کارگران شهرداری، نانوایی ها، کارگران فصلی و در راس آنها آتش نشان ها سختی روزه گرفتن را بیشتر و بیشتر درک می کنند. برای ما که زیر کولر گازی و روی صندلی لم داده ایم و ادای آدم های خیلی مسلمان را در می آوریم، درک کار سخت آنها دشوار است. ما فقط بلدیم حرف بزنیم و بنویسیم. اینجوری هم خودمان را توجیه کرده ایم که خب شغل ما ایجاب می کند. نه ؟ اینطور نیست؟ گفتند اجازه مصاحبه ندارند. برای مصاحبه باید از سازمان آتش نشانی نامه بیاوریم تا مصاحبه کنند. یعنی همان چرخه سخت اداری. بنابراین مجبور شدم غیر رسمی صحبت کنیم. آنچه در پی می آید، صحبت های گروهی یکی از ایستگاه های آتش نشانی تهران است که نخواستند اسم شان آورده شود.
تصور آتش و تشنگی
مهار آتش با زبان روزه خیلی سخت تر است. تصور آتش و تشنگی و کار کردن خیلی خیلی دشوار است. بعضی وقت ها بچه ها آنقدر تحت فشار آتش و گرما می شوند که مجبور می شوند روزه شان را بشکنند. البته اغلب تا حد امکان که به جانشان ضرر نداشته باشد، روزه شان را ادامه می دهند. اما اگر قرار است تا ضرر جانی به بچه ها برسد، که خب طبیعتا" خدا هم راضی نیست. به هرحال حس و حال کار کردن در آتش، آنهم در ماه رمضان خود به خود سختی های زیادی دارد که نمی شود با چیز دیگری مقایسه اش کرد. اغلب بچه ها سعی می کنند روزه شان را داشته باشند. همین لباسمخصوص آتش نشان ها را که می بینید، گرمای زیادی دارد. امروز دوبار این لباس ها را پوشیده ایم و حریق را خاموش کرده ایم. با این حال خدا کمک می کند و ادامه می دهیم. البته اگر خیلی زمان خاموش کردن زیادباشد و از طاقت بیرون باشد، دیگر می مانیم که چه کار کنیم.
مهمترین ماموریت در ماه رمضان
مهمترین ماموریت حریق رمضان، در لاله زار سه سال پیش بود. بزرگترین آتش سوزی همان لاله زار بود که کشته هم داشتیم. حدود 180 مغازه سوخت. سه طبقه کامل شعله ور شد. حدود چهار صبح زنگ خورد که رفتیم تا 9 صبح که با بچه های شیفت جدید جا به جا شدیم. حدود ده ساعت کار انجام شد. در کار ما استرس زیاد است. اصلا"این کار خود بخود استرس زا است. پای مان را داخل ایستگاه می گذاریم استرس داریم تا فردا صبح. یعنی باید داشته باشیم. استرس شاید کلمه خوبی نباشد. باید بگوییم حساسیت. حساس بودن در این کار از الزامات است. نمی شود حساس نبود. چون اغلب با جان مردم در ارتباط است. جان مردم در اولویت است. از نظر مالی هم برای خیلی ها قابل جبران نیست. همه هست ونیست شان گاهی وقت ها می سوزد. خب این چیزها حساسیت می خواهد. همین هفته گذشته یک حریق همراه با اذان مغرب بود. وقتی رفتیم تا برگشتیم بیش از یک ساعت طول کشید که افطارمان یک ساعت بعد از اذان شد. این چیزها همیشه هست. لطف این کار هم به این چیزهاست. حساسیت و هیجان.
افطار همه با هم هستیم
علاقه زیادی به این کار داشتیم و داریم. همین باعث شد که این شغل را انتخاب کنیم. تنوع کار ،هیجان، یکنواخت نبودن، عشق و علاقه. وقتی کارمان تمام می شود، مردم می گویند خدا پدرشان را بیامرزد. می رویم کار می کنیم و برمی گردیم، بدون اینکه هیچ هزینه ای برای مردم داشته باشد. بعضی وقت ها مردم بعد از پایان خاموش کردن می گویند چقدر شد. نمی دانند مجانی است و هزینه ندارد. تعجب می کنند و خیلی تشکر می کنند. ماه رمضان هم وقتی برمی گردیم ،افطار درست می کنیم و همه با هم می خوریم. حلیم و آش و این چیزهای معمولی می خریم و می خوریم. اغلب سحر و افطاری با هم هستیم. جمع خوب و دوستانه ای هست. فضای ماه رمضان خیلی متفاوت هست. بیشتر احساس دوستی و نزدیکی می کنیم. چون بخاطر سحری و افطار همه تلاش می کنند تا غذاها آماده بشود. می شود گفت که خانواده دوم ما اینجاست. دقیقا" همان فضای خانواده در اینجا حاکم است. ما هم یک خانواده هستیم. همه چیز با هم و دور هم.
