۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۵
کد خبر: 124999

قدس آنلاین:اول خرداد ماه در تقویم فرهنگی ایران اسلامی ، به نام "روز بزرگداشت ملاصدرا" عنوان گرفته و به همین بهانه هر ساله همایش نکوداشت آن حکیم بزرگوار با حضور فیلسوفان و حکمای عصر برگزار میشود . همایشی که امسال در هفدهمین دوره برگزاری با موضوع "فلسفه و راه زندگی" عنوان گرفته است .

 ملاصدرا کیست؟

به گزارش قدس آنلاین،آنچه بهانه نگارش سطور زیر شده، ضمن یادکرد آن حکیم دانشمند، بررسی محتوایی یکی از سخنرانی های همایش شانزدهم می باشد . همایشی که با عنوان" انسان و جهان در حکمت متعالیه" در نخستین روز خردادماه سال 91 در تهران ، با حضور و سخنرانی بزرگان علم فلسفه برپا شده بود . در نشست نخستین این همایش "دکتر مصطفی محقق داماد" به عنوان سخنران سوم با موضوع" تجلی کلام الهی در طبیعت از نظر ملاصدرا "به ایراد سخن پرداختند . ایشان ضمن بیانات خویش ، در بخشی از سخنرانی چنین گفتند که: (( انصافا مفسّر واقعی قرآن کریم ملاصدرا است و هرکس تفسیر ملاصدرا را میخواند در نگاهش تفاسیر دیگر معنا ندارد، از این رو ملاصدرا مفاهیم مدنظر خود را از قرآن کریم گرفته است .))

 

ملاصدرا کیست؟
"صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی قوامی" معروف به "ملاصدرا"(980-1051هجری قمری) فیلسوف نامدار و عارف بزرگ که با ابداع مکتب حکمت متعالیه ، تحولی شگرف را در عرصه تفکر فلسفی و عرفانی بوجود آورد. مکتبی که 800سال فلسفه اسلامی قبل از خود را، به کناری زده و مبدا دوره ای جدید گشت . صدرالمتالهین شیرازی را پایان بخش نزاع 20 قرنی ارسطو و افلاطون(نزاع سنتی مشاء و اشراق) دانسته و نظام فلسفی اش را حیات بخش فلسفه اسلامی قلمداد می نمایند .
تولد او در شیراز و تحصیلش در اصفهان بوقوع پیوسته و 15 سال از عمر خویش را با گوشه نشینی در روستای کهک قم مشغول عبادت و مجاهده و ریاضت بوده است . بعد از آن و اقبال بعد از ادبار مردم، او مشغول نگاشتن آثار خویش شده و شیراز محل بروز دوباره اش . آثار فراوان از جهت عدد و عنوان و محتوا ، که مطمئنا سرآمدش" الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه "معروف به" اسفار"( با الهام از سفرهای چهارگانه عقلیه) می باشد .
ملاصدرای شیرازی که هم عصر بزرگانی چون شیخ بهایی، میرفندرسکی و میرداماد بوده، در اسفار از(( طبیعت وجود و عوارض آن ، علم طبیعی،علم و حکمت الهی و علم النفس)) سخن رانده و به تعبیر یکی از اندیشمندان معاصر(علی اکبر رشاد) ،جامع ترین دانشنامه فلسفی مسلمانان را بوجود آورده است .
• تلفیق عرفان و برهان در حکمت متعالیه
در باب تلاشهای صدرالمتالهین شیرازی در پایه گذاری "حکمت متعالیه" نظرات متنوعی وجود دارد. نظراتی که گاهی ملاصدرا را "مشایی" و گاهی" اشراقی" جلوه میدهند . گاهی کار او را اقتباسی از حکمت مشاء ابن سینا قلمداد نموده و برخی نیز او را توسعه دهنده حکمت اشراق سهروردی میخوانند . اما آنچه مسلم است ملاصدرا در حکمت متعالیه خویش دست به ابداعی نوین زده و با امتزاج فلسفه و عرفان و حتی کلام ،حرکتی را از خود بروز داده که تا آن روز نمونه ای به چنین وسعت نداشته است . این تلفیق عرفان با فلسفه، که با روش بازکردن راه های بن بست در تفکر فلسفی با تکیه بر شهود و مکاشفه نمود یافته است ، حکمت متعالیه را تبدیل به مکتبی عرفانی فلسفی نموده که در فهرست نگاری مکاتب در زیرمجموعه هیچکدام، به صراحت و اطمینان نمیتوان بشماره آورد . "اسفار" به عنوان شاخصه و پرچم این مکتب، جمع برهان و عرفان است . ملاصدرا نخست با روش اهل فلسفه بحث را آغاز نموده و بعد با مشاهدات عرفانی و مکاشفات خویش بحث را به سرانجام موردنظر رسانده است . او از تفکر آغاز کرده و در نهایت تقلید را برای متعلمینش به ارث نهاده است . در حقیقت صدرا هرگاه با فلسفه به نتیجه مطلوبش نمیرسد ، شهود و کشف را که هیچ سند و بنیانی برای آن نمیتوان متصور شد ، وارد قضیه نموده و به هرقیمتی که شده نتیجه مطلوبش را اخذ مینماید . نتیجه ای که زایده ی درونیات او بوده و جز با تقلید از او به شیوه ی دیگری قابل اخذ نیست . ملاصدرا خود گاهی در حین بحث ،تعذّر از تغییر یکباره شیوه بحث از فلسفه به عرفان را لازم دانسته و به آن اقراردارد . از سوی دیگر در آثارش همیشه هدف وسیله را توجیه نموده و از برای رسیدن به نتیجه مطلوب خویشتن ،ابزارهای متنوع بجا یا نابجااز باب تفکر و شیوه فلسفی بکاربسته میشود .
