۲۵ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۹
کد خبر: 146021

از آبرویم می ترسیدم. دیگر نمی توانستم چشم در چشم برادر و برادرزاده هایم شوم. به همین دلیل طلاها و گوشی تلفن همراهش را برداشتم تا این طور وانمود کنم که او به علت سرقت کشته شده است.<BR>

پایان خونین رابطه نامشروع با همسر برادر!

به گزارش  جام جم ؛ مردی به نام نیما متهم است سال‌ها قبل همسر برادرش را به قتل رسانده است. او مدتی از دست ماموران فراری بود، اما بالاخره بازداشت و مجبور به اعتراف شد. این مرد بعد از سال‌ها زندان موفق شد رضایت اولیای‌دم را جلب و از قصاص نجات پیدا کند، اما حالا باید دوران محکومیت خود را در زندان بگذراند.
نیما که دو هفته قبل در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده درباره پرونده اش توضیح می دهد.

چند سال است در زندان هستی؟
از سال 87 که مرتکب قتل شدم در زندان هستم و یک روز هم بیرون نبودم.
متهم هستی همسر برادرت را به قتل رساندی.
بله. این کار را کرده ام. خیلی هم از کارم پشیمان هستم، اما قابل جبران نیست.
چه زمانی متوجه شدی کاری که کردی اشتباه است؟
همان لحظه ای که همسر برادرم را به قتل رساندم به اشتباه خود پی بردم، اما او مرده بود من هم نمی توانستم زمان را به عقب برگردانم.
چرا او را کشتی؟
با هم بحث کردیم، از او پرسشی پرسیدم. در مورد یک مساله خانوادگی بود، اما او دروغ گفت و با هم درگیر شدیم و من او را زدم.
همسر برادرت فقط با کتک خوردن فوت کرد؟
خیلی عصبانی بودم، نمی توانستم خودم را کنترل کنم وقتی او را زدم و روی زمین افتاد دوباره بلند شد و حرفی زد. من هم روسری اش را دور گردنش پیچاندم و فشار دادم یکدفعه صورتش کبود شد و مرد.
سعی کردی قتل را سرقت جلوه بدهی. چرا؟
از آبرویم می ترسیدم. دیگر نمی توانستم چشم در چشم برادر و برادرزاده هایم شوم. به همین دلیل طلاها و گوشی تلفن همراهش را برداشتم تا این طور وانمود کنم که او به علت سرقت کشته شده است.
اما دستت روشد.
بله. پلیس خیلی زود فهمید من قاتل هستم. با این که فکر می کردم ردی از خود باقی نگذاشته ام آنها خیلی زود فهمیدند؛ البته مدتی فراری بودم، اما فرار هم فایده ای نداشت و بازداشت شدم.
زمان وقوع قتل با همسر برادرت تنها بودی؟
بله تنها بودیم. البته کسی نمی دانست من در خانه برادرم هستم و در نبود او به خانه اش می روم.
در پرونده آمده است با همسر برادرت رابطه داشتی.
(سکوت)
چرا این کار را می کردی؟
اغفال شده بودم. او زن عجیبی بود. خیلی راحت آدم را اغفال می کرد.
وقتی با او ارتباط برقرار کردی فکر نمی کردی داری به برادرت خیانت می کنی؟
خیلی از کارم پشیمان هستم. بیشتر از قتل به خاطر این موضوع عذاب می کشم. در آن زمان به برادرم فکر نمی کردم. همسرش زن عجیبی بود، آدم را در مشت خودش نگه می داشت. من هم در مشت آن زن بودم.
بچه های برادرت آن زمان کجا بودند؟
من بیشتر زمانی به خانه برادرم می رفتم که بچه هایش مدرسه بودند. مطمئن می شدم که برادرم نیست. خیالم راحت بود که مساله ای پیش نمی آید.
به این موضوع فکر کرده بودی اگر یکدفعه برادرت سر می رسید چه اتفاقی می افتاد؟
نه. اصلا به این موضوع فکر نمی کردم، البته بعدها که زن برادرم را کشتم و در مدتی که زندان بودم به این موضوع فکر کردم که این قتل چقدر می توانست متفاوت باشد و چه اتفاقاتی ممکن بود بیفتد و من چقدر بی عقلی کردم، اما آن زمان به این موضوع فکر نمی کردم.
