بدون اینکه انتظار جواب مثبت داشته باشم، پرسیدم: شما با خاندان آنیلی نسبتی دارید؟ گفت: بله، من پسرش هستم! پرسیدم چطور می‌شود کسی که پدرش صاحب کارخانجات ماشین‌هایی چون لامبورگینی و فراری است با یک موتور کهنه و پایی تردد می‌کند؟!<BR>

مولتی میلیاردری که کرایه تاکسی هم نداشت/عکس

شهید ادواردو آنیلی (Edoardo Agnelli) فرزند ثروتمندترین خانواده ایتالیایی یک مسلمان شیعه بود. پدر او سناتور جانی آنیلی (Gianni Agnelli) مرد ثروتمند و معروف ایتالیا، مدیر و سهامدار اصلی و صاحب کارخانجات اتومبیل سازی لامبورگینی، فیات (FIAT) و فراری (FERRARI)، باشگاه معروف فوتبال یوونتوس، بانکها و موسسات بیمه، چندین کارخانه و شرکت تولیدی، تجاری و ... چندین شبکه رادیو تلویزیونی و مطبوعات و مجلات معروف و پرتیراژ ایتالیا و ... و مادر او یک پرنسس یهودی بود.
ادواردو در 24 آبان ماه 1379 در یک واقعه مشکوک در گذشت. انجمن اسلامی فارغ‌التحصیلان ایتالیا در ایران، در فردای شهادت او اعلام کردند که او مسلمان و شیعه بوده و بر اثر توطئه صهیونیستها به شهادت رسیده است و روزنامه کیهان در همان روز آن را منعکس ساخت.
در آن روز رسانه‌های ایتالیا پیدا شدن جسد او در زیر یک پل در اتوبانی در ایتالیا را خبر داده و عمدتا خودکشی را به او نسبت دادند.
نام ادواردو بعد از اسلام آوردن او (که قبل از انقلاب حادث شده بود) هشام عزیز و بعد از شیعه شدنش مهدی انتخاب شده بود، در چند نوبت به ایران سفر کرده بود و با حضرت امام خمینی(ره)، حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای در قبل از دوران ریاست جمهوریشان، دیدار کرده بود و به زیارت حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) نایل آمده بود.
دیدار او به عنوان فرزند مسلمان صاحب فیات با حضرت امام (ره) در کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی که قبل از شهادت ادواردو به چاپ رسیده ذکر شده است.
آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با حسن قدیری ابیانه که از مسلمان شدن این شهید عزیز می‌گوید:

*به نام خدایی که از ناوگان آمریکا قدرتمند تر است
من در ایتالیا رایزن فرهنگی بودم و گاها پیش می‌آمد که به جلسات مناظره دعوت می‌شدم. سال 59 که سفارت آمریکا تسخیر شده بود مسئولان ایالات متحده برای آزاد سازی گروگان‌هایشان حالت تهاجمی گرفتند و ناوهای جنگی خود را در خلیج فارس آرایش نظامی دادند.
همان زمان بود که مرا به یک میزگردی دعوت کردند که قرار بود در مورد انقلاب ایران و تحولاتی که پیش آمده بود صحبت کنیم. از چند روزنامه معتبر دنیا نماینده آمده بود و من هم به عنوان خبرنگار روزنامه جمهوری و رایزن فرهنگی ایران قرار بود در کنار آنها شرکت کنم. زمانی که خواستم صحبت را آغاز کنم فکری به ذهنم رسید و با این جمله که به نام خدایی که از ناوهای آمریکا قدرتمند تر است مطالبم را شروع کردم.
این تدبیر خدا را شکر اثر گذار بود و عکس العمل بسیار خوبی داشت. مخاطبین با شنیدن این جمله ترغیب شده بودندکه بقیه مناظره را هم گوش بدهند. از جمله بینندگان شهید ادواردو آنیلی بود. چون مناظره روز یکشنبه و روز تعطیل اروپایی ها پخش شد تعداد بسیاری را به پای تلویزیون کشانده بود.
*خدا هر در بسته‌ای را می‌گشاید
ادواردو با دیدن این جلسه مدتی به دنبال من گشته بود تا اینکه توانست یکشنبه هفته بعد مرا در اقامتگاهم پیدا کند. در واقع باب آشنایی من با او همین مناظره بود. خلاصه روز یکشنبه نگهبان آمد و گفت: جوانی آمده و می‌خواهد شما را ببیند. پرسیدم کیست؟ گفت: او یک ایتالیایی است که علاقمند است با شما آشنا شود.
