ابوبکر البغدادی، رهبر داعش (یا به اصطلاح گویندگان پاچه ورمالیده و رندمحیل بی.بی.سی که از حالا دارند برای داعشی ها حساب باز می‌کنند ...

ابوبکر بغدادی؛  خلیفه قلابی  و همجنس باز فاسد

ابوبکر البغدادی، رهبر داعش (یا به اصطلاح گویندگان پاچه ورمالیده و رندمحیل بی.بی.سی که از حالا دارند برای داعشی ها حساب باز می‌کنند تا اجازه دهند در آینده فیلمبردار بی.بی.سی از سر بریدن یکی دیگر از خبرنگاران فیلمبرداری جامعی داشته و از قاتل و مقتول پیش از مراسم ذبح سؤال و جواب کنند «دولت اسلامی») همجنس باز از آب درآمد و معلوم شد در ایامی که در یکی از زندانهای عراق محبوس بوده به سایر هم زنجیران تجاوز می کرده یا خود ملوط بوده است.

او مدتی در زندانهای عراق و مدتی در گوانتانامو زندانی بوده و او را در آب نمک گذارده به خاورمیانه فرستاده‌اند. نمی دانم چرا ناگهان به یاد مسیلمه کذاب و سجاح، مرد و زن که در همان سالهای ابتدای اسلام ادعای پیامبری کرده بودند که مسیلمه کذاب در سالهای اواخر حیات پیامبر اکرم(ص) ناگهان ادعای رسالت کرد و عده‌ای سفیه و عقب مانده را دور خود جمع کرده به معجزاتی اقدام کرد از جمله ادعا کرد قادر است تخم مرغی را در شیشه (بطری) تنگی جای دهد یا مرغی پرنده را بال بریده و آن بال را دوباره با سریش به بدن پرنده چسبانده وادارش کند، بپرد. گاهی هم صدای قدقد مرغ از دهان روباه خارج می‌کرد! مسیلمه از قبیله بنی حنیفه بود و از مدینه به یمامه، زادگاه خود رفته با سحر و فن، شعبده و افسون مردم را فریب می داد.

پس از رحلت رسول اکرم(ص) کار مسیلمه کذاب بالا گرفت و صد هزار تن پیرو نادان پیدا کرد مثل همین پیروان پیامبر قلابی داعش که روز به روز عده شان بیشتر می‌شود. سجاح زن جوان زیبایی بود. دختر حارث بن سوید که نصرانی بود و او نیز ادعای پیامبری کرد. این زن اهل موصل بوده است. وقتی سجاح دعوی پیامبری کرد، شمار زیادی از مردم بنی ثعلب که خود از آنان بود دورش جمع شدند و به مردم بنی رباب شبیخون زدند و عده‌ای را گردن زدند. او هم مانند مسیلمه کذاب افسونگر و اهل جادو بود. سجاح دستور داد پیروانش راهی یمامه شوند و مسیلمه کذاب را با اطرافیانش از بین ببرند. او می گفت این مرد باید نابود شود، ولی بعداً با دیدن مسیلمه که مردی زیبا بود نظرش عوض شد! 

مسیلمه مانند امروزه که طالبان و القاعده پیشنهاد صلح و گفتمان با داعش می دهند پیشنهاد مذاکره داد. دو پیامبر دروغین در چادری به مذاکره با هم نشستند و نتیجه این مذاکره این شد که مسیلمه و سجاح به یک دیدار دلباخته هم شدند و بدون عقد نکاح با هم عروسی کردند و سه شبانه روز مریدان احمق بیرون چادر منتظر بودند و همواره صدای مغازله و قهقهه و گفت‌وگوهای نجوی مانند می‌آمد و گاهی مسیلمه سر از چادر بیرون آورده دستور آوردن کباب گوشت آهو و چلوی زعفران زده یا مرغ و ماهی به سیخ کشیده و حلوا و نبید می داد و مریدان ابله بیرون چادر زیر آفتاب روز و مهتاب شب چشم به راه بودند و پیوسته مجمعه خوراک و میوه داخل خیمه می‌فرستادند.

