خانمی برایم تلفنی نقل میکرد به دفترخانهای رفته سند خانه (آپارتمانش) را که در رهن یک وام 5 میلیون تومانی بود که بانک 11 میلیون بابت اصل وام و بهره از او پول گرفته درآورد، منشی محضر گفته بروید فردا بیایید. فردا رفته گفته اسناد را پیدا نکردم بروید هفته آینده بیایید. خانم اصرار کرده گفته شیرینی شما را میدهم در عرض یک ساعت کارمند دفترخانه یک خط نوشته امضا کرده مهر زده بدون دادن رسید سی هزار تومان مطالبه کرده و گرفته است. گفتم چرا این پول زور را دادید چرا شکایت نکردید. آخر سی هزار تومان بابت چی؟ آن هم بدون رسید کتبی؟ گفت: لج میکرد اسنادم را گم میکرد بیچاره میشدم. وقتی گوشت، لبنیات، مرغ، نان، میوه، ماهی همه گران میشوند، این چه جای از رشد اقتصادی سخن گفتن است؟ آقایی که در این دولت نقش مغز متفکر اقتصادی را دارد چندی پیش گفت: بهبود اوضاع اقتصادی ارتباطی به گرانتر شدن مایحتاج مردم ندارد. مردم خیال میکنند بهبود وضع اقتصادی یعنی ارزانتر شدن نرخها. ایشان باز بتازگی گفته رشد اقتصادی الزاماً به معنی افزایش اشتغال نیست.
مردم در روزنامه شکایت کرده بودند بلیت قطار 55 هزار تومانی مسیر مشهد- تهران شده 70 هزار تومان، بلیت 28 هزار تومانی 41 هزار تومان، قیمت تمام قطارها بیش از 40 درصد افزایش یافته. آن شاکی نوشته بود من مشهدی و ساکن تهران هستم، حداقل از آقا شرم کنید هر جور هم حساب کنید قیمت تمام شده خیلی پایینتر از اینهاست.
خواننده دیگری نوشته بود رشد اقتصادی که دولت اعلام کرده احتمالاً متعلق به یک کشور دیگر است. ما بجز رشد قیمتها چیز دیگری ندیدیم! بانکها با پول بیحساب غارتگرانهای که به دست میآورند و همواره ساختمانهای رفیع ساخته به بنگاهداری روی آوردهاند اکنون چشم طمع به کارتخوانها دوختهاند و لابد میدانید اگر صاحبان فروشگاهها را مجبور کنند برای هر تراکنش 120 تومان بپردازند، صاحبان فروشگاهها این پول را از مردم خواهند گرفت. بتازگی شنیدم یک واردکننده گردن کلفت مولتی میلیاردر خودروهای کرهای که میخواهد خودروساز هم بشود و از این بابت هم از دولت کمک بستاند، به مدیرعامل سابق یک خودروسازی بزرگ دولتی که تغییر مکان داده پیشنهاد حقوق ماهی یک میلیارد تومان داده است.
خبر من موثق است. یک میلیارد تومان به یک مدیر دولتی سابق. چرا؟ برای اینکه به نفوذ شخصی او نیاز دارد و این یک میلیارد تومان را که در سال با پاداش، 13 میلیارد تومان خواهد شد، از جیب من و شما درآورده به آن مدیر سابق دولتی پرداخت خواهد کرد. رشد اقتصادی در ایران مفهوم عجیب و تازهای دارد. هر جا میروید میخواهند شما را تلکه، بلکه چپاول کنند. شخصی شکایت میکرد رفته بود نام فرزندانش را مثلاً از خشایار و اشکبوس و استاتیرا مذهبی بکند و علی و حسن و فاطمه بگذارد؛ اداره مربوطه گفته اول سیصد هزار تومان پول زور بده تا اسامی را از ایرانی به اسلامی تغییر دهیم! رشد اقتصادی به این معنی است که مردمان کم درآمد، با مبلغ ناچیز مناسبی صاحب مسکن شوند، اما وزیر مسکن جدید که کینه خاصی به مسکن مهر دارد دستور میدهد باید 45 میلیون آورده بیاورند تا 45 میلیون وام بگیرند و ماهی یک میلیون تومان قسط بدهند. 9 میلیون تومان هم به عنوان اوراق مسکن پیشاپیش از آنان دریافت میشود. مسکن به آرزویی دست نایافتنی تبدیل شده، خودرو از دسترس مردم خارج شده، ولی چند هزار خودرو سیصد تا هشتصد میلیون تومانی وارد کشور کرده پلاک قلابی روی آن نصب کرده میفروشند. زمانی چلوکباب خوردن عادت بود، اکنون آرزو شده است، آقای نوبخت از رشد اقتصادی سخن میگوید و مردم میخندند. از شیرمرغ تا جان آدمیزاد در این مملکت (ببخشید جان آدمیزاد را اشتباه نوشتم. جان آدمیزاد فقط هنگام دیه ارزش پیدا میکند. همین طوری رایگان است.) گران شده باز ایشان از رشد اقتصادی صحبت میکند.
در روزنامه نوشتهاند اداره اوقاف پارسال بابت انتقال سند یک میلیون و 300 هزار تومان میگرفت، امسال 3 میلیون و 600 هزار تومان میگیرد. مردم پرسیدهاند علت چیست؟ من پاسخ میدهم از بس اداره کل و مدیرکل و سازمان و مدیرعامل در کشور دایر و متداول شده. هر چه به خوردشان میدهند کم است. پریروز جایی خواندم معاون، معاون رئیس جمهوری در امور فلان و بهمان آخر معاون که دیگر به معاون نیاز ندارد. هر وزارتخانهای میروید یک وزیر و ده معاون و ده جانشین میبینید و جالب اینکه وزیر هم قائم مقام دارد. ده مشاور دارد. هر وزارتخانه صد مدیرکل دارد. باور کنید به بعضی از سازمانها که می روم از شمار مدیران کل تعجب میکنم. نمیشود بعضی از اینها مدیر باشند، رئیس باشند، همه میخواهند یک دوره هم شده وزیر یا معاون یا مدیرکل باشند تا مادام العمر از حقوق و مزایای این مقامات برخوردار شوند. من نمیفهمم کشورهای دیگر هم اینقدر وزیر و معاون و مدیرعامل و مدیرکل دارند؟ خوب اینها خرج دارند، حقوق و مزایا دارند. ناچار ند، هی از مردم به بهانههای مختلف اخاذی کنند به مدیران عامل و مدیران کل و مدیران وسطی و مدیران جزء و وکلاء و غیره بدهند. طرف در تهران دو باب خانه دارد تا به پستی میرسد خانه سازمانی هم به او تعلق میگیرد که اجاره بها را به جیب بزند. آخر این همه تبعیض تا کی؟ شنیدم آقای رئیس جمهور محترم یکی از منتهایی که به مردم میگذارند این است که هر کس میتواند انتقاد بکند. من شهادت میدهم روزنامه نگاران ایرانی در تمام شرایط حتی شرایط اشغال کشور، انتقادهای خود را میکردهاند و حتی در زمان سلطه ساواک هم انتقاد میکردیم و این آزادی در انتقاد نباید مایه منت گذاری ایشان به مردم شود.
نظر شما