قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: یکی دیگر از پیک های نوروزی که در ایام نزدیک به نوروز یا هم زمان با آن به فعالیت می پرداختند گروه تحت عنوان آتش افروز بودند که طرفداران مخصوص به خود را نیز داشتند.

آتش افروزهایی که تبدیل به حاجی فیروز شدند!

آنان گروهی بازیگر دوره گرد بودند که از چند روز پیش از نوروز تا سیزدهم فروردین در شهر می گشتند و مژده فرا رسیدن بهار را به مردم می دادند، چنانچه در این باره علی بلوکباشی می نویسد: هر گروهِ آتش افروز چند بازیگر و نوازنده داشت و هر یک از بازیگران خود را به شکل و لباسی خاص درمی آورد. بازیگری صورت و گردن خود را سیاه می کرد، جامه سرخ یا رنگارنگ می پوشید، کلاهی بلند و نوک تیز معروف به کلاه بوقی یا کلاه شیپوری، با زنگ و مَنگوله به سر می گذاشت و مشعَلی به دست می گرفت و پی در پی شعله آن را در دهان می کرد، یا از نفتی که در دهان نگه می داشت به شعله مشعل می دمید و آن را تند و تیز می کرد. بازیگری دیگر صورَتَکی سیاه بر چهره می زد و چانه خمیری روی سر می گذاشت و روی آن پنبه و کهنه آغشته به نفت آتش می زد. بازیگری هم پوست گوسفند سیاهی به تن می کشید و سوار دو چوبپایِ بلند می شد و به کمک آن ها راه می رفت و مردم را می خنداند. این بازیگر را، که غول آسا به نظر می رسید، غول یا غولک، یا غول بیابانی می نامیدند. غولِ بیابانی گاهی همراه گروه آتش افروز و گاهی همراه چند نوازنده به خیابان ها می آمد و شیرینکاری هایی می کرد. نوازندگان هر گروهِ آتش افروز دایره زنگی و دُنبَک می نواختند و گاهی هم یکی از آن ها دو تخته را با آهنگی متناسب با شعرهایی که می خواندند به هم می زد.

آتش افروزها با آتشبازی و خواندن شعر و تصنیف و رقص و پایکوبی و شیرینکاری مردم را می خنداندند و سرگرم می کردند. مردم نیز اِنعام به آن ها می دادند.
در این زمان آتش افروزها جای خود را به حاجی فیروزها داده اند. حاجی فیروزها هم مانند آتش افروزها لباس سرخ یا رنگارنگ با زنگ و منگوله می پوشند و صورت و گردن را سیاه می کنند، ولی بدون آتش و مشعل به خیابان ها می آیند و با ساز و آواز و زدن دایره و رقص و شیرینکاری به استقبال نوروز می روند و شعرهایی از این گونه می خوانند:
حاجی فیروزه، سالی یه روزه. هم می دونن، منم می دونم، عید نوروزه، سالی یه روزه. ارباب خودم، سلام علیکم، ارباب خودم، سرتو بالا کن، ارباب خودم، به من نیگا کن، ارباب خودم، لطفی به ما کن، ارباب خودم، بُزبُزقَندی، ارباب خودم، چرا نمی خندی؟!، بِشکن بِشکنه، بِشکن، من نمی شکنم، بِشکن، این جا بِشکنم، یار گِله داره!، اونجا بِشکنم، یار گِله داره!، این سیاه بیچاره، چقد حوصله داره!
خراسانی ها حاجی فیروز را «جیگی جیگی، ننه خانم» می خوانند. کاربرد این اصطلاح برای حاجی فیروزها به این سبب است که در بازی های نمایشی خود ترانه «جیگی جیگی، ننه خانم» را که از ترانه های مشهور و رایج در خراسان است می خوانند.

آتش افروزها یکی از کُهن ترین گروه های نوروزی خوان و بازیگران آئین های سالِ نو در جامعه ایران بوده اند. ریشه و بنیاد این رسم در ایران به درستی روشن نیست. نظرهای گوناگونی درباره آتش افروز و حاجی فیروز داده شده است. بنا بر نظر بهار ممکن است این رسم برگرفته شده از آئینی باشد که در آن گروه هایی با صورَتَکِ سیاه، در آغاز سال نو، در بین النهرین باستان راه می افتادند و افسانه بازگشت تَموز، خدای سیه چِهره مردم بین النهرین را از جهان مردگان به نمایش درمی آوردند. همچنین می گوید که ممکن است این رسم نمایشگر افسانه بازگشت سیاوش، خدای سیه چهره فراوانی و برکت مردم ایران باستان در سال نو و ازدواج دوباره او با الهه باروری باشد.

