علما که می‌روند دلِ شهر می‌گیرد

می‌گویند، علما که می‌روند دلِ شهر می‌گیرد و از کوتاهی روزگار می‌گیرد. مثل خراسان که دیروز به سوگ نشست و در آن پیمانه خادم الرضایی مجاهد و صدیق  پُر شد...
یا حضرت رئوف! رواق‌ها و صحن‌ها و مسجدها دیروز، گواه رفتن مردی بودند که خدمت بی منت به زائران را آرزو و اصرار داشت و عمری می‌خواست، نیایش و زیارت بارگاه خورشید بر ارادتمندان دور و نزدیک سهل بگذرد. آیت اللهی که مشهدی‌ها می‌دانند، چه غیرمسلمان هایی با آرامش و منطق کلام ایشان، مسلمان شدند و اسلام را با چشمان دیگری دیدند.
دیروز حال دیگری داشت، حرم... در بناهای سرپوشیده و سر باز و در انبوه زائرانه، زبان‌ها به «خدا رحمت کند» می‌چرخید...
چه قصه‌ای خوب تر از این که در زیارتِ سرای نورانی شما، برای آدمی طلب شفاعت کنند! و چه قصه‌ای زیباتر از اینکه کسی، عمری را خادم الرضای عشق باشد.
راست است که می‌گویند، از ممنوع المنبرشدن‌ها و زندان‌ها و مبارزات و
شکنجه هایشان، منتخب‌ها چیزی نمی‌گویند. از روحی که هر روز جانبازی جسم شان را به جان می‌خرد. راست است که خادمان، با اعتقاد و پا در رکاب اند.
دیروز پیمانه خادم الرضایی پُر شد که خراسان و ایران از صبوری و غمگساری سال هایش با خبرند و از صیانتی که خرج موقوفات سلطان توس کرده بود.
از بهشت حرم‌تان، صدای صلوات و آمرزش درگذشتگان بلند است. نوای کسی که با صوت دلنشین‌اش زیارتنامه می‌خواند و صدای جماعتی که «لا اله الا الله» گویان عالمِ ولایت شان را به آستان منزه و مهربان شما می‌سپارند. آقاجان! راست می‌گویند، شهر که خالی می‌شود، از رخت عالمی، خورشید کمی پشت ابر می‌ماند و اشک می‌ریزد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.