این شاخه به شاخه پریدن در آثار او، که به قول خودش جهت فهم راحتر مطالبش توسط متعلمین است، باعث شده که ادله عقلی بحث های ملاصدرا همیشه مورد اشکال بوده و کفایت ننماید . شاید بهتر است بگوییم ملاصدرا برای نیل به مقصودش مسیری را پیمودن آغازیده و در مسیرخویش به هر ابزاری دست یازیده تا برسد به آنچه میخواسته و یا شاید به طور اتفاقی برایش میسور شده است .
• تاویل قرآن و روایات اهل بیت(ع) در حکمت متعالیه
صدرالمتالهین شیرازی در جهت نیل به اهداف خویش و تسرّی دادن نظراتش ، علاوه بر امتزاج فلسفه و عرفان ، از روش دیگری نیز بهره برده است . او اقدام به شرح نویسی مستقل بر کتاب "اصول کافی" به عنوان یکی از کتب اربعه تشیع نموده وبا استفاده از شیوه" استشهاد طلبی"، برآن است که مهرتاییدی برنظرات خویش از حیطه دینی نیز منقوش نماید . در حقیقت ملاصدرا در شرح اصول کافی به فکربهره گیری از احادیث به عنوان پایه های استدلال نیست ، بلکه از روش استشهادی بهره برده و روایات معصومین را بر عقاید خویش به انحای مختلف شاهد میگیرد . او در شرح خویش بر اصول کافی تاویل احادیث به نظرات خویش، به معنی برگرداندن آنها از مقصود معصومین به نفع راهبرد فکری خویش را، در باب500 حدیث هدف قرار میدهد .
در آثار ملاصدرا علاوه بر برخی آثار که به صورت مستقل در باب قرآن نگاشته شده ، رساله های تفسیری شامل تفسیر سوره های قرآنی نیز وجود دارد . صدرالمتالهین در این باب نیز از امتزاج خودداری نکرده و از روش استشهادگرفتن از آیات قرآنی برای نظرات خویش بهره گرفته است . ایشان در کمال ناباوری بسیاری از عقاید خلاف قرآنی خویش را با آیات قرآن به اثبات رسانده و خم به ابرو نیز نیاورده است . تاویل آیات و برگرداندن معانی آن از صراط مستقیم به سوی مکتب حکمت متعالیه ! در حقیقت از جمله مواردی بود که حتی فرزندصدرالمتالهین شیرازی جناب" میرزا ابراهیم"(متوفی1070 قمری) را به خشم آورده و او را جزو اولین منتقدین پدرش قرارمیدهد . از ایشان کتاب عروه الوثقی را نقل کرده اند که به عنوان تفسیر آیات قرآنی نگاشته و مخالفت خویش با مسلک پدر را بروز داده است . او و "ملا عبدالرزاق لاهیجی" (متوفی1072 قمری) داماد صدرالمتالهین ، علاوه بر نقد ملاصدرا در باب نوع تاویل آیات ، به اعتقادات فلسفی ایشان از جمله اصالت وجود و حرکت جوهری اشکالات اساسی وارد مینمایند .
