نیویورک تایمز در سرمقاله روز جمعه خود نوشت: احیاء سلامت اقتصاد جهان, نیازمند دگرگونی در استراتژی منسوخ اقتصادی چین است.

چین اقتصاد خود را متحول کند تا سلامت به اقتصاد جهان بازگردد

به گزارش قدس انلاین و به نقل از ایرنا، این روزنامه افزود : این وضعیت قابل پیش بینی بود که نرخ رشد سرسام آور اقتصادی چین سرانجام روزی کند خواهد شد.
رهبران چین آنقدر در ماههای اخیر مرتکب خطاهایی ریز و درشت شدند که باعث شدند آنچه که روزی می توانست رشد ملایم و طبیعی اقتصادشان باشد را به موجی کوبنده از هرج و مرج بدل شود.
شاخص سهام اصلی چین دراین هفته قریب به 10 درصد سقوط کرد و باعث پایین آمدن قیمت سهام و کالا در کشورهای دیگر شد.
این سقوط قیمت به تنهایی یک مشکل بزرگ اقتصادی نیست.مشکل بزرگتر این است که آیا رهبران چین که پیشتر از اینها اعتبار شان مخدوش شده است متوجه وضعیت حساس کنونی هستند یا نه و آیا متوجه این هشدار جدی شده اند که اینک زمان آن است که دست به تغییراتی بنیادین بزنند تا بتوانند اقتصاد کشور را مدیریت کنند.
چین, دومین اقتصاد بزرگ جهان است.رشد این اقتصاد سالانه نزدیک به 7 درصد است که این رشد در سال 2012 بالغ بر 6/10درصد بود اما هنوز هم یک روند سالم برای کشوری است که در این جایگاه از رشد و توسعه قرار دارد.
مشکل این است که سوخت این پیشرفت سریع را وفور سرمایه گذاری و هزینه ها و همچنین استقراض بی حساب و کتابی تامین کرد که بخش اعظمی از این استقراض ها احتمالا بازپرداخت نخواهد شد.
دولت مرکزی چین با پمپاژ کردن میلیاردها دلار به اقتصاد کشور که از بحران مالی جهانی 2008 متضررگشته بود و با تصویب و قانونمند ساختن اصلاحات مورد لزوم این معضل را به نوعی هماهنگ کرد . این اصلاحات؛ کار رقابت را برای شرکت های خصوصی و خارجی با شرکتهای ناکارآمد دولتی تسهیل کرد.
ازآغازسال گذشته میلادی, چین بااستفاده از رسانه های دولتی سرمایه گذاران خصوصی را تشویق کرد پس اندازها و پولهای استقراض شده خود را روانه بازار بورس کنند. این راهکار فقط یک حباب عظیم بوجود آورد.
درتابستان که بازار شروع به نوسان و جست و خیز کرد؛ دولت شایعه پراکنان را و محتکران را مسئول نوسان در بازار خواند و به شرکتهای اوراق بهادار و شرکتهای دولتی دستور داد همچنان به کار خرید سهام ادامه دهند.
این کار به نوعی ماله کشیدن بر روی مشکلات بود.اینجا یک درس عبرت نهفته است: به جای مدیریت خرد قیمت سهام, چین باید اقتصادش را قوی کند و اولی ترین اقدام , تغییر رویکرد از تاکید بر سرمایه گذاری به هزینه برای مصرف کننده و خدمات است.
اهمیت این تغییر از این حیث است که چین نمی تواند بیش ازاین با دور کردن مردم از مزارع و به کار مشغول داشتن آنان در کارخانه ها به رشد مطلوب اقتصادی برسد.
چین باید مردم را به مشاغل یقه سفید رهنمون سازد(یقه سفید-مشاغل تخصصی کاری) . چین می توند تعداد بیشتری ازاین مشاغل را تولید کند و اقتصاد را بیش از پیش رقابتی سازد و این کار را با ایجاد تسهیلات برای ورود شرکتهای خصوصی به صنایعی مانند مخابرات و بیمه به انجام برساند . در حال حاضر این صنایع در سلطه مشتی از شرکتهای دولتی هستند.