رضی این آئین را دنباله رسم سیاهان در دوره ساسانیان می داند و می نویسد: در آن زمان، به هنگام آغاز سال نو، غلامانِ سیاه با لباس های رنگارنگ و آرایشِ تُند در شهر می گشتند و با نواختن دَف و دایره و خواندن ترانه های نوروزی با لهجه مخصوص خود مردم را شاد و سرگرم می کردند.
جعفرشهری نیز گروه حاجی فیروز را بقایای سیاهان دوره «ارباب- نوکری و خواجه سرا نگهداری» در ایران می داند و می نویسد: به سبب خَصی یا اَخته بودن و بی مویی صورت و سیاهی چهره این غلامان و نداشتن برخی مخرج های صدا، مردم آن ها را مسخره می کردند. بعدها، لوطی های تنبک زن و دوره گرد و مطرب های روحوضی این غلامان سیاه را برای سرگرم کردن مردم و سودجویی در دسته های خود و نمایش های روحوضی، به کار گرفتند. با از میان رفتن غلامان سیاه، بازیگران و مسخرگان با سیاه کردن سر و صورت و پوشیدن لباس سرخ و برگرداندن زبان و لهجه، با نام «سیاه» در نمایش های روحوضی و «حاجی فیروز» در دسته های نوروزی آتش افروز و حاجی فیروز آشکار گردیدند.

جعفر شهری «سرخی لباس» حاجی فیروزها را نشانه «نشاط بخشی»، نام «فیروز» را از نام هایی که اربابان بر غلام سیاهان خود پس از خریداری می گذاشتند، و لقب «حاجی» را به سبب همراهی این غلامان با اربابانشان در سفر حج و نایل شدن به اعمال حج، یا به پاداش عمری خدمتگزاری به ارباب، در زمان پیری، توجیه و تبیین کرده است.
شاملو آتش افروزان را، چنانکه از نامشان برمی آید، مخصوص آداب شب چهارشنبه آخر سال و افروختن آتش چهارشنبه سوری می پندارد و می نویسد: در گذشته، هر یک از متمکنان شهر غلام سیاه یا خواجه ای را از اندرون خانه خود به شکل و هیئت آتش افروز یا حاجی فیروز کنونی می آراست تا آتش شب چهارشنبه آخر سال را بیفروزد. او حاجی فیروز را بازیگری ساخته و پرداخته سال های اخیر و در برابر آتش افروز که نقشی سنتی داشت، می انگارد.

ظاهراً رسم راه افتادن دسته عَروس گُوله (= عروسِ غول) یا پیربابو در آغاز سال نو در آبادی های گیلان و مازندران صورتی دیگر از این آئین است چنانچه در این دسته ها، غول صورتش را با زغال سیاه می کند و ریشی بلند و سیاه می گذارد و جارو و دسته هایی از ساقه برنج و زنگ و زَنگوله به خود می آویزد. او عاشق نازخانم، عروس کوسه یا بابو، می شود و با کوسه یا بابو نبرد می کند و کُشتی می گیرد. سرانجام بر رقیب خود پیروز می شود و با نازخانم عروسی می کند.
شاید هم راه افتادن آتش افروزان و حاجی فیروزها با چهره سیاه و لباس سرخ رنگ از چند روز مانده به نو شدگی سال و آمدن بهار و رسم بازی با آتش و آتش افروزی آن ها نماد پایان سیاهی سرمای زمستان و فراآمدن خورشید گرم بهاری و باززایی طبیعت و آغاز کار زراعی و دامداری در مزرعه و دشت باشد.

منابع:
1- بلوکباشی، علی. آتش افروز. تهران: 1371.
2- بلوکباشی، علی. فرهنگ عامه. تهران: 1356.
3- شکورزاده، ابراهیم. عقاید و رسوم مردم خراسان. تهران: 1346.
4- بهار، مهرداد. جستاری چند در فرهنگ ایران. تهران: 1374.
5- رضی، هاشم. نوروز. تهران: 1358.
6- شهری، جعفر. طهران قدیم. تهران: 1371.
7- شاملو، احمد. کتاب کوچک. تهران: 1357.
* بلوکباشی، علی. نوروز، جشن نوزایی آفرینش. تهران: 1388

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رایان IR ۲۰:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۴
    0 0
    پس Zwarte Piet چی میشه؟؟؟ میشه شباهتِ حاجی فیروز (یا خواجه پیروز) با زوارت پیت (یا پیتر سیاه) رو نادیده گرفت؟!... و این که هردو ی اونها همراه با عمو نوروز یا سانتا کلاوس میان...؟