• کتب ملاصدرا در زمینه علوم قرآنی و تفسیر
ملاصدرا تفسیرکاملی برقرآن ننوشته و با وجود قصدی که داشته است، عمر، کفاف لازم در این عرصه را به فکر فلسفی، عرفانی وی نداده است . کتابهای او در باب معارف قرآنی به شرح زیراست :
1. اسرارالایات و انوار البینات
2. مفاتیح الغیب
3. متشابه القرآن
4. معانی الالفاظ مفرده من القرآن
5. رساله های تفسیری شامل سوره های : فاتحه الکتاب- آیاتی از سوره بقره- توحید-یس-طارق-واقعه-جمعه- اعلی-سجده- حدید- زلزال- آیه نور- آیه الکرسی
توضیح همراه نقل قول صدرا ،در باب کتاب "اسرارالایات" که در سایت بنیاد حکمت اسلامی صدرا قرارگرفته است میتواند بسیار جالب توجه باشد . آنجا که در باب این کتاب مینویسد: ملاصدرای شیرازی در کتاب اسرارالایات و انوار البینات آیاتی از قرآن کریم رابدون رعایت ترتیب به عربی تفسیر نموده، مبتنی بر اصولی که در فلسفه برای خود اتخاذ کرده است . به عبارتی این رساله رابه ظاهر برای اثبات عقاید فلسفی خویش تحریر و مطالب فلسفه یونان را از میان آیات قرآن استخراج کرده است!!!! به این ترتیب که اگر ظاهر آیه ای اتفاقا موافتی داشته باشد ، فبها المراد و اگر نه با توسل به تاویلات آن را توجیه می نماید . ملاصدرا می نویسد: ((در این رساله انوار الهی اسرار مسائل ربانی و مقاصد قرآنی را از آیات و سور قرآن جمع آوری کرده و نشان داده ام که مباحث حیات انسانی برکدام آیه یا سوره مبتنی است و غرض از فلان سوره ، کدام حکمت است . ))
آیت الله سید محمدخامنه ای رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا در باب کتابهای تفسیری و قرآنی ملاصدرا میگویند : ((کتابهائی را که به نظر می¬رسد در شیراز نگاشته باشد به قرآن وحدیث بیشتر آمیخته و نزدیک است و به تفسیر قرآنی فلسفه، شبیه است تا تفسیر فسلفی قرآن. ))
تامل در بیان فوق برای شناخت شیوه نگرش ملاصدرا در باب تفسیر و هدف او از تفسیر بسیار مدد رسان می باشد البته برای آنهاییکه تعقل می کنند !

• بهره برداری فلسفه از قرآن و روایات از دیدگاه بزرگان
بزرگان علم فلسفه که خود یدطولانی در مباحث حکمت و فلسفه دارند در باب نسبت دین(راه وحی) و فلسفه بسیار قلم فرسایی نموده و هر یک به نحوی از تناسب و یا ناسازگاری این دو راه سخن گفته اند . آنچه مورد بحث این مقال است بخشی از این نسبت میباشد . سوال این است که نوع بهره گیری فلاسفه اسلامی از طریق وحی به طور مشخص از قرآن و احادیث اهل بیت (ع)،در طرح مباحث فلسفی چگونه بوده است ؟ آیات و روایات در آثار فلسفی فلاسفه مسلمان چه جایگاهی را دارا می باشند؟
الف-تاویل :
ملاعبدالرزاق لاهیجی( متوفی1072 قمری) داماد صدرالمتالهین در "شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام" مینویسد : ((مقدمات دلیلهای کلامی در علم کلام باید با قوانینی که از ظواهر شریعت استفاده میشود مطابق باشد ، به عکس فلسفه. زیرا در فلسفه مطابقت با ظواهر شرع معتبر نیست بلکه مطابقت با قوانین عقلی صرف معتبر است. خواه مطابق ظواهر شرعی باشد خواه نباشد . اگر مطابق بود چه بهتر و اگر نبود ظواهر شرعی را چنان تاویل میکنند که با قوانین عقلی مطابق گردد . ))
ملاعبدالرزاق داماد ملاصدرا ملقب به" فیاض" از شاگردان صدرالمتالهین بوده و به تبحر در علم فلسفه و کلام معروف. او حفظ چهارچوبهای نظام فکری فلسفه را لازم دانسته و صدرا را به خاطر امتزاج برهان و عرفان مورد نقد قرار می داد. فیاض تطبیق ظواهر شرعی در کلام را تایید و لازم می داند و در علوم فلسفه آن را محال می شمارد. چرا که فلسفه مقید به قوانین عقلی صرف است نه ظواهر شرعی .
اگر تطبیقی نباشد تاویل به جریان افتاده و جالب آنکه ظواهر شرعی تاویل می شوند تا مخالفت و تضادی با فلسفه نداشته باشند!! و به ناحق که فلسفه میزان میشود برای سنجیده شدن شرع!!
استاد غلامحسین رضا نژادبه عنوان یکی از صدراشناسان معاصر در گفتگوی خویش در خرداد 1380با نشریه گلستان قرآن میگوید: ((تفاسیر ملاصدرا از نوع تفاسیر قدما نیست بلکه باید گفت از نظر معنا تاویل است و از نظر ظاهر تفسیر...شیوه ملاصدرا شیوه تاویلی است و تقریبا نظر اکثرمفسران اهل سنت و جماعت را رد می کند و نظر بکر و جدید خود را می آورد ... نوع اشاراتی که در فصول و مباحث مختلف تفسیر قرآن می کند از همان نوع اشاراتی است که در اسفار دارد . بنابراین روش خود را در هیچ جا فراموش نکرده و روشش هم روش خاص خود اوست نه متخذ از عرفان خالی است و نه فلسفه خالی یا کلام خالی. نه هرجا هر اقتضایی که امکانش بیشتر بوده همان را بکار برده است ... شیوه ملاصدرا شیوه تاویلی است و اصلا خودش چندین جا به این موضوع اشاره میکند و می گوید من دنبال تاویل هستم. ))
ایشان در پاسخ به این پرسش که پرداختن به تفاسیر اودر جامعه امروز چقدر ضروری است میگویند: ((از نظر عموم که هیچ. چون مردم زبان فهم آثار ملاصدرا را ندارند و از نظر علمای ظاهری و قشری نیز هیچ ...))
