قدس ‌آنلاین-سیدحسین امامی :حکومت را برای چه می خواهیم و از یک حکومت مطلوب و آرمانی چه انتظاراتی داریم؟ حق حاکمیت از آن کیست؟ مشروعیت حکومت از کجا سرچشمه می گیرد؟

حاکم کسی جز امانتدار مردم نیست

حکومت را برای چه می خواهیم و از یک حکومت مطلوب و آرمانی چه انتظاراتی داریم؟ حق حاکمیت از آن کیست؟ مشروعیت حکومت از کجا سرچشمه می گیرد؟ از رأی مردم یا خواست و فرمان الهی؟ کارکرد و کارویژه های یک حکومت چیست؟ شیوه حکمرانی چگونه باید باشد؟ حقوق و تکالیف متقابل حاکمیت و مردم چیست؟ دکتر محسن اسماعیلی در کتاب سیاست و حکومت در نهج البلاغه به آنها براساس نهج البلاغه پاسخ داده است. در گفتگویی با وی به بررسی رابطه بین مردم و حکومت از دیدگاه امام علی(ع) پرداختیم که اکنون پیش روی شماست.

*نقش و جایگاه مردم در منظومه فکری حکومت چیست؟

برای تبیین جایگاه مردم در یک فلسفه سیاسی ابتدا باید دید حکومت در آن فلسفه سیاسی برای چه تشکیل می شود و کارکردهای آن چیست؟ امام علی(ع) در موارد متعدد فلسفه تشکیل حکومت را خدمت به مردم، تأمین منافع مردم و تشکیل نهادهایی برای رفع نیازهای مردم می دانند. نیازها و منافع از نگاه امام هم مادی و دنیوی و هم معنوی و اخروی می باشد. حضرت در خطبه 40 نهج البلاغه است به خوارج که اصولا معتقد بودند نیازی به حکومت نداریم و با تحریف شعار «لا حکم الا لله» می‌گفتند حاکم در جامعه لازم نیست پاسخ دادند. این شعار، جزء متن قرآن است و شعار درستی است اما فهم شما از آن، فهم غلطی است نتیجه ای که می خواهید از آن بگیرید نتیجه باطلی است. به این دلیل که هیچ جامعه بشری اعم از بزرگ یا کوچک، قدیم یا جدید، مدرن یا غیرمدرن بی نیاز از حکومت نیست و مردم نیازمند به حاکم، چه حاکم خوب و چه حاکم بد، هستند تا به وسیله حکومت هم مؤمن و هم کافر بتواند زندگی خود را ادامه دهد و حقوق اولیه اش از بین نرود، اموال عمومی (فی‌ء) جمع آوری شود، با دشمنان مقابله شود و حق ضعیف از قوی گرفته شود. در خطبه 129 نهج البلاغه حضرت هنگام مقابله با مخالفان سیاسی خود فرمودند مبارزه و جنگ من با شما، جنگ برای کسب قدرت و به دست آوردن دنیا و منافع مادی نیست، بلکه برای این است که ارزشهای دینی را برپا دارم، شهرهای مسلمین را آباد کنم، بندگان خدا در امن و امان زندگی کنند و حدود الهی که معطل مانده است، برپا شود.

*اندیشمندان مسلمان در این باره چه قلمفرسایی هایی کردند یعنی براساس اندیشه امام علی(ع) به چه تولیدات علمی در پاسخ به این سؤال دست زدند؟

بنا بر نظر برخی نظریه پردازان، این سؤال دو نوع پاسخ بیشتر نمی تواند داشته باشد یعنی شق سومی وجود ندارد، یعنی نوع نگاه حکومت به جایگاه و نقش مردم منحصر به یکی از این دو است و خارج از این دو، راه دیگری وجود ندارد. مرحوم نائینی در کتاب مشهور «تنبیه الامة و تنزیه الملة» می نویسد: حکومت بر دو نوع است: تملیکیه و ولایتیه؛ نوع اول، تفکری است که دو فرض اساسی دارد: فرض اول آن است که در فلسفه سیاسی برخی حکومتها، از یکسو مردم هیچ حقی ندارند و فقط مکلف اند. به عبارت دیگر شهروندان باید در خدمت حکومت باشند و وظیفه شان این است که تمام تلاش خودشان را برای حفظ حکومت به کار بگیرند اما در نقطه مقابل حکومت و زمامداران، هیچ وظیفه ای در قبال مردم ندارند، زیرا شهروندان اصلا حقی ندارند تا حکومت موظف به ادای این حق باشد و از سوی دیگر اگر حکومت، کاری هم انجام می دهد یک نوع لطف و محبت اضافی نسبت به مردم است یعنی همین که زنده هستند و دولت امکانات مختصر مادی در اختیارشان می گذارد تا از گرسنگی نمیرند. به همین اندازه هم باید سپاسگزار باشند. پس این حکومتها هستند که بدون هیچ گونه وظیفه و تکلیفی، صاحب حق هستند و مردم بدون اینکه هیچ گونه حقی به گردن حکومت داشته باشند دارای تکلیف و وظیفه اند.

