پول، پهلوان دروغین میدان زندگى است و با اینکه نه خوردنى است و نه پوشیدنى و نه دستافزار است و نه اسباب تجمل، چون وسیله مبادله است، نقش عجیبى در زندگى بازى می کند که بدون آن بشر قدم از قدم نمی تواند بردارد.
در اوائل زندگانى، عقل انسان به مبادله نمی رسید. هرکس هرچه داشت و به دسترسش می رسید، مصرف میکرد. حتى بشر ذخیره کردن را هم بلد نبود و بعد از مدتى فهمید براى رفع حاجت خود می تواند ذخیره کند، چنانچه عبدالله مستوفی می نویسد: کمکم انسان دانست که می تواند ذخیره خود را با ذخیره سایرین هم مبادله نماید. فراوانى و کمیابى و طرف احتیاج بودن و عدم ضرورت اشیاء نسبت بهم سنجیده می شد و این مبادله جنسبه جنس از روى این سنجش به عمل می آمد اما به دلیل مشکلاتی که در این میان بود بالاخره فلز را براى این کار پسندیدند و در میان فلزات طلا و نقره را که از حیث کمیابى و دوام و آسانى حمل و نقل از سایر فلزات بهتر است، اختیار کردند. ولى باز هم زحمت دیگرى در کار و آن پاکى و ناپاکى فلز قیمتى و وزن کردن آن بود که براى هر معامله مجبور بودند سنگ محک و ترازو مثقال همراه داشته باشند. بالاخره دولتها سکه را اختراع کردند و ضامن وزن و عیار آن گشتند تا مردم بی دردسر اشیاء خود را با پول طلا و نقره مبادله کنند.
تا سال 1300 هجرى قمرى، پول ایران محسنات خود را داشت. اگرچه دو فلز طلا و نقره هر دو در کشور رایج بود، ولى تعادل بین پولهاى طلا با پولهاى نقره محفوظ و ضرابخانهها با اینکه هر شهرى ضرابخانه خود را داشت، در همهجا و در تحت نظارت دولت آزاد و هرگاه پولهاى ناسره در دست وپا زیاد می شد، دولت آنها را به پولهاى سره تبدیل میکرد و دادوستد مردم بىنقص بود. در این تاریخ معادن نقره امریکا کشف و شروع به استخراج شد و بالنتیجه تعادل پول نقره با طلا برهم خورد و روز به روز قیمت پول نقره در مقابل پول طلاى داخلى و ارز خارجى تنزل کرد. قِران همان قِران ولى قوت خرید خود را از دست داد. پولهاى طلائى که در دست و پاى مردم بود، جمع شده و نقره که داشت خاصیت کمیابى خود را از دست می داد، پایه منحصر پول ایران گردید.
در دورههاى سابق شاه از ضرابخانهها چیز مهمى نمی گرفت. معیر الممالک ضامن صحت سکهها بود، هروقت پول ناسره در کشور زیاد می شد، از عایدات سابق ضرابخانه که تقریبا به خود او تعلق داشت، تفاوت آن را از خود می پرداخت. امین السلطان چرخى براى ضرابخانه بوسیله حاجى محمد حسن معروف بکمپانى (جد آقایان مهدویها) وارد کرد و به راه انداخت و ضرابخانه، در حقیقت کارخانه پولسازى دولت گردید و ضرابخانههاى ولایات بسته شده، پولهاى امین السلطانى با قران هاى کهنه در هم متداول گشت. بعضى از قران هاى کهنه که از حیث وزن و عیار سرهتر از وزن و عیار قران هاى امین السلطانى بود، بوسیله یهودیها جمع شد و بشمش تبدیل گشت و یا از آن اشیاء زرگرى ساختند و قسمتى از ناسرههاى آن تا اوائل مشروطه هم در دست و پا بود. در این تاریخ کمکم آنها را هم دولت جمعآورى کرد و با پرداخت تفاوت، به قِران چرخى تبدیل نمود.
