ورق زدن برگ هایی از تاریخ، زوایای نه چندان آشکاری را از ماجرای ملی شدن نفت در ایران به ما نشان میدهد. مذاكره مجلس شوراي ملي در مهر 1323 گوياي اين است كه مصدق طرحي به مجلس به شوراي ملي میدهد كه هر گونه امتياز دهي به خارجيان ممنوع شود. اما در همان زمان، زمزمههاي تهيه طرح ملي شدن صنعت نفت مطرح ميشود كه مرحوم مصدق با استدلال حقوقي مخالفت خودش را با ملي شدن نفت اعلام ميكند.
به گفته روح الله حسینیان، در آن روزها مرحوم مصدق مساله ملي شدن صنعت نفت را كه از سوي نمایندگانی مانند حسين مكي، و حائري زاده مطرح ميشود ناديده میگیرد. حائري زاده نقل قولي دارد كه مرحوم مصدق حاضر به امضاي طرح ملي شدن نفت نميشود.
به گفته حسینیان، مشروح مذاكرات مجلس و صورت جلسات كميسيونها که هم اكنون نیز موجود است، نشان ميدهد مصدق با اين استدلال كه قرار داد نفت ميان ايران و انگليس طرفيني است و يك طرفه قرار داد را نميتوان فسخ كرد با ملي شدن صنعت نفت مخالف بود.
ورود علمای دین
نخستین سخن دكتر مصدق درباره ملي شدن صنعت نفت به سال 1328 باز ميگردد كه آن مرحوم در نطق خود در مجلس اعلاميه آيت الله كاشاني را كه تازگي از تبعيد بازگشته بود، قرائت ميكند.
به موجب این روایت، وقتی همه علما وارد مساله نفت میشوند و مراجع معروف به ثلاث؛ آيت الله خوانساري، آيت الله حجت، و آيت الله سيد صدرالدين صدر اطلاعيه میدهند و به وجوب ملي شدن صنعت نفت ايران تاكيد میکنند و مردم را به حمايت از آيت الله كاشاني فرامی خوانند، دكتر مصدق ملي شدن صنعت نفت را مطرح میکند.
حمایت از مصدق
پس از استعفای مصدق و انتصاب قوام به نخست وزیری در تیر سال ۱۳۳۱، کاشانی به شدت از مصدق و اقدامات او حمایت کرد زیرا که دست پنهان بیگانگان و استعمارگران را در پشت این حوادث میدید.
روز ۲۰ تیر ماه آیت الله کاشانی در مصاحبهای گفت: «به خدای لایزال قسم اگر قوام نرود، من اعلام جهاد میکنم». با بیان این حرف کار قوام تمام شد. کاشانی همچنین در نامهای تهدید کرد که اگر تا ۲۴ ساعت دیگر قوام برکنار نشود، لبه تیز انقلاب را متوجه دربار میکند. شاه به وحشت افتاد و قوام را برکنار کرد.
مبارزه با رزم آرا
سپهبد رزم آرا به منظور تمدید و توسعه امتیاز نفت جنوب (قرارداد گس ـ گلشائیان) در پنجم تیر 1329 نخست وزیری شد. آیت الله کاشانی با نخست وزیر به مخالفت برخاست. به دنبال مخالفت وی با رزم آرا، بازار تهران تعطیل شد و هزاران نفر در میدان بهارستان اجتماع كردند تا از ورود او به مجلس جلوگیری كنند. آیت الله كاشانی اعلامیهای به ملت ایران درباره ملی كردن صنعت نفت صادر كرد. رزم آرا اما با گستاخی و بیاعتنا به نظر علما و نمایندگان مردم همچنان بر تصویب قرارداد الحاقی نفت جنوب پافشاری میكرد. سرانجام رزمآرا در شانزدهم اسفند 1339 با گلوله آتشین خلیل طهماسبی - از اعضای فدائیان اسلام- از پای درآمد.
ملی شدن صنعت نفت
پس از ترور رزمآرا هیچ كس جرأت مقاومت در برابر طرح ملی شدن صنعت نفت را نداشت. از این رو با تلاش تعداد كمی از نمایندگان مجلس، در 24 اسفند 1339، طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی تصویب شد.