ب- تحمیل :
علامه سیدمحمد حسین طباطبایی(متوفی 1360شمسی) فیلسوف بزرگ و مفسر والامقام قرآن کریم با کتاب گرانسنگ المیزان در 20 جلد در جلد5 در بخش تفسیر سوره مائده چنین می گوید: ((در تفسیرقرآن نیز اختلاف فاحشی میان مفسران برپایه اختلاف مشرب علمی آنان وجود دارد . به این معنی که در غالب موارد نظر علمی (عرفانی یا فلسفی) بر قرآن تحمیل شده است و عکس آن نه ، مگر در جاهایی شاذ و اندک . و تو دانستی که قرآن هرچه از طرق معرفت حق و درست است تصدیق میکند . و حاشا از ساحت قرآن که باطن آن حق باشد و ظاهر آن موافق باطن نباشد . و حاشا که حقی وجود داشته باشد و برهان حق و صحیح آن را رد و نقض کند . ))
در ادامه سخن علامه از ملاصدرا به عنوان فردی که همانند ابن سینا قصد داشته است توافقی بین دین و فلسفه و عرفان ایجاد کند ، یاد نموده و به ناموفق بودن تلاشش و نتیجه عکس داشتن تاکید میکند .
علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان و در کتب صرف فلسفی خویش ، علاقه وافر خویش به عقل و تفکر تعریفی فلسفه را عیان ساخته و به عنوان یکی از بنیان گذاران تدریس فلسفه در حوزه علمیه قم شناخته می شود . بی شک ایشان از بزرگترین شارحان حکمت متعالیه بوده است . علامه از مخالفین ادعاهای کشف و شهود به شمار رفته و به دلیل عدم مطابقت کشف با دلایل عقلی حجیت آن را فقط برای مدعیانش می داند نه برای دیگران . آن بزرگوار سخن از تحمیل به میان می آورد . تحمیل نظرات به قرآن و عکس آن را شاذ میداند . آری بسیاری قدم در عرصه تفسیر قرآن گذاشته و با تحمیل نظراتشان به قرآن ، معنی وارونه از قرآن بوجود آورده و حق و باطل را عکس می نمایانند .
از علامه حائری سمنانی (متوفی 1350 شمسی) در کتاب حکمت بوعلی سینا چنین نقل میشود که : ((اکنون حرکت جوهریه در السنه و افواه طلاب به صدرالمتالهین نسبت داده میشود و ایشان را مبتکر این نظریه پنداشته اند و چنین نیست . رفته رفته این مدعا را برآیات قرآن هم تحمیل نمودند مثل آیه 88نمل و 15 سوره ق . ))
علامه شیخ محمدصالح مازندرانی حائری سمنانی با بیش از 300تالیف در علوم مختلف سرآمد در نقد فلسفی و فقه و اصول بود . او کسی است که علامه جعفری (ره) کتاب حکمت بوعلی سینایش را دایره المعارف فلسفه اسلامی می داند .
علامه سمنانی در بیانشان نخست از تحریف تاریخ فلسفه گلایه کرده و ابداع و ابتکار اصولی، منتسب به ملاصدرا دانستن را اشتباه می دانند . از سوی دیگر آن بزرگ نیز تحمیل را در آثار صدرالمتالهین نسبت به آیات قرآن واضح دانسته و نمونه هایی را قید می نمایند . جمله نهایی ایشان در ذیل این مطلب بسیار دقیق است آنجا که میگویند : ((تطبیقات به دلخواه جایز نیست مگر مستند به وحی و کلام معصوم باشد )). آری اگر تطبیقی هم قرار است که اتفاق بیافتد بایستی استنادی بر آن از معصوم یافت شود و اگر مستندی نبود به دلخواه و خواسته ها و درونیات فرد ، تطبیق معنی جز تحمیل نخواهد داشت .
ج-استشهاد :
آیت الله دکتر مهدی حائری یزدی ( متوفی 1378 شمسی) در مصاحبه خویش در سال 1374 با مجله فرهنگ میگوید: ((فلاسفه مسلمان را پیوسته رسم براین بوده و هست که پس از تمام شدن مسائل بر وجه فلسفه یونانی برای شاهد صدق مدعای خود به بعضی از آیات قرآن استشهاد کنند مثلا در برهان صدیقین . ابن سینا پس از فراغت از استدلال استشهاد می آورد به آیه شریفه" اولم یکف بربک انه علی کل شی شهید" میگوید : خدا موجودی است که خود به وجود دلالت منطقی دارد و" یا من دل ذاته علی ذاته" است . خودش شهادت به راستی خودش میدهد . حد وسط احتیاج ندارد . این را به عنوان شهادت و استشهاد بیان میکند نه استدلال . فرق است بین استشهاد و استدلال . ))
دکتر مهدی حائری یزدی فرزند موسس حوزه علمیه قم و دانش آموخته فلسفه اسلامی و فلسفه غرب بود . اوکه اسفار را زبان برتر فلسفه میداند نه یک نوع فلسفه خاص، از سنت مرسوم در بین فلاسفه پرده برداشته و از استشهاد طلبی آیات و روایات را برای راست نمایی استدلال های فلاسفه سخن می گوید . در حقیقت شاهدگرفتن مطلبی که از طریق وحی حاصل شده است برای حق نمایی مطالب زاییده ذهن یا مکشوفه شهودی از طرف فلاسفه به صورت مرسوم اتفاق افتاده و می افتد و چه جفایی بالاتر از این؟!