نگاه مثبت مردم به آتش نشان ها
همه مردم ما را دوست دارند. نگاه مثبت است. شغل حساس و قشنگی است. اگر یکبار برخورد کنید، نگاهتان مثبت می شود. متاسفانه ما مرده پرست هستیم. اگر در حین عملیات ما هم می مردیم آنوقت سرو صدا می شد. اما کسی به کار ما که نجات انسانها است نگاه نمی کند. بچه ها با جانشان به استقبال نجات جان دیگران می روند. آتش نشان های زیادی بودند که در حین عملیات و نجات شهید شدند. کسی خبر ندارد و مطبوعاتی نشد. بجز شهید امید عباسی که رسانه ها خیلی روی آن مانور کردند. بچه های همکار خیلی گمنام می مانند. بجز خطر کشته شدن، خیلی وقت ها بچه ها سر و دست و صورت شان می سوزد و کسی خبر ندارد. مجروح و جانباز زیاد داریم.
ترافیک عامل دیر رسیدن
ترافیک بیشترین عامل دیر رسیدن ماست. مخصوصا" اگر ساعت اوج ترافیک باشد، وگر نه ما در حدود 20 ثانیه آماده هستیم. هیچ کاری هم برای حل مشکل ترافیک نیست. فقط مردم باید راه بدهند. البته خیابان های تنگ هم گاهی مزاحم است. در محل آتش سوزی هم که متاسفانه مدتی است که فیلم گرفتن مد شده است. بعضی وقت ها بجای اینکه خبر بدهند مشغول فیلمبرداری می شوند. تنها آرزو می کنیم برای هیچکس آتش سوزی اتفاق نیفتد.
تحریم ها در کار ما بی تاثیر نبوده است
بعضی امکانات ما فرسوده شده است و نیاز به وسایل جدید داریم که متاسفانه با وجود تحریم ها امکان وارد کردن آن وجود ندارد. هر چند تحریم ها باعث شده است که بعضی تجهیزات کامل به ما نرسد، با اینحال، دو سه سالی است که وضعیت خیلی بهتر شده است. از هر پنج ایستگاه آتش نشانی، یکی همه وسایل را از قبیل و نردبان و بیل و لودر دارد که ایستگاه مادر هستند. اما اغلب سه ماشین ویک موتورسیکلت دارند. مدیر عامل قبلی و فعلی تلاش کردند و وضعیت آتش نشان ها بهتر شده است. اما موضوع آزار دهنده این است که ما را جزءمشاغل سخت نمی دانند. جالب اینکه همکاران ما در شهرستان ها، از مزایای مشاغل سخت برخوردار هستند. دلیل آن را زیر نظر شهرداری تهران بودن می گویند. البته مجلس سختی کار ما در تهران را رد کرده است. با اینحال راضی هستیم و همانطور که گفتیم از شغل مان لذت می بریم.
بنویسید سریال های مربوط به آتش نشان ها اصلا" خوب نیست
سریال هایی که تا حالا مربوط به ماساخته شده اصلا" در حد و اندازه کارهای آتش نشان ها نبوده است. به نظر می رسد نمی توانند درست بسازند. قصه شان به عشق و عاشقی و این چیزها می رسد. ضعیف می سازند. هیچکدام نتوانستند قشنگ بسازند. به نظرم اگر یک فیلم سینمایی درست و حسابی بسازند بهتر از سریال است.
اغلب جوان هستند. سن آنها بین سی تا چهل سال است. مشغول دیدن برنامه ماه عسل بودند. دو سه نفری هم در اتاق مخصوص استراحت می کردند. صحبت های ما زیاد طول نکشید. چون در حین مصاحبه زنگ هشدار به صدا درآمد و من ماندم و ایستگاه آتش نشانی و آژیر ممتد ماشین ها...
نظر شما