... يک پول قلنبه افتاد توي تاکسي‌اش، اما پول صاحب داشت و يک جورهايي امانت بود، هرچند به قول بعضي‌ها مي‌شد زد توي گوشش و پيچاند، اما اين پول‌ها هرقدر هم چرب و نرم و وسوسه‌برانگيز باشد، از گلوي بعضي‌ها پايين نمي‌‌رود، مثل نان بربري مانده و بيات شده توي گلو گير مي‌کند.

راننده تاکسي مسیر حرم  ۴هزار و ۵۰۰ يورو را به صاحبش بازگرداند

 

براي رضايت آقا امام رضا(ع) «لايي» کشيدم

چند هزار دنده و چند هزار کيلومتر و چند سال فاصله است ميان يک راننده تاکسي با پساندازکردن 4هزار و 500يورو. ماشين که اسقاطي باشد و مسافر کورسي و تاکسيمتر هم روشن، ديگر فعل اين فاصله دور است و شايد بعيد. شايد هر کسي دستکم يکبار اين آرزو را در سر داشته: «خدايا، ميشه يه روزي، يه وقتي، يه جايي، يه کيسه پول بندازي توي دامنمون.» اين آرزو براي «سيدمحمدمهدي رضايي» به واقعيت پيوست، يک پول قلنبه افتاد توي تاکسياش، اما پول صاحب داشت و يک جورهايي امانت بود، هرچند به قول بعضيها ميشد زد توي گوشش و پيچاند، اما اين پولها هرقدر هم چرب و نرم و وسوسهبرانگيز باشد، از گلوي بعضيها پايين نمي‌‌رود، مثل نان بربري مانده و بيات شده توي گلو گير ميکند. البته گلوي همه آدمها اينطور نيست، بعضيها نانوايي را هم قورت ميدهند و يک آب هم رويش و عين خيالشان نيست، اما آدمهايي که گلويشان عادت کرده باشد به بلعيدن نان حلال، يک لقمه هم از ناني که سهم سفره ديگري است را نميتوانند فرو دهند. اين آدمها، اگر بروند روي ترازو، وزن مرام و معرفتشان از وزن خودشان بيشتر است. شما هم يک کورس ميهمان گفتگویی باشید که سال گذشته توسط یکی از خبرنگاران شهرآرا محله گرفته شده است؛ گفتگویی با يک تاکسي که رانندهاش از آن بامرامهاست و دنده معرفت چاق ميکند.

 

  • آقاي رضايي، مظنه يورو چنده توي بازار؟

اون زمان که من يوروها رو پيدا کردم بيشتر از 4هزار تومان بود، الان رو نميدونم، ولي ميگن ارزونتر شده.

  • ما تا حالا يورو از نزديک نديديم، چه شکليه؟

والا شبيه همين تراولاي 50هزار توماني خودمونِ، البته يکم بزرگتر و خوش رنگ و روتر (ميخندد).

  • گرفتن 4هزار و 500 يورو توي دست چه حس و حالي داره؟

اولش که وسوسهبرانگيز بود، اما وقتي فهميدم مبلغش چقدر زياده شب رو هم نتونستم راحت بخوابم و فقط ميخواستم زودتر تحويلش بدم. البته بعد از اينکه پولها رو به صاحبش برگردوندم و چند روزي کار کردم با خودم گفتم من چقد بايد کار کنم تا اين مبلغ رو جمع کنم. اما درمجموع نگهداشتنش يه عمر عذاب وجدان داشت.

  • اگه اين مبلغ رو براي خودتون نگهميداشتين چه کارهايي ميتونستين باهاش انجام بدين؟

خونه من پايين شهرِ و فرسودس، اگه اين پول مال خودم بود، خونم رو ميساختم. شايد هم اين پيکان رو تبديل ميکردم به يک سمند يا 405 خشک و ميرفتم توي خط فرودگاه کار ميکردم.

  • ميگن از هر دست بدي از همون دست ميگيري، وقتي از يه دست 4هزار و 500 يورو دادين، از اون دست چي گيرتون اومد؟

رضايت و شادي قلب آقا امام رضا(ع)، اين بهترين هديه است؛ البته اون بنده خدايي که من پولشو برگردوندم، خواست 200هزار تومان بهعنوان مژدگاني و تشکر به من بده که قبول نکردم و با اصرار زياد درنهايت 100هزار تومان قبول کردم.