من شبانه روز کار می‌کردم و یکشنبه‌ها را به خانواده و تحصیل می‌پرداختم. به همین دلیل گفتم: به او بگویید لطفا فردا بیاید سفارت.
ادواردو که نمی‌خواست به آنجا بیاید مبادا که شناخته شود به دربان می گوید: به قدیری بگو خداوند هر در بسته ای را می‌گشاید.
وقتی این جمله را از زبان نگهبان شنیدم گفتم دعوتش کن به داخل و خودم هم رفتم استقبالش. دیدم جوانی قد بلند که به لحاظ سنی شش ماه از من جوان تر بود با یک موتور سیکلت بسیار معمولی منتظر است تا مرا ببیند.

*صاحب کارخانه لامبورگینی کجا و موتور گازی کجا؟!
وقتی خودش را با نام فامیلی آنیلی معرفی کرد من که نام این خانواده بزرگ و ثروتمند را شنیده بودم، بدون اینکه انتظار جواب مثبت داشته باشم، پرسیدم: شما با خاندان آنیلی معروف نسبتی دارید؟ که در کمال تعجب گفت: بله، من پسر آنیلی بزرگ هستم!
با شگفت زدگی پرسیدم چطور می شود کسی که پدرش صاحب کارخانجات ماشین هایی چون لامبورگینی، فراری، فیات و … با یک موتور سیکلت تردد کند، آن هم موتور کهنه و پایی؟!!
گفت: این موتور برای نگهبان منزل ماست و برای اینکه شناخته نشوم با این آمدم.
پرسیدم: خب حالا فرمایشتان چیست؟
او گفت: مناظره شما را دیدم و به عنوان یک مسلمان خیلی لذت بردم.
باز هم بر تعجبم افزوده شد که چطور فرزند آنیلی بزرگ مسلمان است؟!!
*ماجرای مسلمان شدن ادواردو از زبان خودش
ادواردو ماجرا را این گونه تعریف کرد: من 20 سالم بود که در نیویورک (4 سال قبل از انقلاب) دانشجو بودم و بر حسب اتفاق چشمم به قرآن افتاد و وقتی آیاتی از آن را خواندم دیدم این نمی تواند کلام بشر باشد. احساس کردم این جملات را قبول دارم. به یک مرکز اسلامی در همین شهر مراجعه کردم و بدون اینکه بدانند من چه کسی هستم، گفتم: می خواهم مسلمان شوم باید چه بکنم؟
ادواردو در این مرکز شهادتین خوانده و اسلام می‌آورد. به رسم اینکه هر کسی که مسلمان می‌شود برایش نام اسلامی انتخاب می‌کنند مرکز اسلامی نیویورک نام «هشام عزیز» را برای او انتخاب می‌کند.

*فخرالدین حجازی نام «مهدی» را برایش انتخاب کرد
بعد از این جلسه آشنایی چند دفعه دیگر هم با هم ملاقات کردیم و من در مورد تشیع و امام زمان(عج) صحبت کردم. یکبار هم به اتفاق مرحوم فخرالدین حجازی در منزل یکی از دوستان در رم با او دیدار داشتیم که مرحوم حجازی هم از ادواردو خواهش کرد و گفت: اگر امکان دارد یکبار هم جلوی من شهادتین را بگویید. او هم قبول کرد. و آقای حجازی نام «مهدی» را برای او برگزید.
از آن به بعد ما ادواردو را با این اسم صدا می کردیم. چون تا قبل از این خودش را هشام عزیز معرفی و با همین اسم امضا می کرد از من پرسید: تا کنون با دوستان مسلمانم که مکاتباتی داشتم به اسم هشام بوده مگر این اسم اشکال دارد؟ ما گفتیم: خیر.
*آشنایی شهید آنیلی با امام خمینی(ره)
شهید آنیلی به شدت علاقمند به امام خمینی(ره) بود. این آشنایی او هم بر می‌گشت به اخباری که از ایشان و جریان انقلاب اسلامی در رسانه های اروپایی منتشر می شد. او می‌گفت انسان صالحی را که قرآن از او نام می برد من در امام خمینی(ره) می‌بینم.