مجرد هستی؟
بله. هیچ وقت ازدواج نکردم. چندبار خواستگاری رفتیم، اما نشد.
رابطه برادرت و همسرش چطور بود؟
رابطه خوبی با هم نداشتند، البته این ادعای زن برادرم بود، می گفت شوهرش به او بی توجهی می کند. اول هم همین طوری با من شروع کرد درد دل می کرد، می گفت برادرت من را دوست ندارد و رابطه ما خوب نیست. من هم دلم برایش سوخت. اوایل فکر می کردم برادرم واقعا او را اذیت می کند بعد فهمیدم او هم مشکلات زیادی دارد.
چرا ارتباطت را با او قطع نکردی؟
قبلا توضیح دادم من در مشت او بودم و فکر نمی کردم یک روز کار به اینجا برسد. بعد از حادثه بود که متوجه اشتباهم شدم.
چطور شناسایی شدی؟
ماموران با توجه به پیامک هایی که بین ما رد وبدل شده بود متوجه شدند من با همسر برادرم رابطه داشتم.
بعد از این که تو بازداشت شدی و به قتل هم اعتراف کردی واکنش برادرزاده هایت چه بود؟
خیلی بد بود. آنها خیلی ناراحت شدند. شوکه بودند. چند بار خواستم صحبت کنم و توضیح بدهم، اما اصلا نتوانستم. حتی نتوانستم با برادرم صحبت کنم. او به من گفته بود تا آخر عمرم مرا نمی بخشد.
چطور شد که تو را بخشید؟
راستش او هنوز هم من را نبخشیده است. وقتی تصمیم گرفت رضایت بدهد گفت هرگز من را نبخشیده و فقط به خاطر پدر و مادرم این کار را می کند و دیگر نمی خواهد من را ببیند.
بچه های برادرت چطور؟
آنها هم همین طور. گفتند به خاطر پدرشان رضایت می دهند البته من سعی می کنم رضایت واقعی آنها را جلب کنم.
چطور توانستی رضایت بگیری؟
وجود پدر و مادرم خیلی موثر بود، آنها خیلی به برادرم اصرار کردند و توانستند او و بچه هایش را راضی کنند که رضایت بدهند البته آنها قبول دارند که مادرشان هم خطا کرده و نقش مهمی در ماجرا داشته است به همین دلیل هم تصمیم گرفتند ببخشند؛ البته ناراحتی اصلی برادرم به خاطر کاری است که من کردم و ارتباطی است که با همسرش برقرار کردم. می دانم ضربه ای که به برادرم زدم هرگز جبران نمی شود و به همین علت خیلی از دست خودم ناراحتم.
بجز محکومیت به قصاص محکومیت های دیگر هم داشته ای؟
به خاطر سرقت و رابطه ای که با همسر برادرم داشتم به سه سال حبس و 174 ضربه شلاق محکوم شده بودم. شلاق ها اجرا شد و بیشتر از سه سال است که در زندان هستم حالا که رضایت گرفته ام فقط مجازات قتل به لحاظ جنبه عمومی جرم می ماند.
فکر این را کرده ای که اگر از زندان بیرون بیایی چه کاری می کنی؟
قبل از زندانی شدنم آهنگر بودم و دوباره آهنگری می کنم. سرم به کار خودم خواهد بود. سعی می کنم خسارتی را که به خانواده ام وارد کرده ام جبران کنم و دیگر به کار خلاف کشیده نشوم.
می دانی باید مدت دیگری را در زندان بمانی؟
آن طور که زندانیان دیگر می گویند ممکن است به من حبس تعلیقی بدهند؛ چون این سال ها را در زندان بودم ممکن است طوری حکم بدهند که بیرون بیایم، البته هنوز رای دادگاه صادر نشده است. امیدوارم آزادم کنند، چون در این سال ها که زندان بودم خیلی سختی کشیدم.
زندان چیزی هم به تو یاد داده است؟
زندان بسیار سخت است. روزهای اول که آمده بودم خیلی حالم بد بود. بدترین روز زندگی ام زمانی بود که حکم قصاص تائید شد و مادرم گفت هرچه به برادرم اصرار کرده نتوانسته او را راضی به گذشت کند.