آیت الله شهید دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی (متوفی 1360شمسی)در کتاب "خدا از دیدگاه قرآن" چنین می گوید: ((در بسیاری از کتابهای فلسفی و عرفان اسلام، این آهنگ به چشم میخورد که اندیشمندان مسلمان در مباحث مختلف فلسفی کم یا بیش درصدد آن بوده اند که رای عمومی فلاسفه یا احیانا رای خاصی را که خود در یک موضوع فلسفی دارند با تعالیم قرآن هماهنگ معرفی کنند . گویی می خواسته اند به این وسیله بر اعتبار مطلب خود بیفزایند یا لااقل آن را از تهمت مخالفت با دین تبرئه کنند . ولی این تطبیقها یا استنادها غالبا با معنی متعارف آیات قرآن سازگار نیست و در بسیاری از موارد آهنگ تفسیر و تاویل دارد . ))
ایشان نمونه ای از آثار ملاصدرا را مثال آورده میگویند : ((به نظر ما تطبیق آیات 74 تا79 سوره انعام (مربوط به داستان حضرت ابراهیم) بر این برهان(برهان صدیقین صدرایی) با این خصوصیات که در کلام صدرالمتالهین آمده ،چندان موجه به نظر نمی آید . آیات مزبور همانطوری که از قسمتهای مختلف آنها بخصوص از نتیجه گیری نهایی در آنها به روشنی فهمیده میشود ، در زمینه توحید است نه اثبات وجود خدا . ))
دکترشهید بهشتی به تیزبینی و عصری بودن در جامعه شهره بوده است و ضمن بهره گیری از اساتید بزرگ فلسفه در حوزه، دارای مدرک دکتری فلسفه نیز بود. ایشان استشهاد گرفتن فلاسفه برای نظرات خویش را به دو علت عنوان می نماید . یکی اعتبار بخشی به نظرات با استمداد از قرآن و روایات و دیگری تبرئه شده از نشان مخالفت با دین . ایشان این شاهدگیری را تاویلی نادرست می داند که در اکثر موارد سازگاری با قرآن و روایات ندارد .
د- تفسیربه رای :
امام خمینی (ره) با مرتبتی والا در عرفان و فلسفه که به عنوان یکی از مدرسین فلسفه در دوران نبود درس فلسفه در حوزه علمیه قم نیز مطرح میباشند ، چنین میفرمایند : ((بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه ، گمان میکنند قرآن را می فهمند...آیاتی در قرآن مشاهده میشود که این آیات را درعین حالی که انسان گمان میکند که خوب ظاهر است و میفهمد ، لیکن تاکنون کشف نشده است ... و اینها آیاتی است که نه مفسر می تواند بفهمد و نه فیلسوف و نه عارف ... قرآن به یک عده معدودی از اولیا خدا و ائمه معصومین تحویل داده شده است و بوسیله آنها یک حدودی که قابل فهم است برای بشر تفسیر شده است . ))
ایشان در فرمایشی دیگر میفرمایند : (( قرآن این کتاب معرفت الله و طریق سلوک به او ، با دست دوستان جاهل ، از طریق خود به انحراف و انزوا کشیده شد. و آرای انحرافی و تفسیر های به رای که آنهمه ائمه از آن نهی فرمودند در آن راه یافت و هرکسی با نفسانیت خود در آن تصرف نمود . ))

علامه حاج شیخ علی نمازی شاهرودی(متوفی 1363شمسی) در کتاب "تاریخ فلسفه و تصوف" چنین مینویسد : ((فلاسفه عرفان مسلک و عرفا مطالب فلسفی و عرفانی را از یونانیان پیش از مسیح گرفته اند ...و این گمراهی ها و نادانی ها را از فلاسفه قبل از اسلام که در حقیقت به علوم الهی و معارف ربانی جاهل اند گرفته اند و برای گول زدن مردم آیات و روایات را بر این مطالب تطبیق می کنند حال آنکه در واقع هیچ عقیده ای به قرآن و اهل بیت(ع) ندارند و به کلمات یونانیان بیشتر اهمیت میدهند تا به قرآن وروایات . ایشان برای آنکه این سخنان را با قرآن مطابق کنند دست به دامن آیات متشابه می شوند و محکمات را به واسطه آنها تاویل می کنند و در تفسیر آنها هیچ از اهل بیت(ع) پیروی نمی کنند . در تمام استدلال های خود اول به برهان ساخته شده از افکار و آرا و قیاسهای بشری تمسک جسته سپس جمله متشابهی از آیات و روایات می آورند و آن را بر طبق برهان ساخته ذهن بشر تاویل میکنند . ))