حسین علاء نیز بیش از دو ماه دوام نیاورد. پس از استعفای علاء، دكتر مصدق در هفتم اردیبهشت 1330 به نخست وزیری رسید و آیت الله كاشانی در حمایت از او اعلام کرد كه دست وی را در انتخاب وزیران بازمیگذارد و دخالتی در این باره نمی کند.
او برای پشتیبانی از دولت دكتر مصدق در برابر تهدیدهای انگلستان، مردم را به اجتماع در میدان بهارستان فراخواند. هنگامی نیز كه دولت مصدق برای تأمین كمبود بودجه دولت، اقدام به پخش اوراق قرضه كرد، آیت الله كاشانی مردم را به یاری دولت فراخواند و خرید اوراق قرضه را بر همه افراد واجب اعلام کرد.
شروع اختلافها
دکتر مصدق دوباره به صدارت رسیده بود. آیت الله کاشانی نیز به ریاست مجلس هفدهم برگزیده شد. اما درخواست مصدق برای کسب امتیازات ویژه از مجلس شورای ملی و سپس بستن مجلس، موجب بروز اختلاف میان دو رهبریت سیاسی و مذهبی نهضت ملی شد و در نهایت به کودتای ۲۸ خرداد ۱۳۳۲ انجامید. تلاشهای آمریکا و انگلیس به سکوت آیت الله کاشانی منجر نشد و آیت الله علیه رژیم زاهدی اطلاعیه داد. کاشانی در اعلامیهای به تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۳۲ گفت: « … دزدان و جانیان و عناصر بد سابقه کثیفترین عمال انگلیس، با سر نیزه بدون بیم و هراس در مراکز انتخابیه تحمیل به مملکت میشوند و تصمیم گرفته اند دوباره انگلیسیها را به جان و مال و عرض و ناموس ملت مسلط ساخته و مملکت را مستعمره انگلیس قرار دهند…».
واکنش به قرارداد کنسرسیوم
زاهدی پس از به قدرت رسیدن، امینی را به منظور امضای قراردادی با کنسرسیوم نفتی متشکل از کمپانیهای نفتی انگلیس، آمریکا، هلند و فرانسه تعیین کرد.
در این هنگام آیت الله کاشانی، سکوت مرگبار حاکم بر جامعه را شکست و در اعلامیهای اعلام کرد: روزی که دولت تجدید رابطه را اعلام بکند، روز عزای ملی است و مردم باید نوار سیاه به سینه نصب
کنند.
جهان اسلام
آیت الله كاشانی در سال 1326 خورشیدی كه تأسیس رژیم غاصب اسرائیل اعلام شد، اعلامیهای به مسلمانان جهان صادر كرد و در آن، رأی سازمان ملل در تقسیم سرزمین فلسطین میان صهیونیستهای مهاجر و مردم عرب و مسلمان آن را زیر سؤال برد. او مردم ایران را به تظاهرات علیه اسراییل دعوت كرد كه در روز بیستم دی ماه 1326، بیش از سیهزار نفر در تهران به این دعوت لبیك گفتند. وی در سیام اردیبهشت 1327 بار دیگر مردم را به تظاهرات ضداسرائیلی فراخواند و خود در اجتماع پرشور تظاهركنندگان سخنرانی کرد. آیت الله كاشانی، مبارزه استقلال خواهانه مسلمانان مصر و تونس را نیز مورد حمایت قرار داد.
سالهای پایانی عمر
آیت الله کاشانی مدت زمانی پس از کودتای ۱۳۳۲ بیمار شد. در بهمن سال ۱۳۴۰ هنگامی که در بستر بیماری بود، محمد رضا شاه به اصرار امینی، نخست وزیر وقت – در یک رفتار نمایشی- برای دلجویی نزد آیت الله رفت، وقتی وارد اتاق شد، آیت الله کاشانی پتو را بر سر خود کشید و در حالی که پشت خود را به شاه کرده بود، از رویارویی با او پرهیز کرد و تنها به گفتن این سخن بسنده کرد: روز قیامت جواب مرا چه خواهی داد؟».
آیت الله کاشانی تا آخرین روز زندگی تن به سازش نداد و در ۲۰ اسفند ۱۳۴۰ دار فانی را وداع گفت.
نظر شما