واحد پول ایران در دوره قاجار دو فلزى، تومان و عبارت از یک اشرفى به وزن هیجده نخود (سه ربع مثقال طلا) و عیار آن یک در دَه بود. تومان لغت ترکى و به معنى ده هزار است و به همینجهت اشرفى را تومانى هم می گفتند. تومان به دَه قسمت تقسیم می شد و پول هاى نقرهاى به وزن یک مثقال و همان عیار ده درصد که هریک از آنها را یک هزار می نامیدند، اعشار تومان بود.
طول مدت سلطنت دو نفر از پادشاهان قاجاریه، یعنى فتحعلیشاه و ناصر الدین شاه که زیادتر از سى سال سلطنت کردند و خسرو صاحبقران را بر سایر القاب خود افزودند و سکههاى السلطان صاحبقران زدند، سبب شد این پولهاى یک هزارى بسکه صاحبقران و بالاخره قران معروف شود. ولى در محاسبات دولتى، همان یک هزار و دو هزار تا نه هزار دینار مصطلح بود و عامه یک قران و دو قران و تا نه قران می گفتند.
بلژیکی ها که ابتدا در دوره مظفر الدین شاه در گمرک و بعد از مشروطه در مالیه هم وارد شدند، براى زیاد کردن رقم عایدات و نزدیکى تلفظ قران به فرانک، واحد حساب خود را تغییر و قران را واحد پول قرار دادند و تومان، چون اشرفى که نماینده آن بود کم شده و قیمتش هم به دو سه تومان رسیده بود، از اصطلاح مالى کشور خارج شد. در عهد سلطنت پهلوى ریال جاى قران را گرفت در صورتیکه تومان و قران هنوز هم از دهنبه دهن گشتن نیفتاده و هر کس در هر دورهاى که سن جوانى او با رواج تومان یا قران مقارن بوده است، امروز هم در صحبت تومان و قران را بجاى ده ریال و یک ریال استعمال میکند.
پولهاى نقرهاى و مسى خردتر از قران هم براى خرده معاملات رایج بود. سکههاى نقرهاى نصف و ربع و سبع یک هزار که به ده شاهى و پنج شاهى و شاهى سفید موسوم بود، در ضرابخانههاى دستى قدیم و چرخى جدید سکه می زدند که از حیث وزن و عیار با نصف و ربع و سبع قران مطابقه می کرد. گذشته از این پول هاى خرد نقره، پول هاى مسى به قیمت یک شاهى (بیست یک قران) و نیمشاهى هم بود که در ضرابخانههاى هر محل سکه شده و از حیث وزن خیلى سنگین بود.
این پول هاى مسى را به اینجهت سنگین سکه میزدند که ارزش اسمى و ارزش فلزى آن چندان تفاوت نداشته باشد و قلبزنى آن براى مردمان متقلب صرف نکند. ضرابخانه جدید که دائر شد و ساختن زنجیره دوره پول مسى با کارابزارهاى عادى مشکل بنظر آمد، شاهى و نیمشاهی هاى قدیم را به جهت صرفهاى که تبدیل به پول سبک تر داشت از دست و پا جمع کردند و پول هاى کوچکتر چرخى که هر شاهى آن یک مثقال وزن داشت و خیلى سبک تر از شاهى و نیم شاهى قدیم بود، از ضرابخانه بیرون ریختند، چنانکه به زودى اثرى هم از آن پولهاى خرد سنگین قدیم باقى نماند. پس از آنکه پولهاى مسى قدیم را آب کردند و هر شاهى آن را به دو سه شاهى تبدیل نموده و بدست مردم دادند، به فکر صرفه بیشترى افتادند و مس را یک من پنج شش هزار خریدند و به دَمِ چرخ دادند و هر یک من آن را به سه تومان و دو هزار که قیمت اسمى آن بود، به دست و پاى مردم ریختند و پول سیاه بقدرى زیاد شد که صرف وارونه پیدا کرد. در اوائل، قرانى یک شاهى و کمکم صد دینار و سه شاهى و پنج شاهى بالاخره در اواخر سلطنت ناصر الدین شاه، سى شاهى دو قران آن را با یک قران نقره مبادله میکردند.