*نماز عید فطر با حضور ادواردو
اخیرا با مدیر سیاسی شبکه 5 آشنا شدم که او ادواردو را دیده بود. این آقا که از آشنایان آقای عبدالهی (دوست شهید آنیلی) بود تعریف کرد: قرار بود حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مقام رهبری اولین نماز عید فطر را اقامه کنند. شب این مراسم ادواردو رسید تهران و آمد منزل ما. به او گفتم شما استراحت کن تا صبح با هم برویم نماز اما ادواردو گفت: من اول باید به دیدن حضرت امام(ره) بروم، چون با خودم وعده گذاشتم به محض آمدنم به ایران به حرم ایشان بروم. لذا نیمه شب بود که رفت حرم و از آنجا آمد نماز عید فطر.
*دیدار با امام خمینی(ره)
یک عکس در فضای مجازی منتشر شده که ادواردو پشت سر مقام معظم رهبری دارد نماز می‌خواند که علاوه بر او شهید حکیم هم دیده می‌شود. این نماز جمعه ای است که ادواردو بعد از دیدارش با حضرت امام شرکت کرد. این دیدار را مرحوم فخرالدین حجازی ترتیب داد که علاوه بر آقای خامنه ای، هاشمی رفسنجانی هم حضور داشت.
*آدم‌های ثروتمند در مقابل ادواردو کوتوله بودند
شهید آنیلی خیلی مبادی آداب و بسیار رحیم بود، دلش می‌خواست به فقرا کمک کند و در ایمانش هم خیلی محکم بود. مقامات و ثروتمندان در نظر او آدم‌های حقیری بودند. ادواردو کسی بود که خودش چون در اوج ثروت قرار داشت و در موقعیت عالی در ایتالیا بود دیگران را به میزان ثروت شان ارزیابی نمی‌کرد. چون خیلی‌ها به خاطر ثروتشان مورد احترام هستند اما این آدمها در نظر ادواردو بسیار کوتوله بودند. آدم ها را به ارزش خودشان احترام می‌کرد. به نظام اسلامی شدیدا معتقد بود. آرزو می کرد بتواند جزو یاران امام زمان(عج) باشد. تلاش کرد تا حق ارثش را به دست آورد و آن را در جهت انتشار اسلام در ایتالیا و اروپا به کار ببرد.
*می‌دانست اگر می‌خواهد مسلمان بماند خبری از ارث نیست
ادواردو از ابتدای اسلام آوردن توسط والدینش تهدید شد که اگر می خواهد مسلمان بماند خبری از ارث نیست. طبق گفته آقای عبدالهی این فشار تا قدری بود که گاهی او حتی کرایه تاکسی هم نداشت و این اواخر که دیگر مطمئن شد که راهی برای رسیدن به ارث وجود ندارد الا دست کشیدن از اسلام، تصمیم گرفت به قم برود و طلبه شود تا از این طریق به گسترش اسلام کمک کند که دیگر مهلتش ندادند.

*آرزوی دیداری که به دل ادواردو ماند!
ادواردو در آخرین مرتبه‌ای که به ایران آمد مدت کمی ماند و از من خواست ترتیب دیدارش را با مقام معظم رهبری بدهم. او بعد از امام(ره) آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان مرجع خودش انتخاب کرده بود. فرصت ماندن کوتاه بود و نشد این ملاقات را جور کنم و قرار شد دفعه بعد که می آید این دیدار را انجام دهد که دیگر به شهادت رسید و فرصت نشد. او بسیار به مقام رهبری علاقه داشت.
*وقتی وزارت خارجه کاسه داغ‌تر از آش می‌شود
بعد از شهادت او تصمیم گرفتیم مستندی با موضوع زندگی ادواردو بسازیم که متاسفانه وزارت خارجه نه تنها مخالف تولید این فیلم بود بلکه هیچ گونه همکاری هم نکرد. حتی تصاویری را که دوستان در ایتالیا ضبط کرده بوند و از ترس گم شدن یا اینکه مبادا به دست کسی بیفتد به وزارت خارجه می‌برند تا با پست سیاسی برایشان بفرستند ایران، اما آنها این کار را هم قبول نکرده بودند.