آنگاه علامه به آیات 49 سوره کهف و نوعی تاویل ملاصدرا از آن در کتاب اسرار الایات و همچنین آیه 88 سوره قصص اشاره کرده و از انحراف در شرح معنی در آیات توسط ملاصدرا از خط و مسیر اهل بیت (ع)گلایه نموده و میگویند : ((روشن شد که فلاسفه چگونه قرآن را به رای خود تفسیرکرده اند و می کنند و حق را مطابق رای و نظر خود قرار میدهند . ))
• تفسیر قرآن از دیدگاه اهل بیت (ع)
در این بخش به روایتی منقول در کتاب الکافی شیخ کلینی(ره) کفایت می نماییم که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل :
(( قتاده بن‏ دعامه‏ خدمت امام باقر (ع) رسید و آن حضرت به او فرمود: اى قتاده تو فقیه اهل بصره هستى؟ گفت: چنین پندارند. امام باقر (ع) فرمود: بمن خبر رسیده که تو قرآن را تفسیر میکنى؟ قتاده گفت: آرى. امام باقر (ع) فرمود: دانسته تفسیر میکنى یا ندانسته؟ گفت: دانسته . امام (ع) فرمود:اگر تو دانسته قرآن را تفسیر کنى توئى مرد دانش و من از تو پرسشى دارم، قتاده گفت: بپرس. امام باقر (ع) فرمود: بمن خبر ده از تفسیر قول خدای عز و جل در سوره سبأ (آیه18) "و مقدر کردیم در آن مسافرت را بگردید در آن شبها و روزها به آسودگى؟"
قتاده گفت: این آیه در باره کسى است که توشه حلال بردارد و بر مرکب حلال سوار شود و کرایه حلال بپردازد و آهنگ حج این خانه را نماید او در امانست تا بخانه خود برگردد.امام باقر (ع)فرمودند: تو را بخدا اى قتاده مى‏دانى که بسا مردیست که از خانه خود با توشه‏حلال و مرکب حلال و کرایه حلال بیرون مى‏آید و تنها قصد او زیارت خانه کعبه و انجام حج است و راه را بر او مى‏زنند و خرجى او را مى‏برند و خود او را هم بباد کتک میگیرند تا ریشه او را درمى‏آورند.قتاده گفت: بخداوند که آرى.امام باقر (ع)فرمودند:واى بر تو اى قتاده اگر تو قرآن را از خود تفسیر کنى هلاک شدى و دیگران را هم هلاک کردى و اگر تفسیر را از دهان مردم دیگر یاد گرفتى باز هم هلاک شدى و دیگران را هم هلاک کردى. واى بر تو اى قتاده این آیه در باره کسى است که از خانه خود با توشه حلال و مرکب حلال و کرایه حلال درآمده بقصد حج این خانه و کعبه و عارف بحق ما است و از دل ما را دوست دارد چنانچه خدا عز و جل فرموده (37- ابراهیم) "و دلهائى از مردم را در هواى آن‏ها و مشتاق آنها ساز".و مقصود او اشتیاق بخانه نیست و گر نه میفرمود: به هواى آن باشند، بخدا ما هستیم دعوت ابراهیم که هر که دلش شیفته ما باشد حجش قبول است و گر نه قبول نیست. اى قتاده هر گاه کسى چنین باشد در امانست از عذاب دوزخ در روز قیامت.قتاده گفت: باین علت است که بخدا من این آیه را جز چنین تفسیر نخواهم کرد.امام باقر (ع) فرمودند:واى بر تو اى قتاده همانا قرآن را کسى میداند که بدان مخاطب شده است.))
در باب نهی از تفسیر به رای و تاویل آیات قرآن و دعوت به رجوع به صاحبان علم قرآنی و راسخان در علم که اهل بیت(ع) می باشند ،روایات بسیاری وارد شده است که مجال این مقاله نیست. ولی همین بس که در باب تفسیر و تاویل آیات بجز از طریق اهل بیت (ع) علاوه بر نهی، هیچ توصیه و سفارشی در دین اسلام به مخاطبین نگردیده است .