در این وقت به فکر تبدیل این پول خرد که اسباب زحمت شده بود، افتادند و پول هاى نیکلى خرد یک شاهى و صد دینارى به کارخانههاى بلژیک سفارش و آنها را در اوائل دوره مظفر الدین- شاهى رواج دادند و پولهاى مسى را به قیمت مس از دست و پاى مردم جمع کردند و این یکى از خرابکاری هاى امین السلطان بود که در قبال ضرر مردم، دولت استفادهاى از آن نکرد ولى حاجى محمد حسن امین دار الضرب را متمول نمود و از حقى که بخود امین السلطان می رسید، محل براى ولخرجی هاى او بدست آمد.
دولت ایران در ادوار دو فلزى بودن پول خود، تا قبل از 1300 قمرى همیشه رعایت تعادل بین زر و سیم را داشت و در حقیقت واحد طلا را مأخذ پول خود قرار می داد و هر چندى یکبار اگر تفاوتى در ارزش این دو فلز نسبت به همدیگر پیدا میشد، واحد طلا یعنى اشرفى را که هموزن و همعیار دینار اسلامى بود، حفظ و پول نقره خود را از روى آن اصلاح می کرد که همیشه ده تا هزار دینار با یک اشرفى سه ربع مثقالى همقیمت باشد. بنابراین می توان گفت که پول ایران تا هزار و سیصد قمرى اگرچه دو فلزى، ولى پایه آن همیشه طلا بود. زیرا پول نقره را با طلا تطبیق می کرده و هروقت که قیمت نقره نسبت بطلا گران و ارزان می شده، پول هاى نقرهاى خود را سبک سنگینتر می کرده است که با ارزش واقعى دَه دانه یک اشرفى برابرى کند.
وزن قرانهاى محمد شاهى که به ریال معروف بود و هر ده تاى آن با یک اشرفى مبادله می شد، یک ربع زیادتر از قران هاى ناصر الدین شاهى بوده و دلیل این گفته اصطلاح یک ریال است که امروز هم یک قران و ربع را کاسبکارها یک ریال می گویند.
اگر قرانهاى فتحعلی شاهى را هم با قرانهاى ناصر الدین شاهى و محمد شاهى بسنجیم، شاید با هر دو اختلاف داشته باشد و از این جمله معلوم می شود هر چندى یکبار که تعادل بین نقره و طلا برهم میخورده است، در وزن پول نقره تغییرى می دادند که همیشه ارزش دَه تاى آن با یک اشرفى مطابق باشد و تعادل بین درهم و دینار عربى که اصل و ریشه آن همان درهم و دینار رومى قدیم و بالاخره یونانى و درهم ده یک دینار بوده است، محفوظ ماند.
عبدالله مستوفی بر این باور است در ادوار گذشته با اینکه علم اقتصاد عمومى (اکونومى پولیتیک) در اروپا هم رواج حسابى نداشت و قواعد آن هنوز طرف قبول همهکس نشده بود، پول دولت ایران با اصول اقتصاد امروزه کل دنیا که عبارت از یک فلز طلائى باشد، مطابقه می کرده است. ولى در دوره ضرابخانه امین السلطانى(اواسط حکومتِ ناصری) این اصول علمى که سایر دولتها داشتند در کشور خود تازه رواج می دادند، برهم خورد و پول ایران از قوت خرید افتاد. طلاهاى ایران راه اروپا پیش گرفته و در خزانه بانک هاى خارجه ضبط شد و دولت ایران پولش از طلا به نقره مبدل گشت، در حالیکه نقره در کل دنیا از واحد پول بودن طبعا منعزل می شد و حالت مال التجارهاى را پیدا می کرد که روزبروز از قیمت آن بکاهد.
نظر شما