دوستان گاهی تفکر تنش زدایی را با تسلیم طلبی اشتباه می‌گیرند و این که کاری نکنند کشوری مثل ایتالیا خوشش نیاید. وزارت خارجه دوره اصلاحات بعد از آماده شدن این فیلم به صدا و سیما نامه زد که این برنامه را نباید نمایش دهید. این درحالی بود که فیلم ادواردو مستند بود و اصلا ایتالیا به عنوان متهم معرفی نشده بود. در همین ایتالیا بارها فیلم‌های ضد ایرانی پخش کرده بودند که وقتی ما اعتراض می کردیم می گفتند در اینجا آزادی بیان است. آن وقت در حالی که هیچ نامه عدم پخشی از این کشور نیامده بود وزارت خارجه شده بود کاسه داغ تر از آش.
در واقع بدون اعتراض ایتالیا رسانه‌های اصلاح طلب پیش قراول عدم پخش این مستند شدند و حتی روزنامه‌های آن دوره حاضر نشدند چیزی در مورد ادواردو و یا مسلمان شدنش بنویسند و فقط یکی از روزنامه هایشان مطلبی نوشت که فرد تند رویی به نام قدیری ابیانه دارد چنین ادعایی را که اثابت هم نشده مطرح می کند و نقد کرده بود این کار را. در حالی که من به عنوان رایزن فرهنگی در ایتالیا و حجت الاسلام سلمان غفاری در سفارت واتیکان و فخر الدین حجازی شهادت داد که او مسلمان شده بود ولی باز این‌ها نمی پذیرفتند. آقای کاسه ساز تهیه کننده این مستند فیلم را فرستاد برای دفتر رهبری و از آنجا اجازه پخش صادر شد و اتفاقا مورد استقبال قرار گرفت.

*به من می‌گفتند با اصول دیپلماتیک آشنا نیستم
از وقتی این فیلم پخش شد من در وزارت خارجه منزوی شدم. بعضی ها دستم می‌انداختند که فلانی در مصاحبه گفته به نام خداوند قوی تر از ناو‌های آمریکایی و به عنوان یک حرف شاز آن را مطرح می‌کردند و یا مثلا من کسی هستم که با اصول دیپلماتیک آشنا نیستم.
*بنیاد شهید حاضر نشد پرونده ای برای ادواردو باز کند
از بنیاد شهید و شورای شهر تهران گلایه دارم که حاضر نشدند میدانی را به نام شهید آنیلی بگذارند و یا در بنیاد پرونده ای به عنوان شهید برای او باز کنند. حتی من ضمانت دادم که این هزینه نداشته باشد و والدین ادواردو نیایند از شما طلب حقوق کنند و مستمری بخواهند!! اما شهرداری خمین میدانی را به نام گذاشت و مزاری سمبلیک هم درست کردند.
*مادر یهودی و پدر مسیحی او را به فکر وا داشت
به عقیده من اگر کسی واقعا صداقت داشته باشد با یک حدیث هم می‌تواند به اسلام روی بیاورد. البته یکی از دلایل اصلی مسلمان شدن ادواردو مسیحی بودن پدرش و یهودی بودن مادرش بود. از نظر یهودی‌ها هر انسانی مادرش یهودی باشد بچه هم یک یهودی است. از طرف دیگر شهید آنیلی پدرش مسیحی و خودش هم مسیحی بود و در کشوری زندگی می‌کرد که مرکز مسیحیت است. بین این دو دین یک تناقض بزرگ وجود دارد که آدمی در جایگاه ادواردو را دچار سردرگمی می‌کند زیرا مسیحیان حضرت مسیح(ع) را تا مقام خدایی بالا می برند و می گویند پسر خداست و خدا سه تاست و مسیح یکی از سه خداست و سه خدا در یک روح است. اما در دین یهود با توجه به اینکه به هیچ معجزه‌ای معتقد نیستند می‌گویند: مسیح(ع) ایاذبالله فرزند نامشروعی است و مریم زن پاکدامنی نبوده است. ادواردو که بین چنین تناقضی قرار داشت به دنبال حقیقت می گشت و قطعا اگر کسی دنبال حقیقت باشد آن را پیدا خواهد کرد. برای من واقعا عجیب است که کسی جویای حقیقت باشد و با اسلام آشنا شده و مسلمان نشود.
