خانم قدم خیرمحمدی کنعان همان روزی که آخرین مصاحبهاش را انجام داد، به دکتر مراجعه کرد و متوجه شد بیماری خاصی دارد که باید تحت درمان باشد. درمانها نتیجه نداد و بدون آنکه حاصل روایتهایش را ببیند، بعد از انجام آخرین گفتوگو با نویسنده کتاب، به رحمت خدا رفت.
این چند خط قسمتی از صحبتهای بهناز ضرابیزاده، نویسنده کتاب پرفروش «دختر شینا» است. این کتاب به خاطرات خانم قدم خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر میپردازد و جزو کتابهای پرفروش سالهای گذشته بوده است.
گفتوگوی بهناز ضرابی زاده با خانواده شهید ستار ابراهیمی 6 ماه به طول انجامید، اما تألیف کتاب سه سال وقت برد.
ضرابی زاده که هیچ سابقه آشنایی با این شهید و خانواده اش نداشته است، نوشتن این اثر را لطف خدا میداند و معتقد است، لطف خدا بوده که سبب شده او سراغ خانواده شهید ابراهیمی برود و خاطرات این شهید و همسرش را که حق زیادی به گردن انقلاب و نسل ما دارند، بنویسد، چون اگر این اتفاق رخ نمیداد، این خاطرات ثبت نمیشد و از بین میرفت.
به هر حال در اولین روز از هفته دفاع مقدس به سراغ نویسنده این کتاب رفتیم و با او درباره اثرش به گفتوگو نشستیم.
بهناز ضرابیزاده در سال 1347 در همدان متولد شد. ضرابیزاده، کارشناس مسؤول آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. تألیف و چاپ بیش از دویست و پنجاه اثر داستانی و ادبی در نشریات و مجلات برگزیده کشوری، از فعالیتهای ضرابیزاده است.
«مرغ شل»، «آن روز سه شنبه بود»، «سیب آرزو»، «گنجشک سبز و آبی»، «آدم برفی» و«بابای 9 سالگی» از آثار تألیفی او هستند که این آثار توانستهاند برای نویسنده مقامهای برگزیده ای را از جشنوارههای متعدد کسب کنند.
همچنین کتاب «دختر شینا» توانست به عنوان کتاب سال شانزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس برگزیده شود.
در گفتوگوهایی که از شما منتشر شده بر این موضوع تأکید کردید که «دختر شینا» اثری سفارشی نبوده و شما بنا بر میل قلبی شروع به نوشتن این اثر کردید. در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟
- بله همینطور است. من این اثر را بدون سفارش نهاد خاصی نوشتم و بعد به انتشارات سوره مهر تحویل دادم.
چه شد که شرح زندگی خانم قدم خیر محمدی کنعان، همسر شهید ابراهیمی توجه شما را به خود جلب کرد؟
- همه اینها لطف خداوند بود، چون من با خانم محمدی کنعان سابقه آشنایی نداشتم. فقط حس میکردم من در مورد زندگی حاج ستار باید بنویسم و اسم ایشان را شنیده بودم. دوست داشتم برای این شهید کاری انجام دهم. حس میکردم ایشان یک شهید ملی است وما همدانیها در حقشان کم کاری کردهایم، به همین دلیل سراغ زندگیشان رفتم، غافل از اینکه ایشان همه چیز، حتی شهادتشان را مدیون همسر فداکارشان میدانستند. اما راجع به جزییات زندگی ایشان چیز زیادی نمیدانستم. تلاش کردم شناختی نسبت به ایشان پیدا کنم و بنیاد حفظ آثار، پرونده این شهید را در اختیار من قرار داد. من قبل از اینکه خانم قدم خیر محمدی را ببینم، متوجه شدم ایشان زاده روستای قایش از توابع شهرستان رزن از توابع استان همدان هستند و جوان بودند که همسرشان به شهادت رسیده است و خیلی برای من عجیب بود که در سن 24 سالگی که همسرشان را از دست دادهاند، پنج بچه داشتهاند که همه اینها خردسال بودند. همه این مسایل توجه مرا به زندگی این زن جلب کرد و حس کردم ویژگیهای لازم را برای نوشتن دارد، سرانجام قرار گفتوگو با ایشان گذاشته شد و نوشتن خاطرات خانم محمدی کنعان شکل گرفت.
و خود ایشان اثر را ندیدند؟
- نه متأسفانه، چندماه بعد از آخرین گفتوگو با ایشان، فوت کردند و به رحمت خدا رفتند. وقتی این اتفاق رخ داد، مطمئن شدم آشنایی من با خانواده شهید ابراهیمی بدون حکمت نبوده است. چون او و همسرش سندهای دفاع مقدس بودهاند و حرفهای خانم محمدی باید ثبت میشد. به هر حال زنان و صبوری آنها لایههای دیگری از جنگ هستند که باید به آن پرداخته شود و شاید این حرکت آغازگر جریان ادبی دیگری باشد تا نویسندههای ما اقبال پیدا کنند و علاقه مند شوند تا به خاطرات زنان توجه بیشتری کنند.
البته این جریان تا حدودی آغاز شده است. کتابهای پرفروشی مثل «دا»، «دختر شینا» و «من زندهام» مربوط به زنان بوده و جریان خاطره نگاری ما به سمت ثبت خاطرات زنان پیش رفته است.
- بله و دلیل آن روشن است، چون زنان و حضورشان در جنگ یکی از جذابترین موضوعهای خاطرات دفاع مقدس است.
