گروه هنر- زمانیان: داستان «ندای کوهستان» در سال ۱۹۵۲ میلادی در دهکده‌ای در افغانستان شروع می‌شود و تقریباً از همان ابتدا بشدت احساسات خواننده را درگیر می‌کند.

 فرزندی با مادرخوانده های متعدد!

در واقع محور اصلی کتاب داستان زندگی و روابط عبدا...، پسر 10 ساله و «پری»، خواهر سه ساله‌ و تصمیم پدرشان برای فروختن پری به خانواده‌ای بی‌فرزند است و همین اتفاق سبب گره‌خوردن روایت‌های افراد مختلف در رمان حسینی می‌شود.
عبدا... که خواهرش پری را بسیار دوست دارد، او را از دست می‌دهد. پری به یک خانواده ثروتمند و بی‌فرزند واگذار می‌شود و حتی بعدها از افغانستان به پاریس می‌رود، اما عبدا... هیچ‌گاه او را فراموش نمی‌کند و البته خانواده‌اش درگیر ماجراهای مختلفی می‌شوند و خودش هم سر از کالیفرنیا در می‌آورد.
حسینی در این رمان از شگردهای جدید داستان‌نویسی بهره می‌گیرد و همین امر باعث شده رمان جدیدش نسبت به آثاری چون «بادبادک‌باز» و «هزاران خورشید تابان» تا حدی متفاوت باشد. ماجراهای این رمان طبق معمول داستان‌های خالد حسینی در افغانستان روی می‌دهد، نویسنده از روایت‌های تو در تو بهره می‌گیرد و راوی در مسیر داستان تغییر می‌کند.