  • چرا قبول نميکردين؟

چون من اينکار رو فقط بهخاطر امام رضا(ع) انجام دادم، اين حرف رو به صاحب پولا هم گفتم؛ اصلا اين ماجرا براي من مثل يک معجزه بود.

  • چه معجزهاي؟

بذاريد ماجرا رو از اول براتون تعريف کنم. روز بعد از عيد فطر بود، توي خيابون خسروي بودم که دو تا جوون دربست گرفتن براي فرودگاه، توي راه تا برسيم به فرودگاه حرفايي ميزدن، يه مقدار دلخور بودن انگار، ميگفتن امام رضا(ع) چرا اينقد زائر داره؟ ما که تا حالا چيزي از آقا نديديم و از اينجور حرفا، خلاصه اونا رو رسوندم به مقصد و برگشتم و دو سه ساعتي توي شهر کار کردم تا اينکه ساعتاي 8شب بود که يه پسر بچه 10ساله رو سوار کردم و رفت عقب ماشين نشست، بعد از چند دقيقه يه بسته رو که از کف ماشين پيدا کرده بود، داد به من. منم نيگا کردم و ديدم يه بسته کوچيک با ظاهر کاغذيه، توجه نکردم و گذاشتم جلوي ماشين و وقتي مسافرو پياده کردم با خودم گفتم بذار يه نگاهي به بسته بندازم و خلاصه بعدش ديدم توي بسته 9 تا 500يورويي، يه کارت ملي و چند تا کارت ويزيتِ. وقتي اون دوتا جوون يادم اومد که به ظاهرشون نميخورد پولدار باشن، با خودم گفتم معلوم نيست تا الان چقدر دلواپسشدن، اين بود که به شمارهتلفنهايي که روي کارت ويزيتها بود زنگ زدم تا شايد ردي از اونا پيدا کنم، اما هيچکس اونا رو نميشناخت.

  • خب بعدش چي شد، چطوري پولا رو به دستشون رسوندين؟

هيچي ديگه روز بعد که ديدم کاري از دستم برنمياد، بردم اداره تاکسيراني پولا رو تحويل دادم. اونجا گفتن ميدوني توي بسته چيه؟ گفتم آره، گفتن ميدوني چقد پولِ؟ گفتم آره. وقتی رسیدم فهمیدم بنده‌خدا هم پیگیر پولش شده و اونجاست. ظاهرا پولا مال خودش هم نبود.

  • معجزه رو کجاي اين ماجرا ديدين؟

ببينيد، اون جوونا نگاهشون به آقا امام رضا(ع) زياد مثبت نبود و ميگفتن ما تا حالا چيزي از کرامات آقا نديديم، بعد پول رو توي ماشين جا ميگذارن؛ اونم عقب ماشين که من اصلا نديدم و متوجه نشدم، اونم بعد از اينکه چند تا مسافر سوار و پيادهشدن و هرکدوم از اونا ميتونست بدون اينکه من متوجه بشم پولا رو برداره، تا اينکه اون پسر بچه پولا رو به من داد، اگه نگاه کنيد ميبينيد يکسري اتفاقها زنجيروار رخ داده تا پول به صاحبش برگرده، در صورتي که اين ماجرا ميتونست هزار جور ديگه ختم شه، اما با کرم آقا امام رضا(ع) ختم بهخير شد و اون جوونا هم وقتي پول رو گرفتن، نگاهشون عوض شده بود.

  • روزي چند ساعت کار ميکنيد؟

10ساعت

  • دخلتون چقدر ميشه؟

30 تا 50هزار تومان.

  • چند سال بايد کار کنين که بتونين اينقد پول پسانداز کنيد؟ اونم از نوع يورو.

حدود 500هزار تومان در ماه پسانداز دارم، اگر با همين نرخ تورم بريم جلو و منم بتونم بهطور ثابت پسانداز کنم، يه چهار پنج سالي بايد دنده بزنم.