 


*حقیقت طلبی شهید آنیلی
شاید با بررسی مصادیقی که خواهم گفت درک چرایی مسلمان شدن امثال ادواردوها قابل درک تر باشد: در مسیحیت وارد شده که کلیسای واتیکان و مسیحیان می‌گویند تعقل (کلمه) بزرگترین دشمن ایمان است و باید آن را کنار گذاشت. استدلال کردن و عقل را به کار گرفتن این خلاف دین آنهاست. در حالی که اسلام می گوید یک ساعت فکر کردن بالا تر است از 70 سال عبادت. شما این دو را کنار هم بگذارید و ببینید یک آدم صادق کدام را می پسندد؟
یا مثلا در مسیحیت اعتقادی به طفل معصوم ندارند و از نظر آن ها همچین چیزی وجود ندارد، چون همه گناه کار به دنیا می آیند و گناهشان این است که حامل گناه آدم و حوا هستند که به خاطر آن از بهشت رانده شدند و با این گناه نمی توانند وارد بهشت شوند مگر اینکه این گناه از بین برود و غسل «تعمید» کنند. کشیش است که با ریختن قطرات آب بر سر طفل یا کسی که تازه مسیحی شده این گناه ذاتی را حذف می کند.
اما اسلام معتقد است بچه اگر نامشروع هم به دنیا بیاید خودش پاک و بی گناه است و از زمانی که به بلوغ می رسد و متوجه کارهای بد و خوب می شود مسئول اعمال خودش است. نگرشی که معتقد است بچه تا زمانی که عقلش نرسد گناهی ندارد حتی اگر فرزند گناه باشد به عقل و عدالت نزدیکتر نیست؟
در مصداقی دیگر باید بگویم در کتاب مقدس مسیحیت عبارتی آمده مبنی بر اینکه حضرت مسیح(ع) فرمودند: بدن و خون من خوردنی حقیقی است و هر فردی خون مرا بخورد در من ساکن می شود و جاوید شده و من روز قیامت برای نجاتش می‌آیم. مراسم «عشاء ربانی» که هر یکشنبه برگزار می‌شود و البته فقط مختص یکشنبه ها نیست، در کلیسا برگزار می شود.
در این مراسم نان را در شراب زده و می گذارند در دهان کسانی که برای عبادت آمدند. نان سمبل بدن مسیح و شراب سنبل خون مسیح است.
این را بگذارید در مقابل توصیفی که اسلام از خدا می کند. من گاهی که برای جمعی در خارج صحبت می کردم ابتدا می گفتم در اسلام خدا خوردنی نیست! و آنها کنایه مرا می گرفتند. در ایران اگر بگوییم خدا خوردنی نیست مردم تعجب می‌کنند که این چه حرف مسخره ‌است؟ معلومه که همین طور است.
کلیسا خودش را رابط بین انسان و خدا کرده و با دریافت پولی این اجازه را دارد که افرادی که به گناهشان اعتراف می‌کنند ببخشد در حالی که اسلام می گوید اگر گناه مرتکب شدی برای دیگران نقل نکن زیرا نقل گناه خودش گناه است. و نزد خدا توبه کن. خدا شنونده و عالم و همه جا حاضر است. او بهترین قاضی هاست در روز جزا و احتیاجی نیست شما به کسی نقل کنید که چه کرده اید.
حقانیت اسلام به قدری روشن است که اگر کسی به خصوص در مقام مقایسه استدلال‌های موجود را بشنود اسلام می آورد. حتی همین حجاب اسلامی که یکی از محورهای تبلیغات غرب علیه اسلام است. وقتی فلسفه آن را ما توضیح می دادیم تعدادی از زنان فمنیست هم مسلمان می شدند.
*پسر سلطان شراب ایتالیا چگونه مسلمان شد؟
ادواردو آنیلی دوستی داشت به نام Cont Luca Gaetani Lovatelli. کنت یک لقب اشرافی‌ است و کسانی این لقب را در کنار اسم خود یدک می‌کشند که اشراف زاده باشند. لوکا هم پسر سلطان شراب ایتالیا و از دوستان ادواردو بود که با هم به ایران آمدند. ادواردو به من گفت: دوستم را تا مرز اسلام آورده‌ام اما نتوانستم مسلمانش کنم. فکر کنم به یک هول نیاز دارد. تو بیا با او صحبت کن ببین می توانی مسلمانش کنی؟ من در همین هتل آزادی با او دو ساعتی صحبت کردم و دیدم مشکلی با توحید و نبوت و معاد ندارد اما یک چیزی مانع از پذیرفتنش می شد. حدس زدم بحث زن و حجاب مطرح باشد. وقتی توضیحاتی را در این زمینه به او دادم انگار که خیلی مسائل برایش حل شده باشد اسلام را پذیرفت. ظهر رفتیم منزل مرحوم آیت الله هاشمی گلپایگانی که امام جماعت مسجد یوسف آباد بود و آنجا شهادتین را خواند. او را هم بعد از 6 سال در شهر رم کشتند و گفتند خود کشی کرده و از پل افتاده در حالی که خون او روی راه پله ها بود. فورا هم پرونده او را بستند.