چین همچنین باید نظام مالی خود را نیز تسویه کند.
بسیاری از صاحبان تجارت و دولتهای محلی میلیاردها دلار استقراض کرده اند تا به کمک آن ساخت خطوط آهن سریع السیر؛ ساخت مسکن و سایر پروژه ها را به اجرا گذارند . اکثر این پروژه ها هرگز نتیجه مطلوب را برای تسویه بدهی ها به بار ندادند.
دولت می بایست وام دهندگان و استقراض کنندگان را تشویق کند تا هرچه سریعتر وام های بازسازی را که برای اجرای آن پروژه ها پرداخت شده است اعطا کنند تا بانک ها متاثر از بدهی های بد فلج نشوند و بتوانند همچنان وام هایی جدید پرداخت کنند.
مسئولان کشور همچنین باید تمام تجارتهای دولتی عمیقا ناکارآمد را تعطیل کنند .
این مهم چین چگونه با مشکلاتش کنار خواهد آمد, تاثیرات شگرفی بر روی سایر کشورهای جهان خواهد داشت، زیرا این کشور امروز بخش اعظم اقتصاد جهان را به خود اختصاص داده است .
چین؛ یکی از بزرگ ترین مصرف کنندگان کالاهایی از قبیل نفت , سویا و سنگ آهن است .
کاهش تقاضای یک چنین کالاهایی یعنی فرو ریختن اقتصاد چندین کشور جهان و در راس آنها برزیل,عربستان و آفریقای جنوبی .
قیمت نفت خام در این هفته به بشکه ای 33 دلار سقوط کرد در حالیکه قیمت این کالای اساسی سال گذشته بشکه ای 50 دلار بود .
البته فرو ریختن اقتصاد چین به اقتصاد حتی کشورهای صنعتی مانند آلمان , ژاپن و آمریکا هم آسیب های جدی خواهد رساند ؛ اما شدت این آسیب به اندازه آسیب های صادر کنندگان این کالاها به چین نخواهد بود،زیرا این کشورها کالاهای تولید شده خود را به چین می فروشند و بسیاری از شرکت های چند ملیتی پول های کلانی را در چین سرمایه گذاری کرده اند .
نگرانی از این بابت است که پکن در راه حل مشکلش در داخل به سمت کاستن عمدی از ارزش پول ملی اش یوان, روی آورد که ابزاری است آشنا برای کمک به اقتصاد کشور.
این راهکار باعث خواهد شد تا صادرات افزایش پیدا کند و واردات کاهش.
این رویه به ضرر بقیه اقتصاد جهان تمام خواهد شد آن هم در شرایطی که آن اقتصادها هم لنگ می زنند.
از اوائل اوت گذشته ارزش 'یوان ' به میزان 5 درصد در مقابل دلار تنزل پیدا کرد .
یوان بشدت تحت فشار قرار داشت چون با ضعیف شدن اقتصاد کشور بسیاری از مردم و بسیاری از شرکتها پس اندازهایشان را از بانک ها خارج ساختند و دلار خریدند تا با آن خانه و ساختمان بخرند و در تجارت هایی در خارج از کشور سرمایه گذاری کنند.
نیویورک تایمز در انتها توصیه می کند:
خلاصه کلام آنکه, رهبران چین باید درک کنند چاره ای ندارند، جز آنکه سیاست هایشان را به روز کنند و این کار را با تشویق به طرح های خصوصی و هرچه رقابتی کردن اقتصاد به انجام برسانند.
ملت چین در عرض سه دهه گذشته مشخصا تغییر کرده است و دیگر رویکرد' فرماندهی و کنترل' برای مدیریت اقتصاد جوابگو نیست و هرگز نتایج درخشان گذشته را اعاده نخواهد کرد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.