سرانجام خانم سجاح بیرون آمد. مریدان پرسیدند: ای بانوی بزرگ آیا مسیلمه کذاب پذیرفت دین حضرت شما را بپذیرد؟ سجاح خانم گفت: ندا و وحی آمد با هم ازدواج کنیم! عطاردبن الحاجر پرسید مهریه جناب عالی چقدر شد؟ سجاح پاسخ داد این مسیلمه چندان هم کذاب نیست و مرد خوش قیافه و دوست داشتنی است! عشق سبب شد مهریه‌ای تعیین نشود! بزرگان قبیله در خشم شدند و گفتند مگر می‌شود؟ برو و مهر خود را طلب کن! آبروی ما را بردی؟ خجالت آور است. زن ناچار داخل شد و برگشت. ورود و خروج او دقایقی طول نکشید. پاسخ داد: مسیلمه دارد از بالا پرسش می‌کند. مسیلمه عربی را که صدای بم و زمختی داشت فرا خواند. دستوری به او داد. او رفت و میان چادرها پنهان شد. شاخ گاوی در دست گرفت و صدایش را تغییر داد و بانگ زد: «جناب مسیلمه پیامبر خدا به جای مهر مخدره سجاح نماز صبح و شب را از پیروان او وخودش ساقط کرد.»

عده ای از مریدان ابله خوشحال شدند که از نماز خواندن آن طور که مسیلمه و سجاح ترتیب داده بودند آسوده شدند. آن عرب بدصدا هم که خودش را جا زده بود، آمد و انعامی از مسیلمه گرفت، اما رؤسای قبایل سجاح یعنی بنی ثعلب فهمیدند که هم مسیلمه دروغگو و حقه باز است و هم سجاح زنی فاسد و بی بند و بار که تن به آن نکاح غیررسمی و مفسده داده است. آنان به بطلان دعوی هر دو شیاد پی بردند و با توبه و انابه به اسلام بازگشتند. سجاح هم خجل شد و مسیلمه را رها کرد و به جانب موصل رفت و بعدها اسلام آورد. اما کار مسیلمه بالا گرفت و چهل هزار افراد ساده لوح به دور او گرد آمدند و در یمامه در باغی به نام حدیقه الرحمن موضع گرفت. خالد بن ولید به جنگ او آمد، اما در جنگ شکست خورد و ابوخدیقه و سالم علمداران قوای اسلام و جمعی از صحابه کشته شدند و هواداران مسیلمه حتی بر سراپرده خالدبن ولید وارد شده قصد داشتند ام تمیم زوجه او را بکشند که سجاعه از اهل یمامه شفاعت کرد.

 ... حالا عده ای تعجب می‌کنند که چرا یک همجنس باز آدمکش قسی القلب که پانصد دانشجوی زیر 21 سال یکی از دانشکده‌های نظامی سوریه را اعدام و چند روز پیش نیز 46 پلیس سوری را تیرباران کرد خلیفه عده ای احمق فریب خورده می‌شود و از همه بدتر بی شرافتی مراجع بین‌المللی حقوق بشر است که لال شده‌اند و دم برنمی‌آورند و آن مردک احمق مفلوک احمد شفیق از کشور نیم وجبی مالدیو نمونه کامل یک موجود حقیر استعمار و استحمار شده است که از صبح تا شام درد حقوق بشر ایران را دارد و ناله می‌کند که چرا قاتلان حرفه‌ای را در ایران طبق قوانین قصاص اعدام می کنند، ولی کسی در سازمان ملل نیست که در مورد حقوق بشر تضییع شده ایزدی‌ها و کوبانی‌ها زبان بریده صم بکم به کنجی خزیده و دم برآورد. از اولی شرم‌تر و عقب مانده تر، اردوغان که قصه‌اش بماند برای بعد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.