در حال اعتصاب غذا با پنج نفر دیگر به صلیب کشیده و در آن حالت شلاق زده اند و بالاخره با پافشاری زندانیان شماره سه قصر آنان را به زندان باز گردانده اند.

شکنجه های روحی
از جمله بدترین و سخت ترین شکنجه ها که به خصوص درباره زندانیان سیاسی اعمال می شد، شکنجه های روحی- روانی بود. این نوع شکنجه ها بیش تر از زمان دومین رئیس ساواک یعنی سرلشکر پاکروان اجرا می شد که تربیت شده آمریکا و متخصص جنگ های روانی بود. شکنجه گران برای تحت فشار قرار دادن زندانیان و تضعیف روحیه آنان از روش هایی چون دسیسه اندازی بین زندانیان، تهدید اعضای خانواده زندانیان، تجاوز به نوامیس زندانی برابر دیدگان او، پخش نوارهای مختلف از تیراندازی، خنده، گریه و التماس یا خواهش، پخش صدای آژیر در زندان و غیره استفاده می کردند.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 16
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد IR ۱۳:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    37 42
    خدا لعنت كنه اين ساواكي هاي بي رحم و انصاف رو.
  • رحيم IR ۱۳:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    27 4
    خداييش ترسناك بوده شكنجه هاشون!!!
  • محمد IR ۱۱:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۷
    27 2
    مو به تنم راست شد!!!
  • جواد IR ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۷
    16 0
    ارزش خوندنو داشت.
  • مريم IR ۱۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۷
    18 3
    خيلي تلخ و البته هيجان انگيز بود.
  • parinaz IR ۱۴:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۳/۲۸
    7 34
    خيلي بدبود.مر30الهي بيشترازاين ها اعذاب بکشنن
  • کیانا و یسنا IR ۱۷:۴۴ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۶
    3 6
    خیلی خیلی خیلی جالب بود.
  • رفیعی ۱۲:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۸
    0 0
    بخشی از آنچه باید در مورد حکومت پهلوی بدونیم گفته شده بود
  • ۲۳:۵۱ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۹
    0 0
    باید تا جایی که می‌تونیم نگهدار چیزی باشیم که به خاطرش این همه عذاب کشیدن رخشان شاد
  • مجتبی ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۲/۰۸
    0 0
    ای لعنت بهشون ... مو به تنم سیخ شد.... ممنون خواندنی بود
  • منم ۲۳:۳۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۱
    0 0
    واقعا مرسی خیلی دوست داشتم دربارش بدونم خیلی کامل بود خدا لعنتشون کنه این حرومزاده هارو
  • ۲۳:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۹/۱۳
    0 0
    خیلی ناراحت کننده بود اما بنازم به غیرت ومردانگی ای کاش الان بیکاری وگرانی نبود که خود این هم نوعی دغدغه است
  • جعفر ۱۹:۵۰ - ۱۳۹۹/۱۰/۲۳
    1 1
    واقعا"وحشتناک بوده.مو بر تن ادمیزاد سیخ میشه.خداشاه وساواک ر ولعنت کنه
  • ناشناس ۰۲:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۶
    2 0
    اللهی خدا هزار برابر بیشتر شکنجه شون کند
  • مطهره ۱۸:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
    1 0
    استبداد که میگن همینه دیگه.کافی بوده یکی زیرآبشو بزنه یا از کثافت کاری هاشون پرده برداره...اونوقت بوده که...