در باب امکان خطا و اشتباه های فاحش در تفسیر غیرمعصوم سخن خود ملاصدرا جالب می باشد و قابل توجه . صدرالمتالهین خود در شرح اصول کافی در نقد تفسیر فخررازی چنین می نگارد: ((آنچه این مرد فاضل مشهور به پشیوایی و علم در نزد اهل سنت در تفسیر خود می آورد ، ربطی به علوم قرآن ندارد و او بادانستن این سنخ مطالب از اهل قرآن و بندگان خاص خداوند بشمار نمی آید چنانکه در احادیث رسیده است که اهل قرآن بندگان خاص خداوند هستند ... خلاصه اینکه هیچیک از این مسائل که فخر رازی برای دانستن آنها سرخوشی می کند ربطی به علوم قرآن و اهل قرآن ندارد . ))
پروفسور عبدالجواد فلاطوری(متوفی1375شمسی) از فلسفه شناسان بزرگ ایران و مبلغین آن در اروپا در مصاحبه ای که در سال 1372از ایشان در مجله دانشگاه انقلاب چاپ شد میگویند: ((صدرالمتالهین واقعا خیال میکرد که فلسفه بیان حقیقت نفس الامری مخلوق الهی است و براساس این اعتقاد فکر کرد و سیستمی از اندیشه پدیدآورد. فکر او قابل تحسین است اما این نیست که آدم بنشیند و برای آن سینه بزند و بگوید تمام حقیقت در این خلاصه شده است . حال اگر کسی هم بیاید و اینها را ترجمه کند اشکالی ندارد اما خیال نکند که اگر این کتابها ترجمه شود و به مغرب زمین برود و آنها این کتابها را بخوانند تکانی میخورند و خیال میکنند که این کتابها از آسمان افتاده است . این تخیلاتی است که برخی از فرنگیها در ذهن علمای ما بوجود آورده اند . و اینها هم وجود اهمیت خودشان را فراموش کرده اند . آیا اصلا مایه خجالت نیست که ما بیاییم استحکام آیات قرآن را با استناد به اقوال فیلسوفان تایید کنیم!؟ ))

• هدف واحد در آثار ملاصدرا
ملاصدرا در آثار خویش همه و همه هدف واحدی را دنبال کرده و برای رسیدن به این هدف سراغ ابزار تبلیغی فراوانی می رود . ابزاری که حتما ثمر دارد که تطبیق اگر هم کم باشد ، تاویل مرتب امکان رخداد دارد . مسیر تفسیر او یا شرح او براصول کافی چیزی جز از اعتقادهاو نظریه های فلسفی ، عرفانیش در اسفار نبوده و نمی توانست باشد .
آیت الله جوادی آملی که با مجموعه "رحیق مختوم "به شرح حکمت متعالیه ملاصدرا پرداخته است می فرمایند : ((اصول کلی حاکم بر نوشته های صدرالمتالهین یکسان است و از این جهت بین سیره فلسفی و روائی و تفسیری وی فرقی نیست ، و لذا آنچه را در اسفار آورده است در شرح اصول کافی و مفاتیح الغیب و تفسیر او نیز میتوان یافت و بالعکس و گاهی مطلب معین با الفاظ خاص هم در کتاب فلسفی و هم در تفسیر او ضبط شده است . ))
پروفسور حسین نصر در باب حکمت متعالیه مینویسد : (( همانگونه که حکمت متعالیه تلفیقی از مکاتب مختلف یعنی عرفان ، حکمت،فلسفه و کلام در فضای فکری شیعی است ، تفاسیر وی نیز حکایت از نقطه تلاقی چهار سنت تفسیری مختلف پیش از وی دارد یعنی تفاسیر عرفانی،شیعی،کلامی و فلسفی . البته همانگونه که حکمت متعالیه صرف جمع آوری آموزه های مکاتب متقدم نیست . تفاسیر وی نیز هرگز گردآوری گزینشی از تفاسیر گذشته نمی باشد . ))

ملاصدرا و توجیه و تاویل همه چیز به نفع آراء خویش
ملاصدرا از همه چیز و همه کس سخن برای نقل دارد ، ولی درنهایت سخن خویش را به اثبات می رساند . هدفش را به رخ کشیده ، از کلام خدا و کلام معصوم الی کلام اندیشمندان عصر خویش ، سوء استفاده می نماید.
