شیعیان اما این اقدام شایسته جابربن عبدا... انصاری، صحابی شریف پیامبر اسلام (ص) را ارج نهاده و توانستهاند آن را به سنتی حسنه تبدیل کنند. هر ساله بر تعداد زائران قبر امام حسین (ع) افزوده میشود و امروز آنقدر این تعداد زیاد شده که موجب حیرت جهانیان شده است. اما پذیرایی از این تعداد مهمان همت زیادی را میطلبد که عراقیها توانستهاند به خوبی از پس آن برآیند.
روایتی که میخوانید، روایتی مستند از زیارت اربعین امسال است. چیزهایی که با دیدگان خودم مشاهده کردهام، شاید تلنگری باشد برای ما ایرانیها و بخصوص مشهدیها که شهرمان آماده پذیرایی از زائران امام مهربانیها در سالروز شهادت ایشان است.
گریه پیرمرد برای دعوت مهمانان
حدود ساعت ۳۰/۳ عصر به وقت عراق از مرز چزابه وارد این کشور شدیم. توصیه نیروهای امنیتی این بود که با توجه به دیروقت بودن، در شهری در میانههای راه نجف، به نام «الاماره» شب را سپری کرده، صبح خودمان را به نجف برسانیم. شیعیان ساکن الاماره با وسایل نقلیه کوچک و بزرگ، خودشان را به مرز رسانده بودند و از زائران میخواستند که شب را در خانههای آنها سپری کنند. اما کاروان ۱۲ نفره ما میخواست شب را یکسره به نجف برود تا بتوانیم بیشتر از ساعات حضورمان در عراق بهره ببریم. دو نفری که بیشتر به زبان عربی تسلط داشتند، به دنبال پیدا کردن وسیلهای برای رفتن به نجف بودند. صدای پیرمردی مرا به خود آورد: «حاجی، امشب را به نجف نروید. راه مناسبی ندارد. خانه من در الاماره است. رایگان به خانهام میبرمتان. ماساژتان میدهم. پاهایتان را میشویم. اگر خواستید، حمام بروید. شامتان را بخورید و استراحت کنید. بعد از نماز صبح، خودم شما را میبرم نجف».
پیرمرد عراقی این صحبتها را در حالی میگفت که اشک در چشمانش حلقه زده بود. خجالت میکشیدم به چهرهاش نگاه و خواستهاش را رد کنم. در همین حال دوستان ماشینی را برای رفتن به نجف پیدا کردند. دست به سینه و با نگاهی غمگین به ما خیره شده بود. باور نمیکردم این قدر مشتاق خدمت رسانی به زائر امام حسین(ع) باشد. پیرمرد با گریه، رفتن ما را تماشا میکرد ...
فقیر و غنی در حال پذیرایی
در مسیر پیادهروی از نجف اشرف به کربلای معلی، میزبانان عراقی با برپایی موکبهای زیادی از زائران پذیرایی میکردند. از حرم حضرت امیر المؤمنین(ع) تا حرم امام حسین(ع) چیزی حدود ۸۱ کیلومتر راه است. تعداد موکبهای برپا شده آنقدر زیاد بود که بندرت دیده میشد دو موکب به یکدیگر چسبیده نباشند. خواه این موکبها خانههای روستاییان در میانه راه باشد، یا ساختمانهای تازه تأسیس به منظور خدمات رسانی به زائران اربعین و یا چادرهای برزنتی. تعداد کمی از این موکبها مربوط به دیگر کشورها از جمله ایران بود، اما نکتهای که به چشم میآمد، آن گروه از موکب داران بودند که با هزینه شخصی، مخارج آن را عهده دار شده بودند. گروهی که سرمایه دار بودند، هر روز گاو و شتر و گوسفند قربانی میکردند و گروهی دیگر همه پس انداز یک ساله خود را صرف این مراسم میکردند.