  • چند سال خدمتين؟

8 سالي ميشه، البته 5سال سابقه بيمه دارم، اون سه سال اول رو خودم ماشين نداشتم و روي ماشين کرايهاي کار ميکردم.

  • راننده تاکسي بودن توي مشهد رو چطور ميبينين؟

راستش اوايل کار زياد راضي نبودم، اما بعد از مدتي نگاهم به کار عوض شد، زائر امام رضا(ع) رو بهعنوان مسافر و اينکار رو بهعنوان تجارت در نظر نگرفتم؛ بهعنوان خدمت به کار نگاه کردم و چه کاري بهتر و شريفتر از خدمت به زائر امامهشتم(ع). به همکارام هم ميگم خدمت به زائر آقا نعمتِ و توفيق ميخواد. اصلا واجب ميدونم که کسي که گفت حرم، برسونمش، چون داره ميره خدمت آقا.

  • کرايه را به بالا گرد ميکنين يا پايين؟

معمولا به پايين، اصل رضايتِ مردم و زائر امام رضا(ع) است. البته اگر يکبار پيش بياد که مسافر پول خورد نداشته باشد و من گذشت کنم، 10بار مسافر گذشت ميکنه.

  • اهل لاييکشيدن هم هستين؟

نه، با اين پيکان قراضه که نميشه لايي کشيد، البته يه لايي براي نزديکشدن به امام رضا(ع) و شادکردن دل ايشون کشيدم.

  • چطور؟

   با رسوندن همين امانتي که توي ماشين جا مونده بود.

  • شما بيشتر آبروغن قاطي ميکنيد يا ماشينتون؟

من متولد پنجاهونهم و ماشينم 79، اين حيووني چهار ساله آب روغن قاطي نکرده، اما خودم چرا، زياد قاطي کردم.

  • يه غذا نام ببريد که «دنده» جزو مواد اوليهاش باشه.

بگوشت دنده!

  • بهترين يا عجيبترين مسافري که سوار کردين کي بوده؟

   يک مسافر داشتم عراقي بود، به اسم «سيدفَراص صعباني غماصي»، بچهش مريض بود، بردمش مطب دکتر، بعد از دکتر دعوتش کردم خونم و اون هم قبول کرد و اومد، بعد خيلي با هم دوست شديم. سيدفراص برگشت کشورش، ولي تماس ما قطع نشد و او هميشه اصرار داشت که برم پيشش، يه بار هم طلبيده شدم و رفتم کربلا و نجف و بعدش رفتم خونه همين مسافري که توي مشهد سوارش کرده بودم. خونش 40،50کيلومتري نجف بود. سيدفراص بهترين مسافر من در دوران خدمتم بود.

  • اگه اجازه ميدادن پشت تاکسيتون يه جمله بنويسين، چي مينوشتين؟

مينوشتم: امام رضا(ع)، اين نوکري را بپذير.

  • و اگه ميخواستين جمله طنز بنويسين چي مينوشتين؟

شخله گاز، صف گاز(با خنده).

  • چه موقعهايي بيترمز ميرين؟

وقتي بايد امانتي مثه همين مورد يورويي رو به صاحبش برگردونم.

  • تاحالا دخلتون رو  زدن؟

آره، يه بار يه بنده خدايي رو سوار کردم ميخواست بره داروخونه، رفت دارو گرفت و برگشت و گفت پول کم دارم، شما اگه دارين قرض بدين، رسيديم خونه با کرايه باهاتون تصفيه ميکنم. منم هرچي از صب کار کرده بودم گذاشتم کف دستش اونم رفت و برگشت، وقتي رسوندمش توي محلشون، سر يک کوچه باريک پياده شد و گفت ميرم پول ميارم، رفت و ديگه برنگشت، بعد که رفتم دنبالش فهميدم کوچه يه راه در رو داشته.

  • الان اگه کسي ازتون کمک بخواد بهش کمک ميکنيد؟

آره اما ازش يه چيزي گرويي ميگيرم، اگه طرف ريگي به کفشش نباشه بدون اينکه ناراحت بشه يه چيزي گرويي ميذاره.

  • و بهعنوان سوال آخر؛ نون حلال چه مزهايه؟

مزه که خوبِ، اما بهترين ويژگيش اينه که راحت از گلو پايين ميره.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.