مهدی نصیری: فیلم «عبدالحسین برزیده» می‌توانست فیلم خوبی باشد. موضوع «مزار شریف» دربارۀ واقعه‌ای است که چند سال قبل و در جریان تصرف شهر مزار شریف در کنسولگری‌ایران در‌این شهر افتاده و چند تن از کارکنان کنسولگری و یک خبرنگار در آن به شهادت رسیده‌اند.

 ادای دین به شهدای دیپلمات

 اهمیت‌این اتفاق و بازخورد سیاسی و ملی آن در‌ایران و جهان آنقدر هولناک و تأسفبار بوده است که بازسازی آن در قالب یک اثر سینمایی می‌تواند تا ‌اندازۀ زیادی تأثر برانگیز، مهم و تکان دهنده باشد.

اما «مزار شریف» برخلاف استناد به واقعۀ مهم کنسولگری‌ایران در مزار شریف فیلم تأثیرگذاری نیست. داستان بازسازی مناسبی از واقعه نیست و اهمیت موضوع بخوبی در آن مورد پرداخت قرار نگرفته است.

«مزار شریف» بخش زیادی از اهمیت رویداد را به واسطه روایت آن در گذشته از دست داده است. حادثه و اتفاق در لحظه و حال روی نمی‌دهد. تنها دیپلمات نجات یافته از واقعه مدتها بعد در مکانی دورافتاده و در میان آرایش نظامی‌نیروهای‌ایرانی و درحال بازجویی وقایع را تعریف می‌کند. در واقع روایتی که می‌توانست در لحظه و حال روی دهد و تأثیر گذار و دراماتیک باشد، بخش مهمی‌از تأثیرش را به واسطۀ آنکه مدتها قبل از روایت در فیلم روی داده و حالا دارد تعریف می‌شود، از دست می‌دهد. تماشاگر می‌داند که قهرمان داستان حوادث و وقایعی را از سر گذرانده و حالا در امنیت نشسته و مشغول تعریف کردن اتفاقات است. فیلم به جای آنکه رویداد را به نمایش بگذارد، آن را از زبان قهرمان (راوی) بازنمایی می‌کند. در واقع هر آنچه در فیلم به نمایش در می آید پیشتر در ذهن قهرمان و خاطرۀ او ثبت شده و به پایان رسیده است و حالا بجز روایت خاطرات (که ارزش‌های دراماتیک از آن کاسته شده) تنها سرنوشت ‌این بازجویی است که می‌تواند یک موضوع دراماتیک با کیفیت پایین‌تر باشد.

نکتۀ دیگر‌اینکه پرداخت همین رویدادهای به پایان رسیده و باز تعریف آن هم در «مزار شریف» به مرور جذابیت‌هایش را از دست می‌دهد. همۀ آنچه می‌تواند به عنوان یک قصۀ جاندار و سراسر حادثه و اتفاق وجود داشته باشد به سفری ساختگی تبدیل می‌شود که قهرمان آن در هر صورت از موانع و دشواری‌ها عبور کرده است و آنچه در اطرافش اتفاق می‌افتد با توجه به آگاهی مخاطب از سرنوشت او تنها گزارش تصویری کم ارزشی است که حتی تصاویر سینمایی هم نمی‌توانند کمکی به بهبود آن بکنند.

«مزار شریف» حتی بازسازی سینمایی خوبی از رویدادهای تاریخی و جغرافیایی قصه‌اش به اجرا نمی‌گذارد. تصاویر شیک و ساختگی از فضای محدود شهر مزار شریف و مسیر انتخاب شده جاده و دشت و ... هم بیش از آنکه عبور قهرمان از دشواری‌ها و موانع را به نمایش بگذارند، قاب‌های دستکاری شده‌ای برای بازنمایی واقعیت دستکاری شده هستند.

قصه پیشتر اتفاق افتاده است. قهرمان آن سالم و سلامت گذشته را تعریف می‌کند و آنچه تصاویر سینمایی از ذهن و خاطرۀ قهرمان می‌سازد واقعی و باور پذیر نیست. روح و اتمسفر لازم در فضاهای ساختگی فیلم و بازنمایی حوادث و رویدادها وجود ندارد؛ بنابراین فیلم به دشواری می‌تواند مخاطب را با دنیای قصه‌اش درگیر کند. «مزار شریف» به خاطر آنچه سراغ آن رفته و موضوعی که انتخاب کرده است، می‌توانست یک فیلم خوب و تأثیر گذار باشد که بخشی از احساسات ملی مخاطب‌ایرانی را هم با موضوعش درگیر کند. «مزار شریف» با وجود بازی خوب «حسین یاری» و «مهتاب کرامتی» توفیق زیادی در زمینۀ ارتباط با مخاطب به دست نمی‌آورد و‌ این توفیق نیافتن بیشتر به ساختار داستان و شکل و ظاهر سینمایی اثر مربوط می‌شود.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.