گروهی طلا و جواهرات زنان و دختران خود را به فروش رسانده بودند، ولی بیرون از گود ننشسته بودند. در این میان پیرمردی را دیدم که وضع لباسهایش بیانگر این بود که فقیر است و آهی در بساط ندارد، اما پارچ آبی به دست گرفته بود و عطش زائران تشنه را میزدود. به خوبی میشد حرف دل شیعیان عراقی را متوجه شد. مهم این است که در میدان باشی، اهمیت ندارد که چقدر میتوانی هزینه کنی. فقط باید همه تواناییات را در این راه بگذاری، مهم نوشته شدن اسمت است در طومار پذیرایی کنندگان از زائران سید و سالار شهیدان.
زنان پا به پای مردان
ساعت ۲۰ به وقت عراق بود و ما خسته از پیاده روی روزانه، موکبی را برای استراحت انتخاب کردیم. بوی نان تازه در آنجا به مشام میرسید. حس کنجکاویام گل کرد. سری به پشت موکب زدم. دیدم تعدادی از زنان عراقی که به نظر میرسید از خانواده صاحب موکب باشند، مشغول پخت نان تنوری هستند. هنگام اذان صبح که از خواب بیدار شدم، متوجه شدم همان بوی نان هنوز در فضا جاری است. آنها هنوز داشتند نان میپختند. نانی که برای صبحانه زائران مصرف میشد. تمام طول شب را نان پخته بودند.ساعاتی که زائران در خواب بودند.
فروشندگان با فرهنگ
در ایام اربعین و در اطراف حرمین شریفین و بین الحرمین جای سوزن انداختن نبود. زائرانی که میخواستند زیارت کنند، با مشکل مواجه بودند چه رسد به آنهایی که خسته بودند و نیاز به استراحت داشتند. خیابانها و کوچهها و بازارهای اطراف و حتی بعضی از مغازهها، مملو از زیراندازهای زائرانی بود که مشغول استراحت بودند. شاید تعجب کنید اما بعضی از مغازه داران اطراف حرم، مغازههای خود را در اختیار زائران قرار داده بودند. در ساعات کاری همان طور که زائران خوابیده بودند، مغازه داران کسبشان را انجام میدادند و در ساعات تعطیل فقط یک پارچه جلوی در مغازه میکشیدند تا ورود و خروج زائران با مشکل مواجه نشود!
در یکی از مغازههای سمبوسه فروشی تعداد زائران در حال استراحت به قدری زیاد بود که جوان مغازه دار با احتیاط مشغول پخت و پز بود و با احتیاط قدم بر میداشت تا مبادا پای زائران را لگد کند، پای زائران، درست زیر میز کار او بود.
شیعیان عراقی، شیعیان ایرانی
مشهد، شهری است که پس از چند روز از مراسم پیاده روی اربعین، پذیرای زائران پیادهای است که خود را برای سالروز شهادت امام رضا(ع) به این شهر میرسانند، آن هم از مسافتهایی به مراتب دورتر از مسافت نجف تا کربلا. از مسافتهایی بیشتر از 500 کیلومتر! بعضی از سازمانها و موسسات اقدام به برپایی موکب و جایگاههایی برای استراحت زائران کردهاند. حتی بعضی از افراد در میانههای راه به زائران پیاده خدمت رسانی میکنند، اما شمار آنها در برابر آنچه در عراق دیدهایم، بسیار کم است. نیاز به همت بیشتر مردمان شهرمان مشهد و روستاییانی که منازلشان در مسیر است، احساس میشود. زائران امام هشم(ع) بیشتر مسیر را در میان برف و باران سپری میکنند. وضعیت آب و هوایی و راهها ایجاب میکند که بیشتر هوای زائران آقا را داشته باشیم، همان طور که شیعیان عراقی برای زائران اربعین، از جان و مال و هر آنچه دارند و ندارند، مایه میگذارند.
نظر شما