چرا پرداختن به این موضوع سالها مغفول بوده و البته حالا که به آن پرداخته شده، از سمت مخاطب هم مورد اقبال قرار گرفته است؟
- همیشه اعتقاد بر این است که بعد از گذشت سی سال از یک واقعه تاریخی، پرداختن به آن غنای بیشتری میگیرد. یعنی علاوه بر اینکه نویسندگان با مهارت بیشتری به آن واقعه میپردازند، آثار هم فاخرتر میشود. اکنون سه دهه از دفاع مقدس گذشته و مردم ما نسبت به این رویداد دانش بیشتری پیدا کردهاند. پژوهشهای ما در مورد تاریخ جنگ بیشتر شده و خاطرات در اذهان انسجام گرفته است. زمانی که ما درگیر جنگ بودیم، هیچ کار شاخصی نوشته نشد. حالا بعد از گذشت سه دهه مردم، نویسندهها و پژوهشگران بر روی نوشتن این آثار متمرکز شدهاند. راویها هم به این نتیجه رسیدهاند که باید خاطراتشان را روایت کنند. در سالهای قبل بسیاری از راویان حاضر به گفتوگو نبودند و حس میکردند اگر این خاطرات را بیان کنند، به نوعی ریا میشود، اما به مرور زمان آنها هم به این نتیجه رسیدند که بیان خاطرات جنگ هم یک ضرورت است و روایت آنها به نوعی ادامه همان مبارزه است.
فکر میکنید دلیل پرفروش بودن کتاب چه بود، نوع نگارش شما یا توجه مقام معظم رهبری به این کتاب؟
- این کتاب از همان روزهای اول چاپش در سال 91 جزو پرفروشهای نشر سوره مهر بوده است و اکنون به چاپ 21 رسیده است. البته تقریظ مکتوبی از رهبر معظم انقلاب در خصوص کتاب وجود ندارد و در دیدار خصوصی که خانواده شهید ابراهیمی و من با ایشان داشتیم، عنایت خودشان را به طور شفاهی در خصوص کتاب مطرح کردند و در همان نشست از کتاب تجلیل کردند والبته چند ماه است که خبر این دیدار منتشر شده است.
نگاه شما نسبت به خاطره نگاریهایی که در سالهای اخیر منتشر شده است، چیست. این آثار واقعاً پرفروش هستند، یا چون با اهداف دولت همخوانی دارد، به دنبال تبلیغهای رسانهای و خرید نهادها به چاپهای متعدد میرسند؟
- من فقط راجع به کتاب خودم صحبت میکنم. من با مخاطبان کتاب در ارتباط هستم. همه کتاب را دوست داشتند و کتاب را خوشخوان دانستند و گفتهاند، کتاب را در یک نشست خواندهاند. روایت و قصه کتاب سبب شده کتاب سریع خوانده شود. وقتی این ویژگیها را برای یک کتاب عنوان کنند، قطعاً این کتاب جزو کتابهای خوانده شده است. یک وقت ممکن است ما کتاب را هدیه بگیریم، اما آن را نخوانیم، اما من با کسانی در ارتباط بودم که حتی اگر کتاب را هم هدیه گرفتهاند، آن را خواندهاند و منافاتی در این کار نمیبینند.
در حین نوشتن دغدغه مخاطب را هم داشتید و با توجه به اینکه «دختر شینا» اثری با موضوع خاص هست، به چه مسایلی توجه کردید تا برای مخاطب جذاب باشد و بتواند با آثار خوش خوان دیگر در بازار کتاب رقابت کند ؟
- من پیش از این با نوشتن 6 اثر وارد حوزه داستان نویسی شده بودم. نویسندهای نبودم که تجربه نداشته باشم و در کنار نوشتن، بسیار مطالعه میکنم، بنابراین به زبان و لحن توجه خاصی دارم و چون داشتم خاطره مینوشتم، روی زبان دقت میکردم و سعی میکردم زبان را از ابتدا تا انتهای کتاب یکدست نگه دارم. چیزی که برای من مهم بود، این بود که این خاطره حتماً قصه داشته باشد. در این اثر هم تعلیق وجود دارد و احساس میکنم همان تعلیق سبب جذابیت این خاطره شده و آن هم دو اسمه بودن شخصیت اصلی است. وقتی من مصاحبه میکردم، متوجه شده بودم شهید دو اسم داشته است و هیچ کس حتی دوستان شهید هم از این مسأله اطلاع نداشتند، بسیاری از مخاطبان میگویند، همین دو اسم داشتن، تعلیقی در کتاب ایجاد کرده که آنها را مشتاق به خواندنش کرده است.
داستان دفاع مقدس را چگونه ارزیابی میکنید. به نظر میرسد در سالهای گذشته که خاطره نگاری موفق به جلب مخاطب شده است، رمانها و مجموعههای داستان کمتر نوشته و چاپ میشوند؟
- اعتقاد من این است که نباید به یک ژانر توجه خاصی شود. هر کسی در هر حوزه ای که فعالیت میکند باید کار خودش را انجام دهد و این طور نباشد که چون خاطرهنگاری، علاقهمندان خودش را دارد دیگران هم جذب این حوزه بشوند و حیطه اصلی فعالیتشان را فراموش کنند. قطعاً نویسندگان حرفهای خوبی در حوزه داستان و رمان وجود دارند سالهای گذشته هم شروع خوبی در خلق رمان و داستانهای دفاع مقدس داشتهایم، اما نمیدانم چرا ما دچار این فرود شدهایم. البته در حال حاضر در حوزه چاپ و نشر با مشکل مواجه هستیم. به دلیل مشکلاتی که برای کاغذ به وجود آمده، هم شمارگان کتابها کاهش پیدا کرده و هم چاپ کتابها با مشکل مواجه شده است.
نظر شما