شهید مرتضی مطهری(متوفی 1358شمسی) از فلاسفه معاصر در باب شیوه ملاصدرا در شرح مبسوط منظومه جلد یک مینویسد : ((خود ملاصدرا که پایه گذار اصالت وجود است مثل همه مسائل دیگر که همیشه دست و پا می کند که درمیان قدما نیز طرفدارانی برای نظریه خود پیدا کند در میان حرفهای بوعلی هرجا اشاره ای به این مطلب دیده استفاده کرده است ، از حرفهای بهمنیار پیداکرده است ، از کلمات خواجه نصیر پیداکرده است .البته در میان حرفهای اینها حرفهایی که بوی اصالت وجود می دهد هست اما این غیرازاین است که مسئله اعتقاد به اصالت وجود برایشان مطرح بوده است و آنگاه این نظریه را انتخاب کرده اند . دلیلش هم این است که خلافش را درجای دیگر گفته اند . ملاصدرا دیگر آنجایی را که بوعلی برخلاف اصالت وجود سخن گفته است مطرح نمی کند چون به قول خودش مردم وحشت میکنند از اینکه یک شخصی یک حرفی را ابتکار کند و بگوید قدما اصلا این حرف را نگفته اند . لذا برای اینکه دیگران وحشت نکنند و بگوید من تنها نیستم دیگران هم هستند کوشش میکند از حرفهای دیگران هم شاهد و موید بیاورد. ولی این غیر از این است که ما واقعا بخواهیم تحقیق کنیم ببینیم بوعلی چنین حرفی دارد یا ندارد. من خودم می توانم موارد بسیاری از حرفهای بوعلی را پیدا کنم که بر مبنای اصالت ماهیت باشد. ))
ایشان در بحث معاد جسمانی ، معاد جسمانی مطروحه از طرف ملاصدرا را نمیتواند با آیات قرآنی تطبیق کند و می گوید: (( ما این را با مجموع آیات قرآن نمیتوانیم تطبیق کنیم. بااینکه حرف خوبی است و آن را با دلایل علمی هم میشود تایید کرد ، ولی معاد قرآن را با این مطلب نمیشود توجیه کرد . ))

علامه محمدرضا مظفر(متوفی1383قمری) در مقدمه خویش براسفار مینویسد : ((صدرالمتالهین درهمسان سازی میان فلسفه و دین چنان مبالغه کرده است... تا جائی که کتب فلسفی او تفسیر دین و کتب دینی او مثل تفسیر قرآن و شرح کافی، تفسیر فلسفه است. بدین جهت معتقدیم که کتب او در تفسیر و شرح حدیث در حقیقت امتداد فلسفه است. این اندیشة عمیق دو بخش یا دو طرف دارد، طرف اول: تأیید شرع از سوی عقل؛ او به این منظور کتب فلسفی را نگاشت و در آنها به دنبال این هدف بود که آنچه را که در شرع آمده با فلسفه تأیید کند. طرف دوم: تأیید عقل از سوی شرع؛ بدین جهت کتب دینی اش را نگاشت و با این کار تأیید آموزه های فلسفه او را می¬بایست کتب دینی یعنی کلامی بدانیم و کتب دینی¬اش را کتب فلسفی بیانگاریم. ))

• سخنی با دکتر مصطفی محقق داماد:
استاد محقق داماد به عنوان یکی از مدرسین والامقام علم فلسفه ، پرورش یافته دامان بزرگانی چون دکتر مهدی حائری یزدی ، علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری و همچنین از علاقمندان حکیم صدرالمتالهین ملاصدرای شیرازی ، تفاسیر ملاصدرا را برترین تفسیر موجود دانسته و خود ملاصدرا را مفسرواقعی قرآن .
ازاستاد بزرگوار خواهشمندیم سطور فوق را مطالعه و اندکی در نظریه ذیل اندیشه فرمایند :
• نظری در باب تفسیر قرآن از طرف ملاصدرا :
ملاصدرای شیرازی به دلیل شرایط خاص حاکم برزمانش که خصوصا بعد از ارائه نظریاتش به صورت شدید او را مورد هجمه قرار داده بود ،برای اثبات نظریات خود، متوسل به شیوه های متنوعی شد. از جمله این شیوه ها که باعث حق و راست نمایی بیشتر نظرات او در سطح عموم جامعه می گردید، استفاده از قرآن و نوشتن تفسیر برآن بود . ملاصدرا به نیت نوشتن تفسیر نیامد!! بلکه او آمد، برای نظرات خود از قرآن شاهد بگیرد . شاهد گرفتنی که ریشه اش تفسیر به رای بود و ساقه اش تاویل . شاخه های آن تحمیل بود و برگ برگش استشهاد از آیات نورانی قرآن برای نظرات خویش.
ملاصدرا مفسر قرآن نبود . بلکه او از قرآن برای رسیدن به مقصدش که همان جلب نظر عام و موجه نمایی در سطح جامعه بود ، با بی انصافی تمام پلی ساخت و از قرآن به نفع آراء خویش عبور کرد .
حکیم ملاصدرا هیچگاه زانوی جهل و یادگیری در مقابل علم قرآن برزمین نزده و نظراتش را غالب برآیات قرآنی نمود و عین همین کار بود در باب شرح اصول کافی .
ملاصدرا مفسر قرآن نبود که مبلغ آراء خویش بود، تا چه رسد به مفسر واقعی بودن. تفسیر او جایگاهی در بین تفاسیر شیعه نداشته و شاید اگر هم در بین فلاسفه مرتبتی داشته باشد ، نشانی از این مرتبت در آثار فلاسفه دیده نمیشود .
و شاید قصدبرخی جلوه دادن این تفسیر و جایگاه دادن به آن باشد! که البته خداوند برنیات آگاه است.
"افلا تعقلون!"
منابع :
1. قبسات-پژوهشنامه فصلانه در حوزه فلسفه،دین و فرهنگ-زمستان و بهار78/1377-حکمت صدرایی
2. آفاق فلسفه از عقل ناب تا حکمت احکام –مسعود رضوی – نشر فرزان روز
3. الهیّات الهی و الهیّات بشری(نظرها)- علامه محمدرضا حکیمی- نشردلیل ما
4. تاریخ فلسفه و تصوف-علامه علی نمازی شاهرودی- نشر سعدی
5. سایت اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا
نگارش :جواد عبدل زاده

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.