در این که جامعه ما نسبت به مطالعه کتاب بی میل شده است، شکی نیست. بی میلی ایرانی ها به مطالعه دلایل متعددی دارد که بیش و کم همه ما در جریان آن هستیم، اما آنچه در این بین اهمیت دارد، تأثیری است که این بی میلی بر کار نویسندگان و مترجمان گذاشته است.
خواننده، نویسنده، ناشر، توزیع و هر آنچه به کتاب مربوط می‌شود، همه حلقه های زنجیری به نام کتاب هستند که به هم مرتبط اند و بر هم تأثیر می‌گذارند.
در این میان حتماً بی میلی خواننده بر کار نویسندگان و مترجمان تأثیر می‌گذارد و از این مسأله گریزی نیست.
وقتی مخاطب کتابخوانی وجود نداشته باشد، نویسنده به دنبال شناسایی ذایقه مخاطب و تولید اثری برای او نیست؛ مترجمان هم به تبع همین مسأله به دنبال ترجمه کتاب برای همه نوع ذایقه مخاطب نیستند و فقط به دنبال ترجمه آثاری هستند که از میزان اقبال مخاطب از آن ها اطمینان دارند و به اصطلاح آثاری که قبلاً امتحان مخاطب پسند بودنش را پس داده است.
مترجم به دنبال این نیست که سطح سلیقه مخاطب را تغییر دهد و او را با نویسنده جدید، ژانر و یا جریان تازه ای آشنا کند. متأسفانه مترجمان امروز همه به دنبال این هستند که آثار چه نویسنده‌ای در ایران با اقبال مخاطب مواجه شده و منتظر اثر تازه ای از او می‌مانند و بعد به سمت ترجمه همان اثر هجوم می‌برند، اتفاقی که این روزها برای سومین رمان خالد حسینی رخ داده است.
رمانی که با عناوین مختلف در فاصله زمانی اندک به بازار کتاب آمد و مخاطب را با سرگردانی مواجه کرد که از کدام ترجمه استفاده کند.
صرف نظر از میزان اهمیت و ارزش واقعی این رمان آنچه «ندای کوهستان» را به اثری منحصر به فرد در حوزه رمان خارجی بدل می‌کند، رکورد شکنی بی‌سابقه این رمان در ایران بود که بعید به نظر می‌رسد به این زودی ها کتاب دیگری بتواند آن را پشت سر بگذارد.
انتشار چند ترجمه همزمان از اثر نویسنده‌ای که آثارش یکباره از شهرتی جهانی برخوردار شده امری تازه در ایران نیست، شاید زنگ خطر این اتفاق غیر حرفه‌ای در زمان تولد هری پاترها در ایران زده شد، اما کسی زیاد به آن توجه نکرد، چون مانند امروز به سونامی «ترجمه همزمان» یا بدبینانه‌ «کپی کاری و سرقت ادبی» از یک اثر تبدیل نشده بود. شاید تکرار این اتفاق برای رمان های پرفروش دهه 80 تداوم رفتاری بود که به مترجم و ناشر مزه داد! خالد حسینی با «بادبادک باز»ش گل کرد! رمان به ایران هم رسید و بارها ترجمه و تجدید چاپ شد، بعد تر هم همین بلا سر «هزار خورشید تابان» آمد.
ترجمه همزمان یا همان کپی کاری و عجله در انتشار تنها مختص نویسندگان سرشناس غربی نبود، موراکامی هم یکدفعه طرفداران زیادی پیدا کرد و «کافکا در کرانه» او از سوی چندین مترجم و ناشر روانه بازار کتاب شده است. رمان «دوزخ» نوشته دن براون، گتسبی بزرگ نوشته اف. اسکات فیتزجرالد و بسیاری از رمان های کلاسیک مانند «شب های روشن» داستایووسکی، «عقاید یک دلقک» نوشته هاینرش بل، «شازده کوچولو» نوشته دوسنت اگزوپری، «پیرمرد و دریا» همینگوی، «صد سال تنهایی» مارکز و رمان «کوری» ژوزه ساراماگو از سوی چندین مترجم و چندین ناشر روانه بازار نشر شده است!
حالا هم از تازه ترین اثر «خالد حسینی» با احتساب ترجمه‌های مهدی غبرایی با عنوان «ندای کوهستان» در 458 صفحه و شبنم سعادتی با عنوان «و پاسخی پژواک‌سان از کوه‌ها آمد» در 280 صفحه در نشر افراز در بازار کتاب ایران وجود دارد. اما اینکه نزدیک به بیست ناشر تقریباً همزمان ترجمه فارسی یک رمان را وارد بازار نشر کنند اتفاقی است نادر که تا کنون در حوزه ادبیات داستانی همانند نداشته است.
به اسامی زیر توجه کنید:
«و کوه‌ طنین انداخت» با ترجمه مهگونه قهرمان (نشر پیکان)، «و کوه‌ها طنین‌انداز شدند» با ترجمه محسن عقبایی (نشر بهزاد)، «و کوه‌ها انعکاس دادند» با ترجمه شهناز کمیلی‌زاده (نشر در دانش بهمن)، «پژواک کوهستان» با ترجمه منصوره حکمی (نشر نگارینه)، «و کوه‌ها طنین انداختند» با ترجمه مریم مفتاحی و «و پاسخی پژواک‌سان از کوهستان آمد» با ترجمه شبنم سعادت (نشر افراز)، «پژواک کوهستان» با ترجمه شهناز مجیدی (نشر روشا)، « و کوهستان به طنین آمد» با ترجمه نسترن ظهیری، ( نشر ققنوس)، «کوه به کوه نمی‌رسد» با ترجمه بیتا کاظمی (نشر باغ نو)، «ندای کوهستان» با ترجمه مهدی غبرایی (نشر ثالث)، «و آوا در کوه‌ها پیچیدند» با ترجمه مشترک زیبا گنجی و پریسا سلیمان‌زاده (نشر مروارید)،‌»و کوه‌ها طنین‌انداز شدند» با ترجمه منصوره وحدتی احمدزاده (نشر پارمیس)، «و کوه‌ها طنین افکندند» با ترجمه منیژه شیخ جوادی (نشر شمع و مه)، «و کوهستان‌ها فریاد زدند» با ترجمه عسل فامیلی (نشر ماهابه) و «و کوهستان باز گفت...» با ترجمه دیبا داودی (نشر حوض نقره) و...
اما در گفت و گویی که در زمان چاپ این اثر با غبرایی انجام دادیم، این مترجم به نکات جالبی در خصوص ترجمه های موجود در بازار اشاره کرد که خواندنش خالی از لطف نیست. وی گفته بود: من یکی از ترجمه‌هایی را که از این اثر شده و در بازار کتاب موجود است دیده‌ام، نثر این ترجمه اگرچه روان است، اما مترجم بسیاری از ظرایف داستانی را حذف کرده است و این مسأله به داستان و سبک نویسنده آسیب زده است؛ البته ترجیح می‌دهم کارشناسان این ترجمه ها را بررسی کنند و نظر دهند . اما در بسیاری از موارد غیر از کج فهمی و درک نادرست از بعضی مسایل، بسیاری از ظرایف و حشو و زواید (از نظر مترجم) از کتاب حذف شده است. مثلاً غذایی که دور یک میز خورده می‌شود فقط عنوان شده غذا خورده شده، در حالی که در اثر مبدا اسم غذاها ، حتی توضیحات مربوط به آن ها به طور کامل قید شده است یا وقتی از خواننده ، نوازنده و یا نویسنده صحبت می‌شود، عنوان آن ها حذف شده مثلاً اسم یوجین اونیل، نمایشنامه‌نویس برجسته آمریکایی از کتاب حذف شده است. تمام ظرایفی ازین دست که ترجمه متن را دشوار می‌کرده مورد توجه قرار نگرفته و فقط اصل داستان نوشته شده است.
شاید به دلیل مواردی که غبرایی به آن اشاره کرد، تعداد صفحات رمان جناب خالد حسینی با در نظر گرفتن قطع کتاب و صفحه آرایی در یک انتشاراتی 460 صفحه و در دیگری 280 صفحه است و مترجم محترم یا از خودش به کتاب افزوده و یا صلاح ندیده اضافات رمان دیگری(!) را ترجمه کند.
این داستان ادامه خواهد داشت تا زمانی که ناشران ما رتبه بندی و تخصصی شوند و کپی رایت در داخل کشور رعایت شود.
دانلود یک رمان خارجی بدون پرداخت هزینه و سپردنش به دست یک مترجم تازه کار و دریافت ترجمه در یک ماه و انتشار با قیمت بالا، چیزهایی نیست که یک ناشر گمنام و یا حرفه ای اما متضرر در فضای فعلی نشر، از کنارش راحت بگذرد. شاید در عرض سه ماه دو تا سه برابر سرمایه گذاری انجام شده برای کتاب (هزینه چاپ و کمی هم حق الترجمه) بازگردد و این در این بازار راکد پول کمی نیست. غلط های ترجمه و ضعف ویرایش و تغییر خط اصلی داستان هم زیاد مهم نیست و در برابر درآمد تقریبا تضمین شده این «تجارت» چیزی نیست. این شاید تنها در کشور ماست که فرزندی با یک نام، مادر خوانده‌های زیادی دارد که هر یک آن را با سلیقه خود دوباره متولد می‌کنند آن هم با نام های مختلف!

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.