*ادواردو دوست داشت همسرش یک دختر شیعه و با حجاب باشد
یکی از تفاوت های ما با جوامع مسیحی در ازدواج است. آنها به ازدواج به دید یک امر بد ضروری نگاه می کنند. و اینکه ازدواج بد است و خوب ها که کشیش ها هستند هیچ وقت ازدواج نمی کنند. برای اینکه به خدا نزدیک تر باشند اما ضروری است به خاطر بقای بشر، پس می شود بد ضروری. در حالی که در دین ما اگر کسی می خواهد به خدا نزدیکتر باشد بهتر است ازدواج کند.
ادواردو هم دلش می خواست با یک زن محجبه ازدواج کند که شیعه و ایرانی باشد اما شرایط خانواده اش طوری بود که گاهی خودش را هم در خانه حبس می کردند و خانواده اصلا اجازه نمی داد او چنین زنی بگیرد. او مانده بود تا ارثش را بگیرد و خرج اسلام کند.
*ارث باید به یهودی ها می‌رسید
یهودی ها یک سیاستی دارند که دخترهایشان را به عقد مردان ثروتمند در می آوردند تا اموال آنها را تصاحب کنند. بنابراین یکی از دلایلی که ادواردو کشته شد مسلمان شدنش بود که باعث می شد این ثروت دیگر به یهودی ها نرسد. قبل از ادواردو هم پسر عموی مسیحی اش با یک سرطان ناشناخته مرد که شده بود جانشین آنیلی بزرگ. با مرگ این دو مدیریت اموال می رسید به خواهر زاده های ادواردو که یهودی بودند.

*آدم ها از خوشبختی تصورات زیادی دارند
آدم ها از خوشبختی تصورات زیادی دارند. مثلا با خود فکر می‌کنند اگر یک خانه یا یک ماشین داشتند، اگر یک حساب پر پول و مقام و شهرتی داشتند چقدر خوشبخت بودند. بعد تلاش می کنند به این برسند. وقتی رسیدند می بینند هنوز خوشبختی این نیست و باز بیشتر می خواهند.
سیری ندارند. ادواردو در جایی بود که آرزوهای دیگران به حد او نمی رسید. من فکر نمی‌کنم در ایران کسی آرزو کرده باشد ای کاش درآمد نفت ایران برای من بود در حالی که درآمد خانواده او سه برابر نفت ایران بود. خیلی ها شاید آرزوی داشتن یک ماشین فراری را داشته باشند او هفت کارخانه اتومیبل رانی داشت. خیلی‌ها دوست داشتند چند میلیارد داشتند در حالی که او چند بانک و شرکت بیمه داشت. خیلی ها آرزوی پوشیدن لباس مارک را داشتند در حالی که او موسسه مد و لباس داشت. خیلی ها دوست دارند بتوانند یک ستون در یک روزنامه داشته باشند او چند روزنامه داشت. خیلی‌ها آروز دارند بازیکن های بزرگ را ببینید او مالک تیم یوونتوس بود. ادواردو دنبال معنویت می گشت. اما معتقد بود پول را باید در خدمت بشریت گرفت. اینجاست که آدم به بزرگی او پی می برد.
*اسلام حق است چه امثال ادواردوها به این دین بپیوندند و چه خارج شوند
برخی می‌گفتند: مسلمان شدن ادواردو حقانیت اسلام را نشان می‌دهد که من گفتم ابدا اینگونه نیست. مسلمان شدن او نشانه حق طلبی او بود. اسلام حق است چه امثال ادواردوها به این دین بپیوندند و چه خارج شوند. شهید آنیلی قدر نظام اسلامی و پدر و مادر مسلمان را می دانست.
*از جان راحت می‌توان گذاشت یا از مال؟
به عقیده من کاری که شهدای جنگ تحمیلی و امثال آنها کردند را می‌توان گفت از کاری که ادواردو کرد هم بالاتر است زیرا جان از مال عزیزتر بوده و جوانان ما که در عرصه های مختلف جانشان را کف دست گرفتند و برای دفاع از میهن رفتند کار بزرگی کردند. گذشت اینها کمتر از ادواردو نبوده چرا که جان دادند که از مال هم بالاتر است.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.