اگر نگاه حکومتی این چنین شد، خدمات احتمالی این حکومت مانند محبت، تیمار و نوازشی است که صاحب حیوان به حیوان خودش می کند. مردم نه می توانند مطالبه ای از حکومت داشته باشند و نه حق اعتراضی دارند زیرا اعتراض موقعی معنا پیدا می کند که فرد حقی داشته و کسی آنرا از بین برده باشد. در حالی که در این نگاه، فرد اصلا حقی ندارد که بخواهد اعتراض کند و از دولت انتظار پاسخگویی داشته باشد که آیا حق او را رعایت کرده یا نکرده است. فرض دوم، کسانی که در چنین سیستم فکری، حکومت می کنند حکومت را امتیازی می دانند که به هر دلیل مختص آنهاست. این دلیل در دوره ای از تاریخ، برابری فردی و در دوره ای دیگر برتری نژادی و در دوره دیگر چیزهای دیگری بوده است، حتی در برخی از آنها کسانی اند که با مردم مثل خدا رفتار می کنند، گرچه در ابتدا به صراحت نمی گویند ما خدا هستیم ولی در اصل، خود را خالق و مالک مردم می دانند و حتی پس از اینکه توانستند بر مردم مسلط شوند و صدای مردم را خفه کنند، ادعای الوهیت هم می کنند، نمونه آن حکومت فرعون است.

مرحوم نائینی این نوع حکومت که در آن، افراد و ثروتهای کشور را در حکم برده و دارایی شخصی خود می داند، حکومت تملیکیه نامیده است، البته آنرا استعبادیه و تسلطیه، اعتسافیه و تحکمیه هم خوانده اند. طرز تفکر دوم این است که مردم صاحب حق هستند و اصولا حکومت، حق مردم است، اما چون امکان ندارد همگان بر همگان حکومت کنند کسی را به عنوان حاکم و مسئول انتخاب می کنند و این حق را نزد حاکم به امانت می گذارند. بنابراین حاکم کسی جز امانتدار مردم نیست و خودش هیچ حقی در تعیین سرنوشت شان ندارد مگر آنکه مردم، او را برای احقاق و حفاظت از حقوقشان به عنوان امین انتخاب کنند. مرحوم نائینی این نوع حکومت که براساس قهر و سلطه و اراده شخصی استوار نیست، بلکه بر اقامه وظایف و مصالح عمومی مربوط به نظم و حفظ کشور مبتنی است و اعمال حاکمیت نیز محدود و مقید به همان وظایف و مصالح است، حکومت ولایتیه نامیده است.

*نظر نهایی اندیشمندان مسلمان به این سؤال چیست؟

بنا بر تصور نخست، حکومت و حاکمان، اربابان و طلبکاران همیشگی مردم اند که وظیفه ای مبنی بر اطلاع رسانی به مردم و رعایت خواست آنان ندارند و اگر هم اطلاعات یا خدمتی ارائه می دهند، ناشی از لطف و منّتی می دانند که بر مردم رواداشته اند اما براساس تصور دوم اصولا حاکمان، حاکم هستند تا منافع مادی مردم را تأمین کنند و تا موقعی حق حکومت دارند که بر پیمان خود استوار بمانند. از این رو به مجرد پیمان‌شکنی برکنار می شوند و حتی اگر تمام وظایف خویش را نیز به درستی انجام دهند، با رأی و نظر موکلان می توانند برکنار شوند و این همه مستلزم آگاهی مردم از اوضاع و اخبار اجتماعی است که در آن زندگی می کنند.

مرحوم نائینی می نویسد: بر این اساس آحاد ملت با شخص سلطان در مالیه و غیرها از قوای نوعیه شریک و نسبت به آنها متساوی و یکسان و متصدیان امور همگی امین نوعند نه مالک و مخدوم. این جمله به مبانی فقهی اسلام در مورد حکومت اسلامی اشاره کرده است.

به طور کلی حکومتها در مورد نگاهشان به مردم، به دو گروه کلی قابل دسته بندی هستند: گروهی که حق حکومت را برای خودشان و نه مردم می دانند. مردم در هیچ چیز دیگری حقی ندارند و فقط موظف به تبعیت و اطاعت از حکومت هستند. برای همین هم نمی توانند مطالبه و اعتراضی از حاکمان داشته باشند و اصولا پاسخگویی در آن نوع از حکومتها بی معناست. در دسته دوم کسانی قرار می گیرند که حق حکومت را اصالتا از خود مردم می دانند. اصالتا هم به این معناست که این حق برای مردم است نه اینکه برای ذات مردم باشد. این نوع نگاه، منافاتی با نگاه مبتنی بر مشروعیت الهی حکومت ندارد. آری، حق حکومت ذاتا از آن خداست ولی خداوند این حق حاکمیت و تعیین سرنوشت را به خود مردم واگذار کرده است و آنها خود، این حق را به امانت نزد زمامداران می گذارند و آنها تنها امانتداری می کنند.

*از نگاه نهج البلاغه کدام یک از این دو نظام متناسب با تفکرات دینی و اسلامی است؟

امیرالمؤمنین(ع) خیلی صریح و روشن در این زمینه موضع گیری کرده اند و صراحت دارند که نظام دوم، قابل پذیرش اشت. یعنی حکومت، ملک مردم و امانت در دست حاکمان است و چون امین حق بهره برداری شخصی از آنرا ندارد. بنابراین اگر قدرت حفظ امانت را از دست داد برکنار شده است، یعنی حاکمی که نتواند به وظایفش عمل کند. علاوه بر اینکه کارایی ندارد حتی مشروعیت هم ندارد چون گفتین مشروعیت و فلسفه تشکیل حکومت این بود که بتواند حوائج و نیازهای روزمره مردم را پاسخ دهد.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.