آن زمان فکر می کردم دیگر تمام است و مجازات می شوم. آنقدر می ترسیدم که هر شب کابوس مرگ می دیدم. هربار کسی را پای چوبه دار می بردند انگار من اعدام می شدم. زندان برای من بهترین روز هم داشت؛ زمانی که مادرم گفت برادرم حاضر شده رضایت بدهد. البته باید بگویم هنوز روز خوب برای من نرسیده و اگر از زندان آزاد شوم تمام تلاش خودم را می کنم تا رضایت قلبی بچه های برادرم را بگیرم و آنها واقعا من را از صمیم قلبشان ببخشند. آن روز بهترین روز زندگی من خواهد بود.
گناهی که کردی را چطور می خواهی جبران کنی؟
من مجازاتی را که قانون برایم تعیین کند قبول و سعی می کنم همه آن را تحمل می کنم. همان طور که در سال های قبل در زندان شروع کردم به توبه به درگاه خدا به همین کار ادامه می دهم و دعا و نماز می خوانم و از خدا می خواهم خوشبختی و سعادت را نصیب بچه های برادرم بکند.ارتباطم را با خدا ادامه می دهم و هیچ وقت او را فراموش نمی کنم. کسی که خدا را فراموش کند مرتکب هرجرمی می شود چرا که او را ناظر بر اعمال خود نمی بیند، اما من خداوند را ناظر بر اعمال خودم خواهم دید و دست از پا خطا نمی کنم. تصمیم گرفته ام هرماه بخشی از درآمدم را هم صرف امور خیریه کنم و از این راه به پاک کردن نفسم هم برسم. البته تصمیم دارم تا هر وقت که زنده هستم فراموش نکنم چه کاری کردم و چه تاوانی برای آن دادم. امیدوارم خداوند هم کمکم کند تا از این به بعد انسان مفیدی برای جامعه باشم و بتوانم بدون این که به کسی خسارتی وارد کنم زندگی ام را ادامه بدهم.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 16
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • nim IR ۰۸:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۶
    45 2
    جالبه . طرف قتل کرده . رابطه نا مشروع هم داشته . بعدش 4 سال آزاد بشه . خدايي خنده داره .
  • علي IR ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۶
    5 13
    مطمئن هستم که اين برادر اينکار را خواهد کرد چون نماز همه را از لااباليگري مي رهاند. اين فرد مادر بچه ها رو از اونها گرفته ولي بايستي بخودش قول بده که تا آخر عمر يک تکيه گاه براي بچه هاي برادرش باشه.
  • ايراني IR ۱۴:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۶
    7 4
    سياسي که نبوده تا بميره!!؟؟؟
  • مهدي IR ۱۴:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۶
    6 7
    بايد اعدام بشه تا درسي براي ديگران باشه
  • انسان IR ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۷
    4 9
    اينا همه نتيجه محدوديته ..ماها از همه چي محدوديم به همين خاطره که به همه چي حتي زن برادر حريص ميشيم اين افراد قرباني جامعه و تفکرات غلطي هستن که انسان رو بر خلاف فطرتش آزاد نميدونن ...
  • مريم IR ۱۷:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    2 0
    منم از خدا ميخوام همه خطاکارارو ببخشه و اينو. خيلي سخته ،خدا همه رو هدايت کنه.
  • احسان IR ۲۰:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۴
    3 0
    تهران لياقت پايتختي ندارد بايد بايکوت شود هيچ امکاناتي به آن ندهند تا خالي از سکنه شود
  • شايان IR ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۶
    2 0
    علي جان متوجه منظورت نشدم يعني چي تکيه گاه بچه هاي برادرش باشه زندگي برادرش رو نابود کرده بچه هاش بدبخت با ناموس خودش ارتباط داشته بعد اونو به قتل رسونده اين شخص چطوري ميخواد تکيه گاه باشه
  • شايان IR ۱۲:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۶
    0 0
    محسن عزيز باهات موافقم
  • رامين IR ۰۲:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۶
    0 0
    از اين موردهاي منکراتي وقتل زياده .خداوند اصلاحشان کند .امين
  • سینا IR ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۲
    0 0
    سلام احسان خان امثال تو شهرستانی هستن که از دهات فرار میکنید می یاید تهران وباعث به وجود امدن این مشکلات میشین